در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
یک روز عدهای نقاش به خانه ایشان آمده بودند که جاهایی از منزل از جمله نردههای زنگ زده سایبان ماشین تیمسار را رنگ کنند. ماشین تیمسار را هم بیرون از خانه گذاشته بودند که رنگی نشود. به نقاشها گفتم شما که دارید اینجا کار میکنید مراقب باشید در حیاط را باز نکنید. هر وقت کسی در زد، من میروم در را باز میکنم. شما کارتان را بکنید. لب حوض نشسته بودم و کلتم کنار دستم بود. یکی از نقاشها روی نردبام بود. یکی داشت نقاشی میکرد. یک پسربچه هم داشت سطلها را تمیز میکرد. تیمسار یک سینی چای آورد. دو سه تا شیرینی هم برای کارگرها آورده بود. من باز گفتم تیمسار آن آدمهایی که در هتل هستند، مدام دارند اینجا را کنترل میکنند. شهید قرنی گفت: عجیب است که اینقدر به این جوانها گیر دادهای، چه کارشان داری؟
ساعت حدود 9 صبح بود که در خانه را زدند. تا من بیایم بلند شوم و بروم، آن پسربچه دوید و در را باز کرد. تا من بیایم برسم، یکی از مهاجمین لوله کلاشینکف را زیر گلویم گذاشت و مرا خلع سلاح کرد. بعد مهاجمان مرا هل دادند و به طرف تیمسار دویدند و ایشان را به گلوله بستند و بعد هم فرار کردند. من به طرف تیمسار دویدم و دیدم یک گلوله به ران پای چپ و یک گلوله به سمت راست شکم ایشان خورده است. همسایهها داشتند از پنجره خانههایشان تماشا میکردند، اما کسی جرات نداشت به کمک بیاید. من تیمسار را بغل کردم و داخل ماشین انداختم و به سرعت حرکت کردم. تیمسار که به هوش بود مدام میگفت عجله نکن. طوری نشده است. ایشان را به بیمارستان رساندم. تیمسار را روی برانکارد گذاشتند و به اتاق عمل بردند. خوشبختانه موقعی که مهاجمان کلتم را گرفتند و به طرف باغچه پرت کردند، اثر انگشت آنها روی اسلحه مانده بود؛ اثر انگشتی که با اثرانگشت ضارب روی نردههای هتل مطابقت داشت. سه ماه بعد آنها را در قروه گرفتند و بعد هم اعدام کردند.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: