در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
شاید برای بسیاری از ما که بهراحتی کتاب نمیخوانیم سخت باشد بخواهیم قبول کنیم، یک داستان یا رمان از نویسندهای بخوانیم که «آخوند» است! مگر آخوند هم رماننویس میشود؟
هنوز هم این تصور که رمان و داستان قالبی غیرجدی است و کسی که رمان میخواند را نمیتوان در رده کتابخوانها و اهل مطالعه قرار داد در میان بسیاری رواج دارد و حتی در نگاهی سطحیتر شنیده میشود که خواندن رمان و قصه را امری دخترانه و مختص سنین دبیرستان و دانشگاه میدانند؛ حال تصور کنید یک طلبه امور دینی که باید در حدیث و فلسفه و فقه و کلام جستوجو کند و تبدیل به فقیهی بزرگ شود، نشسته و داستان نوشته باشد. اصلا شدنی نیست! عمر گران را برای نوشتن چیزهایی بگذاری که در بهترین حالت برای سالهای دبیرستان و دانشگاه مناسب است و بعد از آن باید وارد معقولات و امور جدی شد و داستان و رمان محصولی تاریخمصرفدار است که از یک طلبه بعید است وقتش را پای آن بگذارد. این نگاه هم ناشی از شناخت نداشتن از داستان است و برخاسته از این نگاه که کار جدی یعنی غور در کلام و فلسفه و حدیث و تفسیر! ولی فراموش میکنیم بزرگترین فیلسوفهای جهان هم با کمک ادبیات حرفشان را به صورت همهفهم بیان کردهاند تا دامنه نفوذ کلام خود را گسترش دهند و مخاطب بیشتری را به اصل حرف خود جلب کنند. مثال هم تا دلتان بخواهد میشود زد از اومبرتو اکوی ایتالیایی تا سارتر و کاموی فرانسوی! یعنی اگر طلبهای دنبال اثرگذاری و رساندن کلامش به مخاطبان است این قالب و فرم بهترین فرم و قالب برای سخن گفتن است حتی در همان حوزه علمیه که بزرگانی در خود دیده نیز بسیاری بودهاند که نهتنها اهل شعر و فنون شاعری بودند، بلکه با استفاده از شعر نکات خود را برای راحتتر فهم شدن بیان کردهاند که بد نیست به «ملاهادی سبزواری» فیلسوف و دانشمند اسلامی اشاره کنیم که مجموعهای از منطق، الهیات، طبیعیات و... را به صورت منظوم گردآورده که با عنوان «منظومه ملاهادی» شهرت دارد. حتی بد نیست به کتاب «الفیه» اثر ابنمالک اشاره کنیم که از کتب معروف در علم صرف و نحو است، در این کتاب قواعد علم صرف و نحو به صورت شعر عربی در ضمن 1000 بیت بیان شده است.
حال اینکه نگاههای فرهنگی ما نیاز به اصلاح و بازنگری دارد حرف دیگری است که در اینجا نمیخواهیم به آن بپردازیم،
چرا که قصه گفتن امری است که خداوند کریم در قرآن برای
عبرت گرفتن بندگان از آن استفاده کرده و میدانیم قصههای قرآنی طبقهبندی سنی و از آن بالاتر نگاه جنسیتی ندارد و همه مخاطب این کتاب آسمانی هستند.
پس فعلا قبول کنیم که طلاب داستاننویس در کار خود جدی هستند و اتفاقا تا آنجا که دیدهایم آثارشان قابل مطالعه است و با دقت باید سراغشان رفت و مطالعه و نقد آثار آنها بهتر از نادیده گرفتن و حتی جدی نگرفتنشان است!
اما یکی از بحثهایی که درباره داستاننویسان طلبه موضوعیت دارد این است که آیا داستاننویسی بر طلبگی و شؤون آن تقدم دارد یا طلبگی و شؤون آن بر نوشتن و قصهگویی؟
شاید این مساله چندان پیچیدهای نباشد، چرا که طلبه بودن عامل تمایز آنها از دیگر داستاننویسان است، به این معنا که داستاننویس بودن فضیلتی برای آنها نیست و شاید اگر از منظر داستاننویسی به آنها نگاه کنیم برخی از آنها نتوانند پابهپای نویسندگان غیرطلبه جلو بیایند، ولی طلبه بودن آنها عاملی است که آنها را از دیگر داستاننویسان متفاوت
کرده است.
از اینها گذشته زیست طلبگی در بسیاری از داستانهای این طیف قابل لمس است و همین نکته آنها را از داستاننویسان دیگر جدا میکند. زیستی که هرچند به مرور در حال کمرنگ شدن است، ولی به هرصورت عنصر هویتبخش به زندگی طلاب است. طی سالهای اخیر داستانها و حتی روایتهای مستندی از زندگی داستاننویسان طلبه منتشر شده که خوانندگان از این منظر میتوانند با زندگی یک طلبه روبهرو شوند و بسیاری از کلیشههای ذهنی خود را بشکنند، کلیشههایی که به واسطه رسانهها و شایعات به آن دامن زده شده، ولی فاصله زیادی با واقعیت دارد. واقعیتی که انطباق زیادی با شنیدهها ندارد و خواننده در داستانهای طلاب میتواند آن بخش بزرگ دیده نشده زندگی این طیف را به خواننده نشان دهد.
نتیجه آنکه، چه طلبه داستاننویس، چه داستاننویس طلبه آنها به صورت جدی مینویسند و به صورت جدی نقد میشوند و حالا صداهای خوبی از این طیف به گوش میرسد.
یونس فردوس
روزنامهنگار
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد