آدمی که مجبور باشد کاری را که دوست ندارد انجام دهد، برای خودش هزار جور حسن و دلیل میتراشد که این کار به نفعش است. مثلا تو نمیدانی کار کردن بچههای دبستانی چه فایدههایی که برایشان ندارد. یکیش این که مثل همکلاسیهایشان بهانه نمیآورند دستمان خسته شد از مداد و مشق ننوشتیم. برای پینههای دستشان مداد وسیله خسته کنندهای نیست. یکیش این که برای کاردستی زنگ هنر دستشان بازتر است که مثلا از ابزار کارگران ساختمانی و نجاری و... استفاده کنند که بقیه امکانش را ندارند. آدم که مجبور باشد برای نان شبش کار کند، هزار جور حسن و دلیل میتراشد که این کار برای سلامتش هم مفید است.