مرد جوان و همدستش بعد از قتل، جسد زن جوان را به آتش کشیدند

نوعروس قربانی افشای ارتباط شیطانی

کد خبر: ۱۱۹۵۳۴۲

تازه‌داماد قناد برای ازدواج با زن دیگری، سناریوی قتل هولناک همسرش را اجرا کرد. او و زن مورد علاقه‌اش بعد از این جنایت، برای پنهان ماندن راز قتل، جسد را در دو کیلومتری کردان هشتگرد به آتش کشیدند.
به گزارش جام‌جم، عصر بیست و یکم آبان امسال زنی با حضور در اداره جرایم جنایی پلیس آگاهی استان البرز با طرح شکایتی اعلام کرد دختر 23ساله‌اش برای رفتن به دانشگاه پیام نور، خانه‌شان را در محله خرمدشت ترک کرده و ناپدید شده و حتی شوهرش هم از او خبری ندارد. این زن به ماموران گفت : دخترم زمستان سال گذشته با پسر 27 ساله یکی از اقوام که قنادی دارد، عقد کرد و قراربود بزودی به خانه بخت بروند. دخترم دانشجوی کارشناسی صنایع غذایی دانشگاه پیام نور بود. قرار بود بعد از دانشگاه به ملاقات شوهرش برود که به آنجا نرفت و تلفن همراهش خاموش است. سراغ دوستانش رفتم که از او خبری نداشتند. برای یافتن او به دانشگاهش رفتیم که مشخص شد به آنجا نرفته است. دخترم هنگام ترک خانه به من گفت اگر برنگشتم بدانید که شوهرم بلایی سرم آورده است. با تشکیل پرونده قضایی در شعبه 13 دادسرای جنایی کرج با دستور بازپرس حسن علایی اصل‌ثمرین تحقیقات پلیسی برای رازگشایی از این ماجرا به سرپرستی سرهنگ خدادادیان و سروان فرامرزی در اداره جرایم جنایی پلیس آگاهی استان البرز آغاز شد.
در ادامه داماد 27 ساله به پلیس آگاهی احضار شد و به افسر تحقیق گفت: من و همسرم اختلاف داشتیم اما جدی نبود. قرار بود بعد از دانشگاه نزد من بیاید اما نیامد و در تماس خانواده‌اش متوجه ناپدید شدن او شدم.
در جریان تحقیقات، هفته گذشته ماموران باخبر شدند که پلیس هشتگرد جسد سوخته زن مجهول‌الهویه‌ای را ظهر بیست و یکم آبان در دو کیلومتری کردان یافته و به پزشکی قانونی منتقل کرده و هویت او نامشخص است. با احتمال این‌که جسد متعلق به زن گمشده باشد، ماموران و خانواده وی در پزشکی قانونی حاضر شدند که معلوم شد او همان نوعروس گمشده است. شواهد نشان می‌داد وی ابتدا خفه شده و بعد جسدش به آتش کشیده شده است. شوهر مقتول به عنوان تنها مظنون این جنایت، بازداشت شد.
بازپرس جنایی تحقیقات دوباره را از متهم آغاز کرد اما او همچنان منکر این جنایت بود اما دلایل موجود در پرونده مانند اختلاف این زوج باعث شد با دستور قضایی بازداشت شود.
اعتراف به جنایت
مرد قناد دوباره مورد بازجویی قرار گرفت و بعداز چند روز سکوت، به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: با زنی به نام مهشید که مشتری مغازه ام بود، آشنا شدم و ارتباط پنهانی مان شکل گرفت. زمانی که همسرم متوجه ماجرا شد تصمیم به قتل او گرفتم. با مهشید نقشه را مرور کردیم. آن روز صبح زمانی که همسرم می‌خواست به دانشگاه برود او را در محله حصارک دیدم وبه زور به داخل خودروی مهشید انداختم. وی را با طنابی که آورده بودم خفه کردم و بعد جسد او را به بعداز آتشگاه و نزدیکی کردان بردیم و به آتش کشیدم.
با اعتراف ‌های تازه داماد، مهشید نیز بازداشت شد. او به افسر تحقیق گفت: من و متهم به قتل دو سال است که با هم در ارتباط بودیم و قرار شد او همسرش را بکشد و من از شوهرم طلاق بگیرم و بعد با هم ازدواج کنیم که هردو بازداشت شدیم. آن روز من فقط راننده بودم و مرد مورد علاقه ام خودش جنایت را رقم زد.
با اعتراف متهمان برای آنها از سوی بازپرس شعبه 13 دادسرای جنایی کرج قرار بازداشت موقت صادر شد و تحقیقات پلیسی برای رازگشایی دیگر ابعاد این پرونده ادامه دارد. همچنین والدین مقتول با حضور در دادسرای جنایی کرج برای داماد جنایتکارو زن خیانتکار درخواست قصاص کردند.
مهشید که به جرم همدستی با مرد قناد در قتل نوعروس بازداشت شده بود، دوباره مورد تحقیقات قضایی - پلیسی قرار گرفت و این بار اعتراف ‌های جدیدی را مطرح کرد و گفت: آن روز که مرد مورد علاقه‌ام، همسرش را طبق نقشه‌مان به داخل خودرویم انداخت و خواست حرکت کنم، نوعروس با دیدن چهره‌ام مرا شناخت و فهمید من همان زنی هستم که عکس مرا در گوشی تلفن همراه شوهرش پیدا کرده بود. او با شناختن من فریاد زد و با ناسزا گفتن به من خواست که از زندگی‌شان بیرون بروم. در همان موقع من برای این‌که او را ساکت کنم ضربه‌هایی با دستم به او زدم اما کوتاه نمی‌آمد و فریاد می‌زد و با التماس کمک می‌خواست. همان موقع شوهرش طناب را به دور گردن نوعروس انداخت و او را خفه کرد. بعد هم جسد را داخل گونی انداخته و به آتش کشید.
با اعتراف جدید این زن، قرار شد با دستور بازپرس پرونده، او و شوهر جنایتکار قاتل نوعروس به محل جنایت منتقل شوند و در حضور ماموران صحنه جنایت را بازسازی کنند.

می‌خواستیم بعد از قتل ازدواج کنیم

متهم آرام روی صندلی نشسته است و با خونسردی صحنه جنایت را تشریح می‌کند، بی‌آن‌که احساس پشیمانی از این جنایت، در چهره و کلامش باشد . می‌گوید اگر می‌توانستم همسرم را طلاق بدهم، او را نمی‌کشتم.
از آشنایی‌ات با مهشید بگو ؟
دو سال پیش او همراه شوهرش برای سفارش کیک تولد فرزندشان به قنادی‌مان آمدند. شماره‌ام را هم گرفتند تا عکس پسرشان را برای چاپ روی کیک تولد ارسال کنند. بعد از آن میان ما علاقه‌ای شکل گرفت و تلگرامی و پیامکی در ارتباط بودیم و با هم ملاقات‌هایی داشتیم. دی ماه سال گذشته که من عقد کردم ارتباطم با آن زن همچنان ادامه داشت. او از من خواست همسرم را طلاق بدهم و بعد از این‌که او از شوهرش جدا شد با هم ازدواج کنیم. طلاق در فامیل ما کار خوبی نبود و می‌ترسیدم با این کار آبروی خانواده‌ام برود، نمی‌توانستم زنم را طلاق دهم.
همسرت چطور متوجه رابطه شما شد؟
یک روز مهشید عکس جدیدی از خودش برایم تلگرام کرد که زنم متوجه شد و بر سر این عکس دعوا کردیم. مدعی شدم مهشید مشتری قنادی است و قرار بوده عکس پسرش را برایمان ارسال کند تا روی کیک تولدش چاپ کنم اما اشتباهی عکس خودش را فرستاده است. هر چه به همسرم گفتم اشتباه می‌کند حرف‌هایم را قبول نکرد. برای این‌که او متوجه ماجرا نشود، دو سیمکارتم را شکستم و گوشی‌ام را به خودش دادم و خواستم هر‌بار که با من کار داشت به تلفن قنادی زنگ بزند.
چرا دست به جنایت زدی؟
شک همسرم هر روز بیشتر می‌شد تا این‌که من و مهشید تصمیم گرفتیم همسرم را به قتل برسانیم و بعد از جدایی او از شوهرش باهم ازدواج کنیم. طبق نقشه مان از همسرم خواستم با هم قرار بگذاریم وکمی حرف بزنیم. از قبل طنابی را از قنادی آورده و به مهشید دادم تا در خودروی پرایدش بگذارد. آن روز صبح همسرم سمت محله حصارک آمد تا از آنجا به دانشگاه برود. همان موقع با اشاره من مهشید با خودرویش به ما نزدیک شد. از همسرم خواستم سوار شود که ترسید و من او را به زور داخل خودرو انداختم.
بعد چه شد؟
همان موقع طنابی که داخل خودرو بود را برداشتم و دور گردن همسرم انداختم و خفه‌اش کردم. بعد از اطمینان از مرگ وی، سمت نانوایی رفتیم و سه گونی آرد خریدم. مهشید به سمت آتشگاه و نزدیکی‌های پل کردان ادامه مسیر داد. جسد را دو نفری بیرون آورده و در محلی کم تردد انداختیم.
چرا جسد را آتش زدی؟
برای این‌که هویت او فاش نشود، جسد همسرم را آتش زدم. تینری که مهشید در خودرویش داشت را برداشتم و روی جسد همسرم ریختم و آن را به آتش کشیدم. بعد پلاک و زنجیر طلای زنم را برداشتم و به عنوان هدیه به مهشید دادم. او مرا به قنادی رساند و بعد خودش رفت. زمانی که خانواده همسرم به من اطلاع دادند همسرم گمشده، برای رد گم کردن همراه آنها به کلانتری رفتیم. می‌خواستیم بعد از این‌که آب‌ها از آسیاب افتاد با مهشید ازدواج کنم که ماجرا لو رفت و بازداشت شدم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها