در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
به گزارش جامجم، تحقیقات برای پیدا کردن باران سه ساله از روز شنبه، ششم بهمن با شکایت زوج افغان در اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران آغاز شد. پدر باران به ماموران گفت: چند روز قبل زنی در خانهمان حوالی میدان شوش آمد و خودش را فردی خیر معرفی کرد و مدعی شد قصد کمک دارد. چند روز بعد دوباره آمد و این بار خواست برای باران خرید کند. او همراه باران و همسرم به میدان خراسان رفتند. آنجا برای باران از دستفروشها خرید کرد و بعد از همسرم خواست برای عید مانتویی بخرد. وقتی همسرم برای خرید مانتو به اتاق پرو رفت، این زن باران را ربود. او صورتش را با شالی پوشانده بود.
پس از این شکایت، ماموران به بررسی دوربینهای مداربسته مانتوفروشی پرداختند، اما چهره زن قابل شناسایی نبود. تحقیقات در این رابطه آغاز شد و با تحقیقات پلیسی، 2000 نفر که در زمان کودکربایی در منطقه حضور داشتند، شناسایی شدند. تحقیقات بر روی 2000 مظنون متمرکز شد و ماموران به زنی میانسال رسیدند که در منطقه سعادتآباد زندگی میکرد.
زن میانسال، در خانهای اجارهای همراه همسر و پسر 20 سالهاش زندگی میکرد. کارآگاهان او را به صورت نامحسوس زیر نظر گرفتند و بامداد پنجشنبه با اطمینان از حضور باران در خانهاش وارد عمل شدند و با دستگیری متهم، باران را به پلیس آگاهی منتقل کردند.
دیدار پدر و مادر با باران
ساعت هفت صبح پنجشنبه، پدر و مادر باران به پلیس آگاهی تهران منتقل شدند. آنها هنوز نمیدانستند دخترشان پیدا شده است. پدر باران میگفت: فکر کردیم برای تحقیقات ما را به آنجا آوردهاند. در راهرو وقتی باران را در بغل رئیس پلیس آگاهی دیدم، فکر کردم خواب میبینم. دخترم پیدا شده بود.
باران که 13 روز از پدر و مادر دور بود، با دیدن آنها، شروع به گریه کرد و بابا و مامان گفتنش، اشک همه را درآورد. پدر و مادر از شوق دیدن دوباره باران و افسران به خاطر خوشحالی از سرانجام خوش یک پرونده.
پدر باران پس از بازگشت دوباره دخترش به جامجم گفت: بعد از ربودن دخترم روزگارم سیاه شده بود. من یک کارگر ساده کشتارگاه هستم و در خانهای اجارهای زندگی میکنم. حاضر بودم همه زندگیام را بدهم تا دوباره دخترم را ببینم. افسران اداره آگاهی خیلی به من دلگرمی میدادند.
وی با تشکر از گروه حوادث روزنامه جامجم ادامه داد: اولین بار روزنامه جامجم سراغ ما آمد و حرفمان را شنید و چاپ کرد. بعد از آن خبرنگاران دیگر هم آمدند و خبرهای دخترم در فضای مجازی پخش شد. ما افغان هستیم، اما این موضوع باعث نشد پلیس، رسانهها و مردم در کنارمان نباشند و همه کمک کردند تا دخترم پیدا شود.
«باران» نفس من شده بود
زن میانسال که روز یکشنبه با انتقال به شعبه هفتم دادسرای جنایی تهران نزد بازپرس بخشوده مورد تحقیقات قضایی قرار گرفت، مدعی بود نمیدانسته دخترک ربوده شده و فکر میکرده خانواده درستی ندارد. متهم پس از تحقیقات با قرارقانونی به بازداشتگاه پلیس آگاهی بازگشت و پلیس در جستوجوی کودکربای فراری است که به مشهد گریخته است.
نگار 46 ساله مادر یک پسر دانشجو است. شوهرش راننده شرکت است. او یک دختر و پسر نوزاد داشته که چند سال پیش فوت شدند و بعد از سه سال هنوز مرگ آنها را باورندارد. زیر لب میگفت: «اگر میدانستم واقعا این کودک خانوادهای دارد و آن زن فریبکار وی را ربوده، هیچوقت قبول نمیکردم، کودک را بخرم.»
چرا از بهزیستی فرزند نخواستی؟
دخترم به نام نفس که مرد، افسرده شدم و بعد از درمان به بهزیستی رفتم و برای سرپرستی دختر بچه پرونده تشکیل دادم اما باید دو سال در نوبت میماندم. از هر خیریه و افرادی که خانوادههای بد سرپرست و فقیر را میشناختند پرسوجو کردم، شماره تلفنم را دادم تا برایم دختری برای نگهداری پیدا کنند. سال گذشته که در کرمانشاه زلزله آمد برای کمکرسانی رفتم. به روستاها و بیمارستانها سر زدم و شمارهام را به خیرین دادم تا اگر دختری یافتند که والدینش فوت شده بودند، تلفنی بگویند تا بیایم و او را نزد خودم ببرم.
بعد چه شد؟
چند ماه پیش با مرد دستفروشی مقابل بیمارستان آشنا شدم بعد از اطلاع از مشکلم گفت افراد معتادی را در جنوب تهران و محله مرتضیگرد میشناسد که کودکشان را نمیخواهند. با هم چندبار رفتیم که دختر از آنجا بیاوریم که نشد .
از آشنایی با زن کودکربا بگو.
دو ماه پیش با او که دستمالفروش بود آشنا شدم. اول میخواست دختر گلفروشی را به من بدهد که خانوادهاش قبول نکردند. او تلفنی با من در ارتباط بود. آخرش هم گفت دختر سهسالهای را یافته که مادرش فوت شده و پدرش معتاد و در زندان است و مادربزرگش توانایی نگهداری از او را ندارد. 250 هزارتومان به او پول دادم. روز چهارم بهمن به من زنگ زد و گفت با مادربزرگ کودک توافق کرده و شنبه دوباره زنگ زد و من بعداز ظهر به محله مولوی رفتم.
در مولوی بودم که زنگ زد و خواست میدان خراسان بروم. 30 هزار تومان به پیک موتوری دادم و مرا آنجا برد. نزدیک قنادی دختر را تحویلم داد و 800 هزارتومان گرفت و من و بچه به خانهام رفتیم. خانوادهام با دیدن او شوکه شده و گفتند او را برگردانم اما شیرینزبانی کودک نگذاشت او را پس دهم. نام دختر فوت شدهام را روی او گذاشتم.
گدایی با دختر ربودهشده
دومین پرونده کودکربایی مربوط به دختربچه یک و نیم ساله به نام فاطمه زهرا بود که دو روز بعد از ناپدید شدنش پیدا شد. شامگاه سهشنبه مرد جوانی هراسان با مراجعه به پلیس از ناپدید شدن دختر یکو نیم سالهاش خبر داد. این مرد به ماموران گفت: خانه مادرزنم در محله شوش دعوت بودیم که همراه برادرزنم برای گرفتن شام رفتیم. فاطمه زهرا و دو بچه دیگر در حیاط بازی میکردند که بعد از برگشت متوجه گم شدن دخترم شدم. همه جا را جستوجو کردیم اما از دخترم خبری نبود. تحقیقات برای یافتن این کودک آغاز شده بود که دو روز بعد مرد کودکربا، فاطمه زهرا را در نزدیکی خانه مادربزرگش رها کرد. پدر این دختربچه بعد از پیدا شدن فاطمه زهرا به جامجم گفت: بعد از ناپدید شدن دخترم همه جا را جستوجو کردیم. به ما گفتند او را در میدان ولیعصر و خیابان کوکاکولا دیدهاند. به خیابان کوکاکولا که رفتیم به ما گفتند مردی او را کنار عابربانک در آغوش گرفته بود و گدایی میکرد. بعد از دو روز در خانه بودیم که فامیلهایمان بچه را پیدا کردند و به خانه آوردند. مرد کودکربا او را در نزدیکی خانه رها کرده بود.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: