در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
مهمترین نکته فیلم ارجح دانستن آرمان به قانون است. اینکه آرمان فراتر از قانون است. البته این برای مردم هم دلچسب است. این یک خط ظریف فیلم است برای درآمدن یا نیامدن؛ چیزی که در آژانس شیشهای هم دیده میشود. علاقهای به آژانس دارید؟ نترسیدید این فیلم به دلیل شباهت با آژانس مردم آن را پس بزنند؟
تقریبا هیچ! آژانس فیلمی بود که همه آن را دوست داشتند. من هم یکی مثل همه ولی اینکه این فیلم در ذهنم برجسته شود، نه! فیلمهایی که در ذهنم برجسته بوده در نمونههای خارجی آثار مل گیبسون است. در نمونههای داخلی هم با 70 درجه بالاتر، مجید مجیدی است. ذائقه فرمی من حاتمیکیا و مضمونیام هم مجیدی است. اگر بخواهم یکی را اسم ببرم قطعا مجیدی است. فیلمساز برای من فقط مجیدی است و باقی، تجربههای سمعی و بصری!
چقدر خودتان به فراتر بودن آرمان بر قانون اعتقاد دارید؟
قطعا همین است. من خودم به این اعتقاد دارم. البته این را هم بگویم که درد شخصیت اصلی این است که به همین قانون هم عمل نمیشود. او به خاطر اینکه به قانون عمل نمیشود دست به آن کار میزند. در فیلم هم همین را میگوید که من داشتم روال قانونی را طی میکردم و کاری به کسی نداشتم ولی اینها نگذاشتند. در ادامه هم تاکید میکند که قانون برای امثال من قانون است، برای اینها تفریح.
فیلمنامه مربوط به الان است یا قبلا نوشته شده؟
هسته اصلی فیلمنامه متعلق به سالهای 84 و 85 است و برای ساخت فقط بهروزرسانی شده است. آن زمان که فیلمنامه را مینوشتم صرفا یک پیشبینی و در واقع از زمان خودش جلوتر بود. الان است که تبدیل به حرف روز شده. به وقت خودش ساخته نشد و اجازه ساخت پیدا نکرد. آن زمان که مینوشتم احساس کردم بعضی جاها شبیه آژانس شده است. با این حال برایم مهم نبود چون منطق قصه داشت کار خود را جلو میبرد. البته این هم برایم مثبت نبود که شبیه فیلم دیگری باشد. با این حال برایم مشکلی نداشت. مشکلی هم ندارم که شبیه آژانس باشد. البته از نظر من این فیلم با آژانس تفاوت زیادی دارد.
آن بحث گروگان گرفتن که عین آژانس است!
به نکته خوبی اشاره کردید! موقعیت نمایشی آن شبیه آژانس است. کما اینکه آژانس را هم میگفتند شبیه بعدازظهر سگی است. از نظر حرارت حرفی که میزند و طعم و مزه و مقیاس، قابل مقایسه با آژانس نیست. صحبتهای این فیلم، زیر و زبر را میجنباند. فیلم یک بار دیدن نیست. خیلی پیچیده است. در یک جبهه، به هم ریختن مرزها را میبینید. حق و باطل، فراتر از مرز و جناح و سیاست است. من فیلم ارزشی نساختم. رسالت من تطهیر و تقدیس بسیج نبوده است. به دنبال تکریم حق بودم، نه تقدیس بسیج، سپاه، دولت، ایران و زمین و آسمان و... در فیلم هم دیدهاید که ما با هیچکس تعارف نداریم. اینکه چقدر موفق بودیم یا نبودیم بحث دیگری است. دنیا فضای تغییر است. این را در فضای پایگاه کاملا میبینید! فیلم علیه همه چیز است به جز حق!
احساس میکنیم دیالوگها بیش از اندازه به مخاطب اطلاعات میدهد! خیلی در جهان کاراکترهای فیلم نمیرویم. چون این اتفاق نمیافتد انگاری حرفهای شخصیتها گندهتر از دهان آنهاست!
نمیدانم که این شکلی است یا نه!
این اتفاق در آژانس نمیافتد! در مورد فیلم شما احساس میکنم بیشتر از آنکه فیلم ببینیم انگار داریم یک مانیفست و بیانیه میخوانیم.
خب اگر این اتفاق افتاده باشد خوب نیست. واقعا فرصتی برای وارد شدن به جهان کاراکترها نبود. ضمن اینکه بخشی از اطلاعاتی که راجع به شخصیتها میبینید دارد عقبه و بکگراند را ارائه میدهد. یکی در هیات است، یکی بالای دیوار سفارت انگلیس، یکی در اردوهای جهادی است و دیگری هم دنبال دختربازی که برای معافیت سربازی به پایگاه بسیج آمده است.
به نظرم همه تلاش خودشان را کردهاند. شخصیتهای پایگاه بسیج همه ناشناخته هستند، اما درست بازی کردهاند. شاید اگر بازیگران دیگری بازی کرده بودند اتفاق بهتری میافتاد.
تعدادی از بازیگرانی که پیشنهاد داده بودیم پای کار نیامدند. افرادی که اگر حروف اول اسم و فامیلشان را بگویم شما حتما میشناسید.
بازیگر خاصی را برای نقشها مدنظر داشتید؟
به صورت پیشفرض بله! فیلمنامه را خواند و در نهایت با اینکه از آن خوشش آمده و امیدوار بود که روزی آن را روی پرده ببیند، پاسخ منفی داد. سراغ فرد دیگری رفتیم. فیلمنامه را خواند و گفت مضمون بسیار انسانیای دارد با این حال پاسخ منفی داد، چون حاضر نبود در لباس بسیج ایفای نقش کند. فرد دیگری گفت ما شغلمان سینماست و اگر این نقش را بازی کنم در سینما بایکوت میشوم. با این حال من منتظر واکنش مخاطب عام هستم. جشنواره جایی است که فیلم را باید معرفی کرد تا مردم ببینند.
تنها بازیگری که شاید آثار دیگری هم از او دیده باشیم امیر آقایی است. او چند سال قبل هم این مساله بایکوت را مطرح کرده بود...
اثر ما این شکلی نیست که منتسب به جریان یا جناح خاصی باشد. حتی آن دوستانی هم که نیامدند علت نیامدنشان مثلا این نبود که فیلم حکومتی یا وابسته به جریان خاص سیاسی است. حتی فیلم را دوست داشتند و میگفتند چقدر خوب است که در فلان سکانس این حرف زده و این کار انجام میشود ولی خب در نهایت پای کار نیامدند.
کمی هم از سختیهای تولید کار بگویید!
مجوز ساخت به ما نمیدادند. تا اینکه رسیدند به اینکه این فیلم آن سوی خط قرمزهاست. من گفتم تغییر نخواهم داد و اگر تغییر بدهم برای اصلاح و بهتر شدن خواهد بود، نه اینکه کسی به من گفته باشد. سال 97 حوزه هنری پای کار آمد. مجوز کار هم به شخص ندادند. مجوز به صورت حقوقی به سازمان سینمایی حوزه هنری داده شد که البته آن هم مشروط بود. در حین تولید هم هیچ جا با ما همکاری نمیکردند و ما بهشدت دست تنها بودیم. شرایط سختی بود.
ما منتظر بودیم یک ارتباط عاطفی بین شخصیت اول و همسرش برقرار شود، ولی این اتفاق نیفتاد. چیزی که مشابه آن را در آژانس هم دیدیم.
خب خط ارتباطی همه افرادی که در پایگاه هستند قطع شده است. آنتن ندارند.
پایان فیلم منتظر بودیم در گوش شخصیت منفی زده شود!
خوردن در گوش آن فرد کم است! بیشتر از آن لازم است.
دوگانهسازی ابتدای فیلم بین آن چند دختر نوجوان و آن دختر چادری هم قدری قابل باور نیست.
دوگانهسازی نیست. دنبال این کار نبودم. در فیلم این پازل را بین دختر چادری و آن چند دختر ایجاد کردیم که مشخص شود، آزاری که آن فرد برای دختر چادری ایجاد میکند ناشی از نیاز کاراکتر به زن نیست، چرا که اگر از این ناحیه دست به آن کار زده بود باید ابتدا برای آن چند دختر جوان ایجاد مزاحمت میکرد و بعد میرفت سراغ شخصیت چادری.
محمدصادق علیزاده
دبیر 'گروه فرهنگ
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: