
دختر زشت به او گفت: «آنچه ملاک است زیبایی ظاهر نیست. اما تو هم زیباترین دختری هستی که من تا امروز دیدهام.» در اثر این پاسخِ حکیمانه و مهربانانه، سایر دانشآموزان بسیار متعجب شدند. طی روزهای بعدی، دختر زشت بر روی همکلاسیهای خود اسمهای زیبا مانند ابروکمان، چشمعسلی، سروقد، مهربانبانو، عزیز دل، منتیفدا و... گذاشت و آنها را با این اسمها صدا میکرد و معلمان و مدیران مدرسه را نیز با عناوینی چون خانم معلم مهربان، خانم مدیر همهچیز تمام، خانم ناظم بهتر از گل، خانم خدمتکار پرنسس بانو و... خطاب میکرد. دختر زشت در اثر همین فعالیتها، توانست علاوه بر دلِ سایر دانشآموزان، دلِ معلمان و مدیران مدرسه را نیز بهدست بیاورد و به این ترتیب موفق شد
دختر زشت به او گفت: «آنچه ملاک است زیبایی ظاهر نیست. اما تو هم زیباترین دختری هستی که من تا امروز دیدهام.» در اثر این پاسخِ حکیمانه و مهربانانه، سایر دانشآموزان بسیار متعجب شدند. طی روزهای بعدی، دختر زشت بر روی همکلاسیهای خود اسمهای زیبا مانند ابروکمان، چشمعسلی، سروقد، مهربانبانو، عزیز دل، منتیفدا و... گذاشت و آنها را با این اسمها صدا میکرد و معلمان و مدیران مدرسه را نیز با عناوینی چون خانم معلم مهربان، خانم مدیر همهچیز تمام، خانم ناظم بهتر از گل، خانم خدمتکار پرنسس بانو و... خطاب میکرد. دختر زشت در اثر همین فعالیتها، توانست علاوه بر دلِ سایر دانشآموزان، دلِ معلمان و مدیران مدرسه را نیز بهدست بیاورد و به این ترتیب موفق شد پلههای موفقیت را یکییکی طی کند. در جشن اولیا و مربیان مدرسه که در پایان سال برگزار شد، دختر زشت که در کنار برادرِ دخترِ زیبا نشسته بود، با او درباره ادبیات روسیه و موسیقی کلاسیک شرق اروپا به بحث و تبادلنظر پرداخت و در پی این بحث و تبادل نظر، برادر دختر زیبا سخت شیفته او شد و تصمیم گرفت با او ازدواج کند.
مادرِ برادرِ دخترِ زیبا نخست با این تصمیم مخالفت کرد، اما پس از بیست دقیقه مکالمه با دختر زشت، شیفته او شد و خودش شخصاً از وی خواستگاری کرد. یک سال بعد، فرزندِ برادرِ دخترِ زیبا و دخترِ زشت به دنیا آمد، که دختری بهغایت زیبا بود. پرستارِ بیمارستان به دخترِ زشت که مادر بچه بود، گفت: «فرزندت چه زیباست.»
دختر زشت گفت: «او این زیبایی را مدیون خانواده پدریاش است.» در این هنگام مادرِ برادرِ دخترِ زیبا، که از خود بیخود شده بود، در اقدامی ناگهانی نیمی از اموال و املاک خانوادگی خود را بهنام دختر زشت کرد. فردای آنروز، دخترِ زشت، خواهرشوهرِ خود، یعنی دخترِ زیبای کلاس را صدا کرد و گفت: «ایکبیری خانوم، یادت هست من زشتترین دختری بودم که تا آنروز دیده بودی؟ هماکنون من از کل خاندان شما پولدارترم. حالا چی؟» دخترِ زیبا گفت: «تو به من درس بزرگی دادی. تو به من ثابت کردی آنچه ملاک است زیبایی ظاهر نیست، بلکه زبانِ چرب و نرم است.» و کلاً خاموش شد.
امید مهدینژاد
طنزنویس
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد
دکتر محمد اسحاقی، استاد دانشگاه تهران:
محمدرضا مهدوی در گفتوگو با «جامجم»: