در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
حضور بازیگری چون پرویز پرستویی، کارنامه قابل اعتنای مصطفی کیایی در سینمای کمدی اجتماعی، عنوان و موضوع و تیزرها و تبلیغات فیلم و تعویق و توقف یک هفتهای در اکران و زمزمههایی که درباره جلوگیری از نمایش فیلم وجود داشت، ظرفیتهای بالقوهای برای این میزان از کنجکاوی و توجه به «مطرب» است؛ فیلمی که با رکوردشکنی فروش در روز اول، برای فیلمهای پرفروش نوروز و نیمه اول سال هم خط و نشانی حسابی کشید و در کمتر از چند روز حدود سه میلیارد تومان در گیشه فروش داشت. با این حال چرا مطرب باوجود همه عناصر جذاب اولیه و حتی این میزان از اقبال، فیلم جذاب و ماندگاری نیست و راهی به فهرست کمدیهای درست و حسابی سینمای ایران پیدا نمیکند؟
نمره بد در کارنامهای خوب
مصطفی کیایی در چند سال گذشته و با ساخت بعد از ظهر سگی سگی، حال و هوای تازهای را به سینمای ایران تزریق کرد و سراغ روایت برخی دغدغهها و مسائل و مشکلات اجتماعی با زبانی انتقادی و البته در قالبی کمیک و بامزه و روانی رفت. قبل از او کمتر پیش میآمد فیلمسازی در سینمای ایران، برای انتقاد از برخی مشکلات جامعه، لحن بامزه و کمیکی انتخاب کند، معمولا برای بیان چنین سوژههایی یا فیلمسازان ترجیح میدادند، روایت تلخ و تیرهای را به کار بگیرند و سراغ کمدی نروند و کمدیها هم که غالبا در فضای هپروتی و سادهانگارانه و پیرامون مسائل خنثی روایت میشدند و چندان کاری به موضوعات و مسائل مهم جامعه نداشتند یا اگر هم چنین موضوعاتی را برای روایت انتخاب میکردند، فیلمنامهها چفت و بست درستی نداشت و ساختار فیلمها جذاب و اثرگذار نبود.
اما کیایی، جوان خلاق و خوشذوقی بود و است که این توانایی را دارد که تلخترین مضامین را در ظرف بانمکی به مخاطب عرضه کند، بهدرستی از او خنده بگیرد و حرف اثرگذارش را هم به او منتقل کند؛ کم و بیش شبیه نمونههای موفق جهانی که برای اثرگذاری بیشتر و ارتباط با طیف بیشتری از مخاطبان، موضوعات مهم و جدی و مسائل اجتماعی را در قالب کمدی و البته به بهترین شکل عرضه میکنند.
کیایی این روند را در فیلمهای بعدی خود هم تثبیت کرد و حتی میتوان گفت در این زمینه، صاحب امضا هم شد. ضدگلوله، خط ویژه و عصر یخبندان، سراغ مسائلی جدی و سیاسی و اجتماعی میرود و آن را در موقعیتهایی کمیک و نمکین به مخاطب عرضه میکند. نتیجه، فیلمهایی است که در لایه بیرونی، پر از لحظات خندهدار است و در لایه زیرین، نسبتی با خنده و کمدی و شوخ طبعی ندارد و با موضوعات و مسائلی جدی سروکار داریم.
این وضعیت کم و بیش در بارکد هم برقرار است، هرچند فیلم خوبی نیست و چندان موفق نمیشود آن تعادل میان پوستههای بیرونی و درونی اثر را رعایت کند و به همین دلیل، همان مسائل و مشکلاتی که در فیلمهای قبلی کیایی، با جزئیات نمکین و اثرگذار به آن پرداخته شده بود، اینجا شکلی تصنعی و گل درشت پیدا میکند.
چهارراه استانبول، تا اینجا تنها فیلم کیایی است که ترجیح میدهد، مسائل و مشکلات اجتماعیاش را در فضایی کاملا جدی و به دور از شوخی و کمدی روایت میکند، البته سوژه ملتهب فیلم (حادثه ساختمان پلاسکو) هم طبیعتا راهی به شوخی و خنده نداشت و نمیشد جور دیگری با آن طرف شد.
مطرب هم تقریبا به سیاق غالب فیلمهای کیایی ساخته شده و موضوعی جدی را در فضایی کمدی روایت میکند، اما فیلم نه موفق میشود همچون آثار خوب این فیلمساز، بستر زیرین و جدیاش را خوب پایهگذاری کند و بنا نهد و نه در ظاهر کمدی و پوسته بیرونی، ششدانگ و جذاب پیش میرود و بهجز لحظات مختصری، درمجموع نمیتواند خنده درست و حسابی از تماشاگر بگیرد. نه اینکه آگاهانه نخواهد، بلکه نمیتواند و درواقع انگار زورش نمیرسد بیشتر از اینها تماشاگر را بخنداند. بخشی از این ضربه به فیلم و فیلمنامه، به غمخواری بیش از حد نویسنده و فیلمساز، نسبت به سوژه و قهرمان فیلمش، ابراهیم برمیگردد و همین، روند کمدی فیلم را مختل میکند.
مطرب که اساسا ایده کمدیاش را از انقلاب اسلامی به عنوان یک دگرگونی بزرگ سیاسی و اجتماعی میگیرد و پایه اولیه قصه و سرنوشت ابراهیم، خواننده کابارهای پیش از انقلاب را روی همین بنا میکند و از نمد همین نیش و کنایه هم کلاهی برای فیلمش میدوزد، تقریبا در همین حد باقی میماند و نان این اقبال و فروش گیشه را تا حدود زیادی از همین ایده میخورد. وگرنه قصه اگرچه در طول روایت میشود و پیش میرود، اما چندان منطقی نیست و روزنهها و سادهانگاریهای زیادی در فیلمنامه به چشم میخورد.
حسرت به شهرت رسیدن ابراهیم به عنوان یک خواننده کابارهای پیش از انقلاب، به خودی خود برای یک روایت جذاب و بانمک، کارایی داشت و حتما نیاز نبود که این ژن خوانندگی به دختر و پسرش، زیبا و فواد هم منتقل شود و بعد هم ماجرای مهاجرت آنها برای خوانندگی پیش بیاید. بعد از آن هم کلیشههایی چون حضور موقت در ترکیه و رفتار همیشگی و نخ نمای قاچاقچیان و دلالان مهاجرتهای غیرقانونی را داریم که وجود آنها در فیلمنامه و فیلم از کیایی، بعید بود. همچنین اساسا حضور یک خواننده کابارهای نه چندان مشهور برای برگزاری یک کنسرت در هفته فرهنگی ایران و ترکیه، خودش یکی از ایرادات مهم فیلم است که باز بخش مهمی از ماجراهای بعدی قرار است روی آن استوار باشد، اینکه چگونه نظارت و کنترلی روی این مساله وجود ندارد و به سادگی میشود، برای ارائه کارنامه موسیقایی ابراهیم، آثار مرحوم ایرج بسطامی را به وزارت ارشاد، قالب کرد! همینطور باید به رابطه فواد با نازان اشاره کرد که خیلی سادهانگارانه است و کمی بعید به نظر میرسد یک خواننده زن مشهور ترک که طرفدارانی پروپاقرص دارد، یک زندگی ساده و آرامی داشته باشد و جای بادیگارد و مدیر برنامه و خدم و حشم او را یک پرستار بچه ایرانی بگیرد و تازه برای رفع و رجوع کردن، دروغهای این پرستار مرد را هم با مهربانی بیدلیل، لاپوشانی کند و دست آخر هم اسیر یک عشق پیشبینی نشده شود!
باور بفرمایید کیایی پیشتر اینقدر ساده و پر از سوراخ، قصههایش را روایت نمیکرد. اما به نظر میرسد اینجا همه چیز تحتالشعاع ایده اولیه فیلم قرار گرفته و چندان تلاش نشده تا فیلم در جزئیات هم با دقت و وسواس پیش برود.
کاری که کیایی در مطرب، به شکل ناقصی انجام میدهد، پیشتر در ضدگلوله، به بهترین شکل آن را انجام داده بود و آنجا به خوبی توانست، روند تغییر سرنوشت یک شخصیت و یک حرفه در پیش و پس از انقلاب را به تصویر بکشد.
امان از بعضی شوخی ها
نمیخواهیم کاسه داغتر از آش باشیم و با طرح مواردی، راه را برای شکلگیری کمدی سخت کنیم. به هرحال کمدی و شوخیها، باید روی مسائلی متمرکز شوند و برای رسیدن به مقصود و خنداندن تماشاگر، تا حدودی آغشته به بیپروایی باشند. دروغ چرا؟ بیشتر جوکها و لطیفههایی که به آنها میخندیم، چندان تمیز و پاستوریزه نیستند. با این حال امکانش هست که با رعایت ادب و با استفاده از ذوق و خلاقیت، راههای میانبری برای خنداندن بدون ابتذال، پیدا کرد.
میتوانیم باز هم از کارنامه خود کیایی وام بگیریم، او پیشتر نشان داد که بدون اینکه سراغ مسائل سخیف و سطحی برود، میتواند به خوبی تماشاگر را بخنداند، هم به لحاظ کلامی و هم با کمدی موقعیت. اما در مطرب کم پیش آمد که کیایی، سراغ کمدی موقعیت برود و آن چندجایی هم که موفق به خنداندن تماشاگر شد، از شوخیهای جنسی مایه گذاشت. هرچند گاهی در همین فضا هم خلاقیت بیشتری به خرج میداد و انتظار میرفت که اگر هم قرار به استفاده از چنین شوخیهایی باشد، کیایی با همین دست فرمان پیش برود، مثل مکالماتی که ابراهیم و همسرش، پشت درهای بسته داشتند که این گفتوگوها به نتایجی چون زیبا و فواد، ختم شد!
کیایی یکی دو جایی سراغ استفاده از برخی ترانههای غیرمجاز رفت و آنها را در دیالوگهای بازیگران به کار گرفت، مثل آنجایی که راننده سفارت ایران در ترکیه و زیبا، با هم یکی به دو میکنند.
از کیایی انتظار میرفت خیلی بیشتر از این، چنین مسیری را پیش بگیرد که هم بامزه و کمیک بود و کار را به یک موزیکال نرم نزدیک میکرد و هم میتوانست، آن ممنوعیت و محدودیت مضمونی و مورد اشاره فیلمساز را بدون ایجاد حساسیت، مطرح و تقویت کند.
چرا راوی؟
مطرب، قصهاش را سرراست و خطی تعریف میکند و ما در طول فیلم، زندگی ابراهیم را دنبال میکنیم. هرچند ایراداتی به فیلمنامه وارد است، اما خود فیلم به هرحال همین قصه نیمبندش را روایت میکند و دیگر نیازی به راوی و شنیدن صدای پرویز پرستویی (ابراهیم) روی تصاویر فیلم نبود. گویندگی او، بیشتر توضیح واضحاتی است که در فیلم میبینیم و چیزی هم به قصه اضافه نمیکند.
حالا که صحبت آقای پرستویی شد، اجازه دهید اشاره کنیم که این استاد بازیگری اگرچه مثل همیشه، حضور مقتدرانهای در فیلم دارد، اما بازی او در نقش ابراهیم، با وجود برخی لحظات، با بهترین نقشآفرینیهای او فاصله دارد. دیگر بازیگران فیلم همچون مهران احمدی و محسن کیایی هم حضور ویژهای ندارند و الناز شاکردوست هم انگار بعد از چند فیلم و نقش متفاوت، یک استراحتی به خودش در بازیگری داده و هوای فیلمهای اولیهاش در سینما را کرده است.
«مطرب» به نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی مصطفی کیایی اکران شده است. فیلمی که با تبلیغ، سر و صدای فراوان و صحنههای نوستالژیک منتشر شده در فضای مجازی میتواند خیلیها را به سینما بکشاند. اتفاقات مطرب در شهر استانبول ترکیه میگذرد و چند بازیگر مطرح ایرانی از جمله پرویز پرستویی و الناز شاکردوست بهعلاوه یک خواننده جوان ترک به نام عایشهگل جوشکون در آن بازی میکنند.
مطرب روایتگر زندگی یک خواننده کابارهای پیش از انقلاب اسلامی است؛ خوانندهای که با وقوع انقلاب مانند دیگر خوانندههای کابارهای از صحنه کنار میرود، نه آنقدر شهرت و جایگاه دارد که به کشورهای غربی برود و بشود خواننده لسآنجلسی و نه میتواند به فعالیت خود ادامه دهد؛ بنابراین میشود خوانندهای برای مراسمهای عقد و عروسی.
کارگردان سعی دارد اتفاقات زندگی این خواننده را به طنز بیان کرده و نشان دهد این طیف از خوانندگان که با وقوع انقلاب بیکار شدهاند، به چه شغل و شرایطی روی آوردهاند. در واقع از فیلم این توقع میرود که بخش فعالیتهای زیرزمینی این خوانندگان را به تصویر بکشد، اما فیلم تقریبا مسیر دیگری میرود و از استانبول و اتفاقات دیگری که اگر بگوییم فیلم را لو دادهایم، سر در میآورد.
اینکه تا چه حد موفق شده و چطور پیش رفته، اتفاقی است که انتقادات زیادی را در همین روزهای آغازین اکران برای مطرب ایجاد کرده است. بسیاری در فضای مجازی از این نوشتهاند که فیلم پر از شوخیهای سخیف است و بسیاری دیگر هم به پرویز پرستویی خرده گرفتهاند که اصلا چرا بازی در این نقش را پذیرفته است.
ورای همه این بحثها باید این سوال را هم مطرح کرد که حضور بازیگر و خواننده ترکیهای عایشهگل جوشکون در این فیلم که حالا نقش تبلیغاتی مهمی هم دارد، به چه دلیل انجام شده است؟ آیا واقعا حضور او و بازیگران و خوانندگان مشابه ترک که ظاهرا در حال بدل شدن به مد این روزهای سینمای ایران است، واقعا چه اهمیتی دارد؟ چیزی به فیلم میافزاید؟ یا صرفا در حد یک اتفاق تبلیغاتی است و تنها به تعداد مخاطبان فیلم میافزاید؟
با حضور عایشهگل خانوم
عایشهگل جوشکون، خواننده جوان ترک است، 34 سال دارد و چند تک آهنگ خوانده که یکی از آنها مورد توجه یک خواننده مشهور ترک هم قرار گرفته است. گشتن در سایتهای فارسی و ترکزبان هم نشان میدهد رزومه چندانی از او وجود ندارد و فقط در همین حد نوشته شده که متولد 17 ژوئن 1985 است، 34سال دارد و در دانشگاه هم رشته موسیقی نخوانده. پدرش نوازنده بوده و او هم تصمیم گرفته خواننده بشود. به ترکی، انگلیسی و اسپانیولی میخواند و این را هم میافزاییم که در فیلم مطرب چند کلامی فارسی میخواند.
او قبلا هم اعلام کرده اگر پیشنهاد خوبی برای بازیگری داشته باشد، میپذیرد. تمام جستوجوهای ما به چیزی بیش از این موارد نرسید و کارنامه پر و پیمان یا رزومه خاصی تشکیل نشد. شاید خانم عایشهگل در آینده و در کشور خودش بتواند در حوزه موسیقی، سینما و تلویزیون یا مانند بسیاری از خوانندهها و بازیگران ترک، وارد صنعت مدلینگ هم بشود، اما در زمانی که بازیگر فیلم ایرانی با این همه تبلیغ شده، در کشور خودش چندان شناخته شده نیست.
نگاهی به صفحه اینستاگرام، نظرات مخاطبان و فعالیتهای این خواننده هم در فضای مجازی نشان میدهد خبری نیست که نیست. تعدادی آشنایان و دوستاش بعلاوه برخی ایرانیان همیشه در صحنه زیر پستش درباره فیلم مطرب کامنت گذاشته و ستایشش کردهاند، نه خبری از اظهار و نظر و نقدی است و نه حرفی جدی.
شاید عایشهگل هم در فیلم نقشی را بازی کرده که دوست دارد اتفاقات مربوط به آن در واقعیت برایش رخ دهد. خوانندهای باشد که از آمریکا بیاید استانبول و تمام شهر پر شود از تصاویرش و مردم برای حضور در کنسرتش صف بکشند، ما که بخیل نیستیم، الهی که این اتفاقات برایش رخ دهد.
از خانوم یایا تا دیگران
چند سالی است که حضور بازیگران خارجی در فیلمهای ایرانی پررنگ و پررنگتر شده، از بازیگران ترک گرفته تا هندی، تایلندی و.... اگر نگاهی هم به ماجرای این حضورها بیندازیم، میبینیم بازیگران خاص و سرشناسی وارد این فیلمها نشدهاند، اغلب در فیلمهای تجاری بازی کردهاند و با همین تبلیغ و سر و صدا تنها موج موقت و فروش بیشتر برای یک فیلم را فراهم کردهاند.
نمونه اخیرش همین فیلم پر سر و صدای عبدالرضا کاهانی است، «ما شما رو دوست داریم خانوم یایا» هم یکی از همین فیلمها بود، خیلیها حتی پس از دیدنش هم ناراضی از سینما آمدند بیرون اما بهواسطه حضور یک بازیگر خارجی رفته بودند اتفاق تازهای را ببینند.
هر چند منصفانهاش این است که بگوییم برخی از این بازیگران از جمله همین خانم عایشهگل که گفتیم رزومه خاصی هم ندارد، از پس بازی در فیلم بهخوبی برآمدهاند. اما خود فیلم اتفاق خاصی برای سینمای ایران نبوده و گاه برخی آثار از جمله همین مطرب آنقدر سخیف بودهاند که بشود به شوخی گفت برخی فیلمفارسیهای قدیم پیششان چنان جایگاهی دارند که میتوانند در گروه هنر و تجربه اکران شوند!
اگر قرار باشد سخافت و شوخیهای خارج از عرف در کنار حضور بازیگران خارجی زن که الزامی هم به داشتن حجاب ندارند و گاهی هم میتوانند روی صحنه بزنند زیر آواز و حرکت موزون ریزی بروند، مردم را به سینما بکشاند، باید گفت وای به حال ما و سینما.
امید رحمانی / محمدصادق علیزاده
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد