خانه‌اش ته یک کوچه باریک و طویل بود که حتی تیر چراغ برق نداشت. روی هر کدام از کلیدهایش یک روکش خاص انداخته بود که با لمس کردن از هم تشخیص‌شان دهد. می‌گفت شب که به خانه می‌رسم، چشمم از تاریکی چیزی را نمی‌بیند، اما یک دهه محرم خانه‌اش می‌تابید. از سر کوچه که فاصله کمی هم نداشت مثل یک مشت یاقوت سرخ و زمرد سبز که وسط ریگ بیابان بدرخشد. حاج حیدر دهه محرم جای پرچم و کتیبه در و دیوار خانه را غرق لاله عباسی می‌کرد. شب‌ها خانه‌اش روضه بود. می‌گفت حسین مصباح‌الهدی است. یعنی روضه‌اش در انتهای مسیر تاریک و طویل دنیا می‌درخشد.
کد خبر: ۱۲۲۶۶۶۷

علی رئوف

عکس: دیهیم خان‌بیگی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها