اعترافات اخیر وزیر خارجه ایالات متحده درباره فریبکاری سازمان سیا ما را بر آن داشت سراغ بعضی تولیدات فرهنگی برویم که قبلا همین حرف‌ها را زده‌اند

خودزنی کردی مایک!

«شعار وست پوینت چه بود؟ دروغ نگو! فریبکاری نکن! دزدی نکن! کسانی که این کار را می‌کنند هم تحمل نکن. وقتی من رئیس سیا بودم، هم دروغ می‌گفتیم، هم فریبکاری می‌کردیم هم دزدی. ما برای این کارها یک دوره کامل آموزشی داشتیم. این به شما شکوه تجربه آزمون و خطای آمریکایی را یادآوری می‌کند.» اینها را جناب مایک پمپئوی 56 ساله ایراد کرده است. جناب پمپئو که از قضا دل پُری هم از ایران و ایرانی جماعت دارد، گویا این حرف‌ها را در یکی از سخنرانی‌های خود در یکی از دانشگاه‌های تگزاس به زبان رانده. از ما می‌شنوید احتمالا استاد حال طبیعی هم نداشته چون بعید است در مقام وزارت خارجه یک کشور مدعی آزادی بیان و احترام به حقوق بشر باشی و چنین در و گهرهایی نسبت به مهم‌ترین سازمان امنیتی خودت بر زبان بیاوری. حالا ما که در صفحات فرهنگی کاری به کارنامه درخشان حقوق بشری دوستان CIA نداریم ولی گفتیم همین جور اگر در همین حوزه کتاب و فیلم و سریال سری بچرخانیم، از قضا تولیدات فرهنگی زیادی به چشم می‌خورد. روی همین حساب رفتیم سراغ بعضی از اینها.
کد خبر: ۱۲۰۳۰۴۴

یحتمل باورتان نشود که در عصر ارتباطات و هزار و یک جور عملیات جاسوسی و خفن اطلاعاتی یک نفر مدعی شود در دنیا یک سازمان اطلاعاتی بوده که یک نفر را اشتباهی دستگیر کرده و او را از خاک یک کشور دزدیده و به بازداشتگاه‌های محرمانه دیگری در یک کشور ثالث برده و چند ماهی خونش را توی شیشه کرده تا اعتراف کند فلان مقام بلندپایه فلان گروه تروریستی است! خب اگر به شما بگویند این سازمان اطلاعاتی همان نهاد بلندپایه مخوفی است که در فیلم‌های هالیوودی مگسی در هیچ نقطه از جهان بال نمی‌زند مگر کارشناسان سیا اطلاع داشته باشند، چه؟! احتمالا باورتان نشود؛ حق هم دارید! پروپاگاندای هالیوودی سیا خیلی قوی‌تر از این حرف‌هاست ولی خب اجمالا از ما داشته باشید که این واقعه فقط یک نمونه از نمونه‌های متعددی است که اتفاق افتاده.
مورد جالب خانم سعاد
سعاد مِخنت که روزگاری در دو روزنامه مهم ایالات متحده خبرنگاری تحقیقی کرده و گزارش‌های متعددی هم درباره تکفیری‌ها و سلفی‌ها منتشر کرده، کتاب خاطرات خود را از نفوذ به شبکه‌های تکفیری در دنیا منتشر کرده. ترجمه این کتاب اخیرا تحت عنوان «به من گفتند تنها بیا» از سوی انتشارات کتابستان منتشر شده. مخنت در یکی از فصل‌های کتاب شرح دیدار و گفت‌وگو با فردی را روایت کرده که به صرف تشابه فامیلی و تفاوت در اِعراب مورد سوءظن کارشناسان خفن سیا قرار گرفته. ماموران سیا هم به تصور این‌که یکی از شاه‌ماهی‌های القاعده را به دام انداخته‌اند، خالد اِلمصری مادرمرده را در یکی از کشورهای اروپای شرقی توی گونی می‌کنند و می‌برند در بازداشتگاه‌های سری‌شان در افغانستان و حسابی از خجالتش در می‌آیند که اعتراف کند همان خالد اَلمصری است که از بعد حوادث 11 سپتامبر دنبالش هستند.
به کاهدان زده‌ای استاد!
اِلمصری بخت برگشته هم که نمی‌دانسته قضیه چیست و این افسران اطلاعاتی خفن از چه حرف می‌زنند کلا به‌دلیل نبودن در فضای باغ، همه چیز را از بیخ و بن رد کرده. خلاصه بعد از پنج ماه شکنجه و لخت کردن متهم و آویزان کردن از سقف و خوراندن مواد افیونی و اعتیاد اجباری و فحش و فضیحت، کاشف به عمل می‌آید که افسران سیا به کاهدان زده‌اند و اِلمصری بخت‌برگشته را آزاد می‌کنند برود پی زندگی‌اش بدون این‌که آب از آب تکان بخورد. خانم خبرنگار، اِلمصری بیچاره را بعد از پاشیده شدن زندگی‌اش، سه چهار سال قبل در اتریش ملاقات کرده. دل بنده خدا ظاهرا خیلی پر بوده. به خبرنگار نیویورک‌تایمز می‌گوید: «غربی‌ها آخرین کسانی هستند که می‌توانند در مورد حقوق بشر حرف بزنند. نگاه کن با من و بقیه چه کردند... استاد اتهام‌زنی و انتقاد هستند، اما به خودشان نگاه نمی‌کنند و مسؤولیت خود را در قبال نقض حقوق بشر به عهده نمی‌گیرند.»

ترسیم سیمای سیّاس سیا در سینما

مدتی پیش در همین صفحه از روزنامه جام‌جم با حسین دهباشی گفت‌وگو کردیم به بهانه‌ای و از او خواستیم از چندباری که در آمریکا دستگیر شده است، بگوید؛ نکته‌ای که این فعال رسانه‌ای آن روز به ما گفت، مقدمه مناسبی است برای این‌که بدانیم هالیوود چه تصویری از سازمان سیا برای ما ترسیم کرده است. دهباشی به ما گفته بود در ایالات متحده این‌طور القا شده وقتی کسی دستگیر می‌شود کمتر کسی به حقانیت سازمان‌های اطلاعاتی در این باره تردید می‌کند و همه گمان می‌کنند حتما خطایی از فرد سر زده است. او حتی به ما گفته بود وقتی از آمریکا به ایران بازگشته پدرش صراحتا از او پرسیده: «حالا خودمانیم، چه کار کردی که دستگیرت کردند؟!»
ترسیم سیمای سیا در سینما هم از همین قاعده پیروی می‌کند. گول تبلیغات بر سر گردش آزاد اطلاعات را نخورید. در بین شاهکارهای سینمای آمریکا که شخصیت‌هایشان نسبتی با سیا دارند، حتی یک فیلم پیدا نمی‌کنید که سیا قهرمان فیلم نباشد. البته در آنها تمهیداتی به کار می‌رود که شما فکر کنید کلی اطلاعات پنهانی برایتان رو شده، اما خب با نگاهی به لایه‌های پنهان روایت پی می‌برید که اینها روساختی بیشتر نیست. چند فیلم را که با محوریت سازمان سیا تولید شده‌اند، با هم مرور می‌کنیم.
مشتی دروغ؛ از پمپئو تا دی‌کاپریو
«یک مشت دروغ»؛ نام فیلم همین است. انگار که ارجاع آشکاری است به سخنان اخیر مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا درباره دوز و کلک‌هایش وقتی رئیس سازمان سیا بوده است. اما خب این فیلم سال 2008 ساخته شده و بدیهی است حرف‌های پمپئو برای همین هفته پیش است و نمی‌توانند ربطی به هم داشته باشند. بنابراین می‌توانیم به دنبال ارتباطی ماهوی باشیم؛ ماهیت سازمان سیا، چیزی نیست که پس از حرف‌های وزیر خارجه جدید آمریکا برملا شده باشد.
فیلم را ریدلی اسکات ساخته و لئوناردو دی‌کاپریو و راسل کرو و گلشیفته فراهانی نقش‌های اصلی‌اش را بازی کرده‌اند. این فیلم همکاری سیا و سرویس مخفی اردن برای دستگیری تروریستی به نام السلیم را نشان می‌دهد. فیلم، بخش ترسیم قدرت سیا در کشورهای دیگر را برعهده گرفته است.
بازی جاسوسی برد پیت و رفقا
فیلم «بازی جاسوسی»، آن بخش از منویات سازمان سیا را پوشش می‌دهد که آنها می‌خواهند بگویند اطلاعاتی‌ها آدم‌های رئوف مهربان و انسان‌دوست کم ندارند؛ برای ترسیم چنین چهره‌ای چه‌کسی بهتر از بازیگر دوست‌داشتنی سینمای آمریکا یعنی برد پیت. فیلم می‌خواهد بگوید تمام اعضای سیا قاتل نیستند. این سازمان افراد خوبی هم دارد که مراقب دوستانشان هستند. رابرت ردفورد و برد پیت وظیفه انتقال این مفهوم را برعهده دارند.
مامور محقق و نیروی عملیاتی
«شکار زیردریایی اکتبر سرخ»؛ این فیلم بین انتخاب‌های ما قدیمی‌ترین فیلم است، ساخته 1990. در سال ۱۹۸۴ زیردریایی اتمی شوروی موسوم به اکتبر سرخ به آب انداخته می‌شود. فرمانده زیردریایی، ناخدا مارکو رامیوس با بازی شون کانری، پس از کشتن افسر امنیتی زیردریایی، با همیاری افسران ناراضی، موفق به فرار از تعقیب ناوگان دریایی شوروی می‌شود. جک رایان، تحلیلگر و محقق سازمان سیا با مطالعه عکس‌هایی که از زیردریایی گرفته شده، متوجه می‌شود اکتبر سرخ مجهز به موتور بی‌صداست.
فیلم در نظر دارد این بار خلاف اغلب فیلم‌ها به جای به تصویرکشیدن چهره نیرویی عملیاتی از سازمان سیا، چهره‌ای کاملا محقق از این سازمان ارائه کند.

اهالی کلمه و فریب

ادبیات داستانی جهان هم به جاذبه‌های دراماتیک سازمان اطلاعاتی سیا توجه کرده است. در اینجا به دو کتاب مهم با محوریت سازمان سیا می‌پردازیم.
پشیمان هم نیست!
می‌دانیم که پرفروش‌ترین رمان‌های بیوگرافیک، اغلب مربوط به خاطرات آدم‌های مهم است که به دست یک داستان‌نویس ضبط و پرورده می‌شود. ماجرا برای «جاسوسی برای تمام فصول» هم از این قاعده مستثنا نیست. کتابی نوشته دان کلاریدج که سال ۱۹۹۷ در آمریکا منتشر شده است. کتاب، خاطرات مردی است که مرکز ضدتروریسم سازمان سیا را در ۱۹۸۰ بنیاد نهاد. او از یک‌سری فریب‌کاری‌های خود پرد ه برداشته و جالب این‌که در این اثر، کلاریدج مردی است که از کارهای خود پشیمان نیست.
سیا مقابل قذافی
«فالوت»، داستان جنگ مخفی سیا در قاچاق هسته‌ای را مد نظر قرار داده است. کتاب را کاترین کالینز و داگلاس فرانتس در سال ۲۰۱۱ نوشته و منتشر کرده‌اند. ماجرای این اثر از این قرار است که در روسیه و ایالات متحده آمریکا، ۱۸۰۰ کلاهک هسته‌ای آماده برای حمله در عرض 15 دقیقه هستند. آنها عملیات جاسوسی را فاش می‌کنند که از بلندپروازی‌های لیبی در سال ۲۰۰۳ جلوگیری می‌کند.

محمدصادق علیزاده
صابر محمدی

هنر و ادبیات

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها