در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
من سعیده هستم، نه یک معتاد، بلکه همسر یک معتاد. وقتی ازدواجکردم، خودم را خوشبختترین زن روی زمین میدانستم. شوهرم همه چیز تمام بود. هم خودش و هم خانوادهاش. مردی بسیار مودب، صبور، عاقل و باحیا. در پنج سالیکه با هم زندگی کردیم، حتی یک بار هم با صدای بلند با من صحبت نکرد و توهینی نشنیدم.
در مدتی که همه به زندگیمان حسادت میکردند، متوجه حقیقت تلخی شدم که وجودم را به آتش کشید و آن هم اعتیاد همسرم بود. شوهرم رفتارهای مشکوکی داشت. وقتی به دستشویی میرفت، حداقل نیمساعت در آنجا میماند. چرت میزد و حالت خوابآلودگی داشت. همین حالتهای عجیب باعث شد تا از اینترنت یا افرادی که آنها را محرم زندگیام میدانستم، پرس و جو کنم که متوجه شدم همسرم اعتیاد دارد. وقتی موضوع را به خودش گفتم و فهمید همه چیز را میدانم گفت که همنشینی با دوست معتادش، آغاز اعتیاد او بوده و ابتدا به مصرف شیره و بعد تریاک اعتیاد پیدا کرده است.
برای من که عاشقانه زندگی و شوهرم را دوست داشتم، تحمل این وضعیت و نگاههای دیگران بسیار سخت بود. تصمیم گرفتم از همسرم جدا شوم، اما بعد از کمی فکر کردن در مورد عاقبت کارم، متوجه شدم طلاق راهحل خوبی برای اعتیاد نیست و تصمیم گرفتم مبارزه کنم و روزها و شبهای بسیار سختی را پشت سر گذاشتم. چقدر اشک ریختم و از همه چیز ناامید بودم.
در حالی که برای بقای زندگی مشترک مان تلاش میکردم، شوهرم مصرف هروئین را شروع کرد. یک روز با گریه به او گفتم شیره و تریاک بس نبود، حالا هرویین را هم اضافه کردهای؟ آن روز حرفی زد که تصمیم گرفتم تنهایش نگذارم. گفت از اعتیادش خسته شده و دلش میخواهد ترک کند. برای ترک اعتیاد به یک پزشک مراجعه کرده و آن پزشک که هیچ مطالعهای در مورد اعتیاد نداشت به همسرم گفته بود برای ترک راحتتر اعتیاد باید هرویین مصرف کند.
گریه کردم و از خداوند برای نجات شوهرم و زندگیام کمک خواستم. یک روز که دنبال یک دکتر خوب برای ترک اعتیاد میگشتم، متوجه یک مرکز ترک اعتیاد شدم. نمیخواستم این کورسوی امید را هم از دست بدهم. موضوع را به شوهرم گفتم، اما قبول نکرد و گفت همه راههای درمان اعتیاد را رفته و شکست خورده است.
تسلیم نشدم و باز هم از او خواستم برای یک بار هم که شده به آن مرکز ترک اعتیاد برود.
شوهرم هم برای اینکه من دست از اصرار کردن بردارم و به من ثابتکند که اعتیاد هیچ درمانی ندارد، قبول کرد و با هم به آن مرکز رفتیم و با همان یک باری که به مرکز درمان اعتیاد رفتیم، اخلاق و رفتار شوهرم تغییر کرد.
مردی که به هیچ قیمتی حاضر به درمان نبود، حالا طوری شده بود که برای رفتن به آن مرکز و شنیدن صحبتهای راهنما و سایر معتادانی که میخواستند درمان شوند، لحظهشماری میکرد. خیلی سخت بود، اما خدا را شکر همسرم موفق شد اعتیادش را درمان کند.
من هم روزی به فرد معتاد به چشم بد نگاه و فکر میکردم جای این آدمها در خرابه است، اما الان متوجه شدم معتاد یک بیمار است و بیماریاش هم درمان دارد.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان