[در قسمت قبل خواندید که مدیرجوان یک موسسه فرهنگی در حال ورشکستگی، وقتی روی نیمکت پارک بهجت‌آباد نشسته و سرش را میان دستانش گرفته بود، با پیرمردی مواجه شد که یک چک 20میلیارد تومانی با امضای شخصی معتبر را به‌عنوان قرض یکساله به او داد و رفت.]
کد خبر: ۱۲۱۸۴۵۰


مدیر جوان پس از آن‌که دقایقی به چک و افق خیره ماند، بلند شد و از پارک بیرون رفت و به دفتر موسسه رفت تا تصمیم بگیرد چگونه از این موقعیت بهترین استفاده را بکند. مدیر جوان نخست تصمیم گرفت چک را نقد و مبلغ آن را صرف پرداخت بدهی‌های معوقه و حقوق کارکنان موسسه کند. اما با خود فکر کرد این کار چندان بهینه و اقتصادی نیست. بعد تصمیم گرفت چک را نقد کند و مبلغ آن را صرف بازاریابی، بازارسازی، تبلیغات و نتورک مارکتینگ کند. اما با خود اندیشید این کار نیز چندان زودبازده نیست و نمی‌شود با آن از بحران‌های کنونی عبور کرد. بعد تصمیم گرفت چک را نقد نکند و از آن تنها به‌عنوان پشتوانه معنوی و روانی استفاده کند. اما با خود اندیشید این کار واقعا مسخره‌ای است و تنها به درد داستان‌های اینستاگرام در زمینه موفقیت و اراده و فلان می‌خورد و حتی به درد آن نیز نمی‌خورد. در نهایت تصمیم گرفت چک را نقد و مبلغ آن را سرمایه‌گذاری کند و سودش را بگیرد و به زخم‌های موسسه بزند. در نتیجه به یکی از بانک‌های خصوصی مراجعه کرد و مبلغ 20میلیارد تومان به‌طور بلند مدت یک‌ساله در آن سرمایه‌گذاری کرد. بانک نیز ضمن تشکر فراوان متعهد شد هر ماه مبلغ 340 میلیون تومان علی‌الحساب شرعی و قانونی به او بپردازد. مدیر جوان با استفاده از سود علی‌الحساب روزشمار در ماه اول حقوق عقب‌مانده کارکنان موسسه را پرداخت و در ماه دوم بخشی از بدهی‌های موسسه را تسویه کرد و در ماه سوم بر اثر به جریان افتادن پرونده رسیدگی به جرایم مدیران بانک‌های خصوصی، به اتهام پولشویی و اخلال در نظام اقتصادی و دریافت هدیه از مفسدان اقتصادی و سرمایه‌گذاری در اموال غیرقانونی و خیره شدن بی‌مورد به افق دستگیر شد و هم‌اینک خاموش شده و با چهره شطرنجی منتظر اعلام حکم توسط قاضی است.

امید مهدی‌نژاد

طنزنویس

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها