در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
فریبرز که با قرار وثیقه سنگین آزاد بود دیروز در شعبه سوم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد. در ابتدای جلسه محاکمه
دکتر روانشناس در شکایت خود گفت: من دکترای روانشناسی دارم و در طبقه سوم ساختمان پزشکان در حوالی میدان تجریش در یک مطب کار میکردم. فریبرز در طبقه سوم همان ساختمان صاحب یک کلینیک دندانپزشکی بود.
ما چند مرتبه یکدیگر را در پارکینگ دیده بودیم و او چند بار با من
درد دل کرده و میگفت مدتی است عصبی شده و حال و حوصله ندارد. او وقتی فهمید دکترای روانشناسی دارم چند بار با من صحبت کرد .چند روز بود ماشین او را شبها هم در پارکینگ میدیدم. وقتی علتش را از او پرسیدم گفت بهتازگی از زنش جدا شده و با پدرش نیز درگیر است و به همین خاطر شبها را در کلینیک میماند. او ساعت مچی که به دستم بسته بودم را دید، چند بار درباره ساعتهای گرانقیمت با من صحبت کرد. وقتی به او گفتم چند ساعت رولکس طلا دارم از من خواست یک روز به کلینیک او بروم و ساعتها را با خودم ببرم. من یک واحد آپارتمان نیز داشتم که میخواستم آن را بفروشم. فریبرز از من خواست تا سند آپارتمانم را هم همراهم ببرم چون میگفت قصد دارد آپارتمانم را بخرد .
وی ادامه داد: آن روز عصر کسی در کلینیک دندانپزشکی نبود که به آنجا رفتم. او از من پذیرایی کرد و ساعتهای رولکس را دید. اما یکباره و بدون مقدمه به رویم قمه کشید. او میگفت من پشت سر او حرف زده و باعث شدهام همسرش از او طلاق بگیرد .
وی ادامه داد: من ابتدا فکر کردم او دچار جنون شده به همین خاطر سکوت کردم اما بعد از چند دقیقه از من خواست تا قولنامه آپارتمانم را به نحوی که او میگوید تنظیم کنم .من هم قولنامه را به نام او نوشتم. او سوئیچ ماشین بیام و و لندکروزم را از من گرفت و دست و پایم را با چسب بست و گفت من زندگیاش را نابود کردهام و مستحق مرگ هستم. این دکتر روانشناس در تشریح جزییات بلایی که سرش آمده بود به قضات گفت: او چسبی را دور دهان و بینیام پیچید که دیگر نمیتوانستم نفس بکشم و زندگی برایم تمام شده بود .او در حالی که قمه در دست داشت روبهرویم راه میرفت اما در یک لحظه با نوک قمه، چسبی را که دور دهانم زده بود پاره کرد که نفس کشیدم.
فریبرز از من خواست دسته چکم را به او بدهم اما وقتی گفتم دسته چکم در خانه است با قمه ضربهای بین سینه و کتفم زد که خون فواره زد و من روی زمین افتادم. او میخواست دومین ضربه را به شکمم بزند که دستم را جلوی شکمم گرفتم که ضربه به دستم خورد. فریبرز که گمان میکرد مردهام مرا رها کرد. در آن لحظه زندگی برایم تمام شده بود اما تصمیم گرفتم هیچ واکنشی از خودم نشان ندهم و خودم را به مرگ بزنم. فریبرز چند ساعت در حالی که من روی زمین افتاده بودم و خونریزی شدید داشتم مقابلم راه میرفت. حتی چند دقیقهای خوابید و سپس با برادرش تماس گرفت و از او کمک خواست . او به برادرش گفت تا به آنجا بیاید و جنازه مرا به جای دیگری منتقل کند. من در این مدت هیچ حرکتی نمیکردم تا اینکه او کلینیک را ترک کرد. ساعت حدود 4 صبح بود که وقتی صدای قفل در را شنیدم با سختی از جا بلند شدم و خودم را به بالکن رساندم. من از طریق بالکن و با سختی توانستم شیشه اتاق دفتر وکالتی را که در همسایگی کلینیک قرار داشت شکسته و وارد آنجا شوم و با پلیس تماس بگیرم.
وی گفت: دقایقی بعد پلیس و اورژانس رسیدند و من به بیمارستان شهدای تجریش منتقل شدم. در بیمارستان متوجه شدم قمه ۱۳ سانتیمتر از سینهام را شکافته و در نیم میلیمتری آئورتم متوقف شده است. من مرگ را به چشمانم دیدم و به طرز معجزهآسایی زنده ماندم .
وی در پاسخ به سوال قاضی درباره اموال سرقت شدهاش گفت: ساعتهای رولکس و پول و مدارکی را که فریبرز از من سرقت کرده بود خانوادهاش به من بازگرداندند. فقط ساعتی که آن روز دستم بود به من برگردانده نشده که چند میلیون تومان ارزش دارد. من از فریبرز شکایت دارم. سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد و جرمش را انکار کرد. وی به قضات گفت: پدرم دندانپزشک بود. به همین خاطر برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتم. وقتی با مدرک دندانپزشکی به ایران برگشتم لازم بود تا دوره تکمیلی را در دانشگاههای ایران بگذرانم. من مشغول تکمیل تحصیلاتم بودم و به همین خاطر کلینیک دندانپزشکی را تاسیس کردم و چند دکتر دندانپزشک در آنجا برایم کار میکردند و من درصدی از آنها پول میگرفتم. من چندبار مهدی را در پارکینگ ساختمان پزشکان دیده بودم. ما حتی دو بار با هم تخته نرد بازی کردیم که هر دوبار را باختم. اولینبار مبلغ یک میلیون تومان در عوض باختن به او پول دادم و دومین بار نیز در این قمار ۲۰ میلیون باختم که به او چک دادم و چکم برگشت
خورد .او سراغم آمد و چک را به من برگرداند اما سر این موضوع با هم درگیر نبودیم. وی ادامه داد: من خانواده ثروتمندی دارم و نیازی به سرقت اموال دکتر روانشناس نداشتم. من یادم نیست آن روز چه اتفاقی افتاد. ما مست بودیم و من چیزی از ماجرا به خاطر ندارم و نمیدانم چرا دست به سرقت زدم. مهدی صاحب خودرو بیامو و لندکروز بود در حالی که من خودم بنز مدل بالا داشتم. این موضوع نشان میدهد نیاز مالی نداشتم. فقط بهخاطر دارم وقتی گمان کردم مهدی مرده با برادر و داییام تماس گرفتم و از آنها کمک خواستم .داییام برایم ماشین کرایه کرد و مرا به شمال کشور فرستاد تا پیش برادرم بروم. من بعد از اینکه با وثیقه آزاد شدم تحت درمان روانپزشک قرار گرفتم و حالا دارو مصرف میکنم.
وی درباره علت جدایی همسرش نیز به قضات گفت: سال ۹۴ با همسرم ازدواج کردم اما او به من خیانت کرد و هشت ماه بعد از او جدا شدم.
متهم درباره اینکه چرا قمه به همراه داشته است ،به قضات گفت: ضربهای که به مهدی زدم با چاقویی بود که از داخل کلینیک برداشته بودم.
با پایان دفاعیات متهم هیات قضایی وارد شور شد تا درباره این پرونده حکم صادر کند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد