به بهانه 22 اردیبهشت، سالروز جدایی بحرین از خاک ایران

پیشکش پهلوی به بریتانیا

حمید هامون خسته از همه سوال‌های بی‌پاسخ زندگی‌اش پناه آورده است به علی عابدینی، رفیق صمیمی! در خلوتگاه دوستش در حالی که علی ساز می‌زند حمید هامون کتابی را ورق می‌زند و زمزمه می‌کند؛ هخامنشیان، ساسانیان، طاهریان، سامانیان، سلجوقیان، صفویه، قاجاریه. چرا این‌قدر کوچولو شد! همین سکانس کوتاه روایت پرمغزی است از آنچه بی‌کفایتی شاهان ایران می‌خوانند. هر چند این بی‌کفایتی را می‌شد در تصویر نقشه ایران در زمان قاجار به چشم دید، اما بعد از قاجار هم پیشکشی خاک ایران توسط حاکمانش ادامه داشت. فردا سالروز جدایی بحرین از ایران است، چشمه‌ای از بی‌کفایتی خاندان پهلوی. آخرین اقلیمی که سال ۱۳۵۰ از تمامیت ارضی ایران کم شد.
کد خبر: ۱۲۰۵۵۷۷

طبق سندهای قدیمی بحرین از قدیم الایام یعنی از دوره هخامنشیان جزء جدا نشدنی خاک ایران بوده است. تا جایی که در تاریخ نقل شده زمان اشکانیان اهالی حجاز و یمن به سبب قحطی به این سرزمین مهاجرت کردند و این بخش از ایران جزو نخستین خطه‌هایی بوده که اعراب موقع حمله به ایران آن را تصرف کردند. حتی در برهه دیگری از تاریخ پرتغالی‌ها نیز دست به اشغال این خاک زدند تا این‌که سال۱۶۰۲ شاه عباس صفوی با کمک بریتانیا که قلمرو استعمارگری چشمگیری در جهان داشت، توانست پرتغالی‌ها را از این منطقه بیرون کند و حاکمیت بحرین را دوباره در دست بگیرد. کمکی که شاید در ظاهر برای مبارزه با دزدان دریایی و برده فروشی بود، اما مقدمه‌ای شد تا پای انگلیسی‌ها را برای نفوذ و استعمارگری هرچه بیشتر در آن منطقه باز کند. همین ماجرا بعدها باعث جدایی کامل بحرین از ایران شد.
یک ردپای انگلیسی
بعد از این‌که شاه عباس بحرین را از زیر سلطه پرتغالی‌ها درآورد، سال ۱۷۸۳ بود که این جزیره به دست آل خلیفه در عربستان که خود تحت الحمایه بریتانیا بود افتاد. اما نکته جالب اینجاست که ایران تا دوره پهلوی همچنان ادعای حاکمیت بحرین را در منطقه داشت.
تا جایی که بعد از ورود انگلیسی‌ها برای جست‌وجو و تحقیق بین مردم و کشتی‌های این جزیره «شیخ محمد» حاکم بحرین با نامه‌نگاری به والی فارس از ایران تقاضای کمک خواست، اما اتفاقی نیفتاد و با تصرف این جزیره او را عزل و برادرش را برای حکومت داری جایگزین کردند. این در حالی است که ایران تا زمان کودتای رضا شاه چیزی نزدیک به ۱۱ بار برای باز پس‌گیری این جزیره اقدام کرد، اما هیچ اتفاقی نیفتاد.
حتی سال ۱۳۰۲ سفیر بریتانیا در ایران از مصدق خواست تا ایران ادعاهای خود را برای حاکمیت بحرین باز پس بگیرد که با مخالفت او روبه‌رو شد و اعلام کرد جزایر بحرین همیشه جزئی از استان فارس با مردمی شیعه مذهب و ایرانی بوده است.
این مطالبه‌گری‌ها تا جنگ جهانی دوم هم ادامه داشت، ولی با آغاز این اتفاق، جزایر بحرین به‌عنوان مستعمره بریتانیا از جانب متفقین بمباران شد؛ بعد از این اتفاق اگر نگاهی به وقایع تاریخی بیندازید خواهید فهمید ایران تا سال ۱۳۴۶ در مجامع رسمی هیچ گاه از حق خود برای حکمرانی در بحرین کوتاه نیامد.
دختری که شوهر کرد!
خطه‌ای که تا پیش از این جزو لاینفک قلمرو ایران تلقی می‌شد رفته رفته از نگاه شاه به سرزمین بی ارزشی تبدیل شده بود که طبق گفته محمد رضا پهلوی در مصاحبه‌اش با روزنامه گاردین کشوری بود که ذخایر مرواریدش در سواحل تمام شده بود و بود و نبود آن برای ایران دیگر ارزش چندانی نداشت.
ایران در آبان سال ۱۳۴۷ بعد از مذاکره با عربستان بر سر جزیره‌های ایرانی و عربی از مواضع خودش نسبت به بحرین عقب نشینی کرد و بعدها به برگزاری همه‌پرسی در بحرین مبنی بر جدایی‌اش از ایران و استقلال آن تن داد.
حتی شاه در مصاحبه‌ای گفته بود «اگر مردم بحرین مایل نباشند به کشور ما ملحق شوند هرگز به زور متوسل نخواهیم شد و هر کاری که بتواند اراده مردم بحرین را به نحوی که نزد همه جهانیان به رسمیت شناخته شود نشان دهد، خوب است.» و از همه اینها تلخ‌تر این‌که با قطعی شدن و تسلیم شدن شاه در برابر حاکمیت ایران در بحرین و مطرح شدن این موضوع در صحن علنی مجلس از ۱۹۱ نفر نماینده ۱۹۰ نفر آنها به این جدایی رضایت دادند و به‌جز یک نفر بقیه نسبت به این استقلال هیچ اعتراضی نداشتند. حتی هویدا بعدها درباره این اتفاق بحرین را دختری از ایران دانست که باید آن را شوهر داد.
این در حالی است که سوابق حاکمیت ایران بر بحرین تقریبا با حاکمیت تاریخی ایران نسبت به اروند رود شباهت دارد تا جایی که حتی حاکمیت ایران نسبت به این منطقه برخلاف اروند به‌خاطر نبود معاهده تاریخی صحت و قوت بیشتری داشت.
برای همین هم خیلی‌ها معتقدند اگر ایران همان‌طور که حاکمیت خود را بر اروندرود درمقابل عراق تثبیت کرد، در مورد بحرین هم این کار را انجام می‌داد شاید دیگر امروز این سرزمین همچنان جزء جدا نشدنی ایران محسوب می‌شد.
ایرانی‌های بحرین
حالا نیم قرن از جدایی بحرین از خاک ایران می‌گذرد و همین است که هنوز هم رد ایرانی‌ها را می‌شود در این کشور دید. فارغ از این تا سال‌ها بحرین جزئی از خاک ایران بوده و بدیهی است ایرانی‌ها در این کشور سابقه تاریخی و طولانی داشته باشند. همین حالا هم حدود نیمی از مردم بحرین خود را «بحارنه» می‌نامند و بین خود و بقیه جمعیت که از اعراب بدوی هستند تفاوت قائل می‌شوند. این گروه خود را عرب نمی‌نامد.
برخی در ایران این را نشانی از اصلیت ایرانی این مردم می‌دانند و البته که گفته می‌شود آنها به فارسی هم حرف می‌زنند، اما گروهی دیگر از ایرانیان که در بحرین زندگی می‌کنند و به نام عجم شناخته می‌شوند فرزندان مهاجرانی هستند که در 150-100 سال گذشته از استان‌های جنوبی مانند فارس و بوشهر و هرمزگان به این کشور مهاجرت کردند. هنوز هم در این کشور محله‌هایی وجود دارد که ایرانی‌ها در آنجا سکونت دارند.
به‌عنوان مثال در منامه پایتخت بحرین، محلات شبر، قضیبیه، سنککی عدلیه از محلاتی هستند که ایرانی‌تبارها در آنها سکونت دارند و بدیهی است چهره‌های سرشناسی هم در این کشور با سابقه ایرانی یافت شود که شهید کریم فخراوی یکی از آنهاست؛ فعال فرهنگی و رسانه‌ای که به دست ماموران سعودی‌ به شهادت رسید.

فخر شهادت

خانواده کریم فخراوی در اصل از بردستان شهرستان دیر از استان بوشهر ایران بود که چند نسل است در بحرین زندگی می‌کند. خود او دیدگاه‌های انقلابی داشت و مورد شناخت شیعیان بحرین بود. فخراوی یکی از بنیانگذاران روزنامه الواسط بحرین بوده و این روزنامه یکی از روزنامه‌های روشنگر بحرین است که در میان مردم شناخته شده‌است. فعالیت‌های او در عرصه فرهنگ تشیع بود و به کار نشر آثار شیعه می‌پرداخت و انتشارات بزرگی به نام انتشارات فخراوی داشت و به توزیع آنها میان مردمان بحرین و سایر شیعیان در عربستان و امارات و... می‌پرداخت. او پس از ۹ روز دستگیری توسط ماموران بحرینی در ۱۲ آوریل ۲۰۱۱ بر اثر شکنجه به شهادت رسید و روز چهارشنبه ۲۳ فروردین ماه ۱۳۹۰ خورشیدی تشییع شد.
چاپ ترجمه کتاب‌هایی از زبان فارسی از روحانیان ایرانی از جمله شهید مطهری به عربی در بحرین و انتشار در بحرین و لبنان از جمله فعالیت‌های او بود.

پهلوی‌ها در رابطه با بحرین چه گفتند؟

یکی از سیاست‌های دست‌اندرکاران رژیم پهلوی، تبلیغ «بی‌ارزش بودن بحرین» بود. براساس این سیاست، مدام گفته می‌شد که نگهداری بحرین هزینه‌های زیادی خواهد داشت و همچنین هیچ فایده‌ای برای کشور ندارد.
اسدا... علم، وزیر وقت دربار: ‌«اکثریت ساکنان آن جزیره عرب هستند و به زبان عربی سخن می‌گویند. به لحاظ اقتصادی مجمع‌الجزایر بحرین دیگر اهمیت ندارند، زیرا نفت آنجا تمام شده و صید مروارید نیز صرفه اقتصادی ندارد. از نظر اهمیت استراتژیکی و سوق‌الجیشی با وجود تسلط ایران بر تنگه هرمز، آن جزایر ارزشی ندارد، از جهت امنیتی هم حفظ آن سرزمین پرهزینه و مستلزم استقرار یکی دو لشکر در آنجاست. من اهل این نیستم که به زور حضور لشکرم یک جایی را ضمیمه خاک خود بکنم.»
عباس مسعودی، سناتور شاهنشاهی و گرداننده روزنامه اطلاعات: «بحرین از نظر منابع طبیعی وضعیت چشمگیری ندارد... در این سرزمین، مثل دیگر شیخ‌نشین‌ها، کشاورزی وجود خارجی ندارد. از سیر تا پیاز و به قول معروف از سفیدی گچ تا سیاهی زغال خود را از خارج وارد می‌کنند.»
امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر: «بحرین به مثابه یکی از دختران ما بود که این دختر شوهر کرد و رفت و چون عضوی از خانواده ما بوده باید به‌مانند بزرگ هر خانواده از او پشتیبانی کنیم و خواهیم کرد!»
محمدرضا پهلوی:‌ «دولت شاهنشاهی نمی‌خواهد با «اعمال زور» بحرین را تصاحب کند، بلکه حاکمیت بحرین را به دلخواه اکثریت مردم در یک همه‌پرسی آزاد زیر نظر سازمان ملل متحد وامی‌گذارد تا اگر اکثریت مردم بحرین علاقه به ملحق شدن به ایران داشتند، بحرین در حاکمیت ایران بماند و اگر خواستند از ایران تجزیه شوند، کشوری مستقل گردند.»

امید رحمانی

فرهنگ وهنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها