دیدم که جانم می‌رود...

یک‌بار قبلا در صفحه شخصی‌ام نوشتم که از 30 سالگی به بعد، از دست رفتن‌ها آغاز می‌شود. از این سن به بعد باید هر روز منتظر بود تا چیزی را از دست بدهی. یا از جسم خودت یا از جان خودت.
کد خبر: ۱۲۲۶۱۷۴

جسم خودت که معلوم است. جانت اما می‌شود همه آن چیزهایی که بهشان وابسته‌ای. از پدر و مادر و خانواده گرفته تا دوستان. تا رفقایی که گاهی از خانواده‌ات به تو نزدیک‌تر می‌شوند. رفقایی که گاهی هر روزت با آنها می‌گذرد. آن‌قدر به تو نزدیک می‌شوند که بعدا جزئی از تو می‌شوند و می‌شوند جان تو. برای من اولین تکه جانم که بعد از 30 سالگی رفت تو بودی. نمی‌دانی یا شاید هم بدانی از دیروز که خبر را شنیدم چند بار بغض کردم و چند بار بغضم شکست. این اولین بار بود که توی خیابان برای کسی گریه می‌کردم. عکس‌هایت را که نگاه می‌کردم. حرف‌هایمان را که دوباره خواندم. هر بار محکم‌تر از قبل فهمیدم که بخشی از جانم را با خودت برده‌ای.
حالا توی همه پست‌ها تو داری می‌خندی و توی‌سر من هم فقط صدای خنده‌هایت پیچیده است. به خدای خودت قسم که نمی‌توانم باور کنم چهره‌ات را روی اعلامیه خواهم دید. نمی‌شود باور کرد آن صورت ماهت قرار است زیر خاک برود. مگر می‌شود باور کنی کسی که هر روز کنارش نشسته‌ای و نفس به نفسش کار کرده‌ای حالا دیگر نفس نمی‌کشد؟ به خود امام حسین(ع) که خیلی کارمان را سخت کردی آقا شادمانی! حالا این محرم برای من و همه ما خیلی سخت‌تر از محرم‌های دیگر است. باور می‌کنی یک روز قبل از محرم سیاه‌پوش شده‌ام؟ باور می‌کنی لباس عزایت را به عزای حسین وصل کرده ام؟ اصلا باور می‌کنی خودت که نگران محرم امسال بودی، عاشورای امسال کنار ارباب باشی؟ برای این اتفاقات باید غمگین بود یا خوشحال؟ برای رفتن تو باید چه کرد؟ باور کن این اولین بار است که دارم یادداشت می‌نویسم و نمی‌دانم چه بنویسم و چند بار هر چه نوشتم را پاک کردم. اصلا تو خودت بودی که یادداشت نوشتن را به من یاد دادی. حالا من دارم برای رفتن تو یادداشت می‌نویسم. این اگر تراژدی نیست، چیست؟ من دارم برای تو می‌نویسم. برای تو که جان من بودی و هستی. برای تو که استاد من بودی و هستی. برای تو که عاشق نوشتن بودی و حالا همه برایت می‌نویسند. سفرت‌بخیر آقا شادمانی. سلام ما را به ارباب برسان. فقط یادت باشد، کار ما را خیلی سخت کردی، خیلی.


محمدتقی حاجی‌موسی
روزنامه نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها