سابقه بیماری قلبی نداشت و در تمام عمرش حتی یک قرص فشار خون هم مصرف نکرده بود.ثریا مصیبی 48 ساله، یک هفته‌ای بود که سر درد خفیفی داشت و آن را خیلی جدی نمی‌گرفت. اما بالاخره همان سر درد باعث بالا رفتن غیرطبیعی فشار خون و مرگ مغزی او شد.فرزندان ثریا بعد از مرگ مادرشان با اعلام رضایت به اهدای عضو و بخشیدن کبد مادرشان، به یک انسان دیگر جان دوباره بخشیدند. این روزها در خانه خانواده مصیبی مراسم عزاداری فوت خواهر بزرگ‌تر خانواده برپاست. خواهری که حالا با رفتن او بیشتر از هر کسی پدر خانواده احساس تنهایی می‌کند. چرا که ثریا بعد از فوت مادرش هر روز برای رسیدگی به کارهای پدرش به خانه او سر می‌زد. اتفاقا روز حادثه هم ثریا مثل هر روز به خانه پدرش رفته بود و بعد از اتمام کارهایش می‌خواست کم کم آماده شود که به خانه خودش برگردد اما یکدفعه اتفاقی افتاد که مسیر زندگی زن جوان را به سوی مرگ سوق داد.
کد خبر: ۱۲۳۳۹۲۸

خواهر ثریا در توضیح ارتباط خواهر خود و پدرش گفت: «خواهرم هر روز به خانه پدرم می‌رفت و کارهایش را انجام می‌داد. چند سالی می‌شود که مادرمان را از دست داده‌ایم و رسیدگی به کارهای پدرمان به‌عهده ماست. اما در میان ما چهار خواهر و برادر هیچ‌کدام به اندازه ثریا به کارهای پدر رسیدگی نمی‌کردیم. ثریا برای پدر غذا می‌پخت و خریدهای او را انجام می‌داد و خانه‌اش را مرتب می‌کرد و بعد به خانه خودش می‌رفت. پدرم می‌گفت که آن روز ثریا با صبر و حوصله خانه را مرتب و خورش قیمه درست کرد. حتی سیب‌زمینی‌ها را هم سرخ کرد و برنج را دم کرد. کارها که تمام شد، چای دم می کند و کنار پدر می نشیند و می گوید دلیل اصلی آمدن هر روزم به اینجا این است که با هم چای بخوریم.
لحظه ای نمی گذرد که یکدفعه فریاد می‌زند و می‌گوید سرم خیلی تیر می‌کشد. پدرم سریع به برادرم که مغازه‌اش در نزدیکی خانه پدری است، زنگ می زند. ثریا بیهوش شده و روی زمین افتاده بود.»
اعلام مرگ مغزی
بعد از این‌که حال ثریا در خانه پدرش بد شد، اورژانس خیلی سریع او را به بیمارستان رساند.خواهر ثریا می گوید: «عوامل اورژانس بلافاصله بعد از حضور در محل فشار خون خواهرم را گرفت و با تشخیص فشار بالا او را سریع به بیمارستان منتقل کردند. برادرم با من تماس گرفت و گفت حال ثریا بد شده اما نگران نباش، فشارش کمی بالا رفته است. راستش من فکرش را هم نمی‌کردم خواهرم را به همین راحتی از دست بدهم و فکر می‌کردم تا غروب حالش خوب می‌شود و به خانه برمی‌گردد. برای همین با خونسردی موضوع را به فرزندان ثریا اطلاع دادم و قرار شد با هم راهی بیمارستان شویم. در راه بیمارستان، دختر ثریا به من گفت هفته قبل حال مادرم کمی بد شد و به درمانگاه رفت و فشار خونش بالا بود. با خودمان فکر کردیم لابد این هفته هم با کمی دارو حالش بهتر می‌شود و به خانه برمی‌گردد.»
اما ماجرا به همین سادگی که خواهر ثریا و دخترش گمان می‌کردند نبود. «به بیمارستان که رسیدیم، فهمیدیم ثریا را به بخش مراقبت‌های ویژه منتقل کرده‌اند. خیلی شوکه شده بودم. پزشک معالج ثریا می‌گفت ضریب هوشیاری خواهرم خیلی پایین است. همان شب به ما گفت فعلا ضریب هوشیاری او روی 3 هست و اگر تا 24 ساعت دیگر، این ضریب تا 6 بالا نیاید احتمال مرگ مغزی وجود دارد.»
فردای آن روز با توجه به این‌که اوضاع جسمی ثریا هیچ تغییری نکرد، پزشکان مرگ مغزی او را تایید کردند. «در شوک و ناباوری خیلی بدی بودیم. هر لحظه منتظر بودیم خواهرم چشمانش را باز کند و پزشکش بهبود پیدا کردن او را به ما اطلاع دهد.اما در کمال ناباوری از پزشک شنیدیم خواهرم دچار مرگ مغزی شده است.»
اهدای عضو
بعد از تایید مرگ مغزی، طبق روال تمام پرونده‌های پزشکی مشابه، پزشکان به خانواده بیمار پیشنهاد اهدای اعضا دادند. در خانواده مصیبی، پدر او و فرزندان ثریا کسانی بودند که باید برای اهدای اعضا، رضایت خود را اعلام می‌کردند، اما دختر 18 ساله و پسر 26 ساله ثریا به حدی شوکه شده بودند که نمی‌توانستند مرگ مادرشان را بپذیرند و به این کار رضایت دهند.
خواهر ثریا در مورد این‌که چطور رضایت فرزندان خواهرش جلب شد، می‌گوید: «فرزندان خواهرم صبح که داشتند از خانه خارج می‌شدند مثل هر روز با مادرشان خداحافظی کرده بودند، اما عصر که به خانه برگشتند دیگر مادری نداشتند که منتظر آنها باشد.فشار روحی خیلی زیادی به دو فرزند خواهرم آمده بود و می‌گفتند شاید معجزه‌ای رخ دهد و مادرمان به زندگی برگردد برای همین نمی‌توانستیم آنها را به اهدای اعضای بدن خواهرم راضی کنیم تا این‌که پدرم به آنها گفت، نبود مادرتان به همان اندازه که برای شما سخت است برای ما هم هست. من هم داغ فرزند دیده‌ام و هم مونس هر روزم را از دست داده‌ام. اما معجزه‌ای که شما منتظر رخ دادنش هستید همین است که با اهدای اعضای بدن ثریا،زندگی یک فرد دیگر نجات پیدا کند.»
با صحبت‌هایی که خانواده مصیبی با فرزندان ثریا کردند، بالاخره دو فرزند جوان او راضی شدند که اعضای بدن مادرشان اهدا شود. اما به‌دلیل تاخیری که رخ داده بود، قلب بیمار مورد استفاده قرار نگرفت و ناکارآمد تشخیص داده شد. خواهر ثریا در این‌باره گفت: «وقتی پزشکان به ما گفتند قلب خواهرم مورد استفاده قرار نگرفت،خیلی ناراحت شدیم. کاش با بخشیدن قلبش به نجات دو زندگی کمک می‌کردیم.»
خواهر ثریا افزود: «خواهر من هیچ سابقه بیماری قلبی و فشارخون نداشت. این‌که یکدفعه این‌طور به آغوش مرگ شتافت حتما تقدیری بود که خدا برای او رقم زد.»

فاطمه شیخ‌علیزاده

تپش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها