یادداشتی از حامد عسکری شاعر و نویسنده

ماجرای طلاهای هورالعظیم

شما منو نبین الان نشستم پشت این لکنته دنبال اینم که از مردم هزار تومن هزار تومن پول پیدا کنم. من خودم فوق‌دیپلم زمان شاهم. اندازه ده تا دکترا ارزششه. این خط، این نشون ببین کی معلوم بشه، د برو سیرابی، سبزه دیگه از این سبزتر نمی‌شه، عرض می‌کردم مهندس، شما فکر می‌کنی این عراق دلش واسه ما سوخته بیاد دریچه‌های هورالعظیم رو واکنه آب بره عراق را پر کنه؟
کد خبر: ۱۲۰۳۴۰۷

شما فکر می‌کنی از سر انسان‌دوستی و شفقت و مهربونی این کار و کرده؟ آیینه رو شکوندی یابو سر خر رو بگیر اون ور، معلوم نی از کدوم دهات بلند شده اومده یه موتورم خریده خدا می‌دونه الان توی اون جعبه عقب ترکش آبجو داره یا شیشه می‌بره می‌رسونه مردمو بدبخت می‌کنه...
عرض می‌کردم مهندس. عراق هورالعظیم رو باز کرد که چی؟ آباریکلا. الان عرض می‌کنم. شما می‌دونی چندتا روستا رفت زیر آب؟ شما می‌دونی عرب‌های خوزستان چقدر طلا جواهر دارن توی خونه‌شون؟ این‌جوری نگاشون نکن توی یه خونه فکسنی زندگی می‌کنن. اینا حداقل هر کدوم زن‌هاشون نیم کیلو طلا تو خونه دارن خب؟ حالا چی شده؟ باریکلا ... آبجی این دوتومنی تو عوض کن ... آفرین سیل که اومده طلاها توی آب گم شده و نتیجه چی؟ این‌که عراق هورالعظیم رو واکرده همه آبی که توش طلا غرق شده بود رفت سمت عراق! خدا می‌دونه الان توی هورالعظیم سمت عراق چند تن طلا دفنه! چهارتا شاسی‌بلند آب معدنی و لباس کهنه و بیل و کلنگ هم آوردند که مثلا بگن اومدن کمک. چه کمکی برادر من؟ ما که دیگه عمرمون قد نمی‌ده ولی شما باشو ببین 50 سال دیگه هورالعظیم عراق میشه بزرگ‌ترین معدن طلای جهان! تاز‌شم عراق یه بخشیشو آب می‌کنه می‌فروشه، می‌زنه به زخم مردمش، یه بخشیشم می‌ذاره زیر خاک می‌مونه واسه هزار سال دیگه می‌شه چی؟ باریکلا میشه یه زیگورات که هرجاش بیل تو خاک بکنی صد گرم طلا درمیاد .
اینها را راننده محترم تاکسی آزادی، امام‌حسین می‌گفت و من تمام مدت توی آینه‌بغل تاکسی‌اش مثل سیامک انصاری به دوربین خیره بودم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها