مرگ پدربزرگ در آتش خشم خواستگار

پسر شرور که در جریان آتش‌سوزی عمدی، پدربزرگ دختر مورد علاقه‌اش را کشت و به پرداخت دیه محکوم شده بود دیروز درخواست تقسیط دیه را مطرح کرد.
کد خبر: ۱۲۲۶۴۴۴

به گزارش خبرنگار جام‌جم، عصر دوم اردیبهشت سال 93 یک مرد سالخورده در جریان آتش‌سوزی عمدی که از سوی خواستگار نوه‌اش به نام آرش در محله قلعه‌مرغی تهران به پا شده بود، سوخت. خواستگار شرور خیلی زود بازداشت شد و به آتش‌سوزی اعتراف کرد. وی در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران در حالی پای میز محاکمه ایستاد که فرزندان قربانی برای وی حکم قصاص خواستند. در آن جلسه، پسر بزرگ قربانی که در آتش‌سوزی دچار سوختگی سطحی شده بود، گفت: آرش خواستگار خواهرزاده‌ام، نیلوفر بود. من در خانه پدری‌ام خواب بودم که سروصدا شنیدم. وقتی مقابل در خانه رفتم آرش را که پسر همسایه‌مان بود در حالی که قمه در دست داشت، دیدم. همان موقع پدر و برادرم به سمت آرش رفتند و او قمه‌اش را زمین انداخت و یک بطری بنزین را آتش زد و به سمت ما پرت کرد. من از ناحیه دست و برادرم از ناحیه کمر دچار سوختگی شدیم، اما شدت سوختگی پدرمان زیاد بود.سپس پسر جوان به دفاع پرداخت و گفت: باور کنید قصد کشتن پدربزرگ نیلوفر را نداشتم.من فقط برای این‌که آنها را بترسانم با بطری بنزین مقابل خانه‌شان رفتم، ولی بنزین یکباره آتش گرفت و پدربزرگ نیلوفر دچار سوختگی شدید شد.
در پایان جلسه قضات آرش را از قتل عمدی تبرئه و وی را به جرم قتل شبه عمد به پرداخت دیه و زندان محکوم کردند. به این ترتیب آرش با قرار وثیقه آزاد شد تا بتواند دیه را بپردازد، ولی به‌خاطر شرکت در یک نزاع دسته جمعی در سال 93 بار دیگر دستگیر شد و به زندان افتاد.
وی از زندان نامه‌ای به دادگاه نوشت و درخواست اعسار را مطرح کرد. این متهم دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربان زاده و با حضور یک مستشار پای میز محاکمه ایستاد. آرش در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من به نیلوفر علاقه داشتم و به خواستگاری‌اش رفته بودم تا این‌که مادر او با من تماس گرفت و گفت مادرم به او حرف‌های نامربوط زده است. همان موقع از مادرم گله کردم اما او گفت حرفی به مادر نیلوفر نزده است. می‌خواستم به خانه‌شان بروم و ماجرا را پیگیری کنم که از مقابل در خانه سر و صدا شنیدم. چون چند ساعت قبل به خاطر نیلوفر با چند پسر جوان درگیر شده بودم گمان کردم پسران جوان برای انتقام جویی مقابل در خانه مان آمده‌اند. شمشیر تزئینی را که روی دیوار اتاق داشتم، برداشتم و مقابل در خانه رفتم اما ناباورانه با پدربزرگ و دایی‌های نیلوفر روبه رو شدم. من شمشیر را زمین انداختم، اما آنها شروع به ناسزا گویی کردند. آنها می‌گفتند مادرم پشت سر نیلوفر حرف‌های نامربوط زده است. آنها به سمت من حمله کردند و من برای دفاع از خودم بطری بنزینی را که در حیاط داشتیم آتش زدم و به سمت آنها پرت کردم. ولی باور کنید هرگز فکر نمی‌کردم این ماجرا باعث مرگ پدربزرگ نیلوفر شود.
وی ادامه داد: می‌دانم در زندگی‌ام اشتباه های زیادی مرتکب شده‌ام. من تا زمانی که در زندان باشم نمی‌توانم دیه بپردازم. من هیچ دارایی ندارم. به همین خاطر از قضات تقاضا دارم با تقسیط دیه موافقت کنند. اگر آزاد شوم کار می‌کنم و دیه را قسطی می‌پردازم.
در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کنند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها