در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
مرد نقاش تابلوهای خود را در حراج بزرگ تهران عرضه میکرد و با قیمت بالا به کلکسیونرهای داخلی و خارجی میفروخت. روزی یکی از همسایگان مرد نقاش به او گفت: «ای مرد نقاش، تو برای هر تابلو خدا تومان به جیب میزنی، در حالیکه فقرای بسیاری در همسایگی تو هستند. از مرد قصاب یاد بگیر با آنکه وضع مالی متوسطی دارد، هر روز مجانی به فقرا گوشت میدهد. ایکاش در این مملکت مردم به فکر یکدیگر بودند و مجمع تشخیص مصلحت وطن وجود داشت.» وی در پایان افزود: «تو خیلی خسیس و بخیل و مرفه بیدرد هستی.»
مرد نقاش در پاسخ مرد همسایه هیچ نگفت. مدتی بعد مرد نقاش در اثر تصادف رانندگی از دنیا رفت و در قطعه هنرمندان به خاک سپرده شد. بعد از چند روز، مرد همسایه متوجه شد که مرد قصاب دیگر کمکی به فقرا نمیکند و گوشت رایگان در اختیار آنها نمیگذارد. پس بهسراغ او رفت تا علت را جویا شود. وقتی علت را جویا شد، مرد قصاب به او گفت: «این مرد نقاش بود که پول گوشتها را به من میداد تا بین فقرا تقسیم کنم. من خودم وضعم طوری نیست که این کار را بکنم.» در این هنگام مرد همسایه که متوجه زود قضاوت کردنِ خود شده بود، رو به دوربین کرد و گفت: «بیاییم دیر قضاوت کنیم.» وی افزود: «بیاییم یاد بگیریم.» و خاموش شد.
امید مهدینژاد
طنزنویس
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد