مجموعه بانوی عمارت بیش و پیش از هر چیز در ستایش کارکردهای اثربخش خانواده ایرانی سخن می‌گوید. آنچه به این سریال از بُعد یک مخاطب زیسته در جامعه ایرانی حجم و روح می‌دهد، نه ملودرام‌های عاشقانه‌اش است و نه روایت‌های تاریخی آن؛ بلکه مناسبات مستحکم خانوادگی و روابط انسانی نهفته در دل این درام تاریخی است که خود را در شکلی ملموس به مخاطب ارائه می‌کند.
کد خبر: ۱۱۸۴۶۷۵

توجه به بنیان خانواده اصیل و کارکردهای اثربخش آن، همان چیزی است که نه‌تنها در جامعه فعلی ایران، بلکه در اغلب سریال‌های پرمخاطب کشورهای دیگر دنبال می‌شود. روابط وقتی در مناسبات خانوادگی تعریف می‌شوند، اثربخشی بیشتری در معرفی نقاط برجسته و روشن فرهنگ آن جامعه می‌یابند و از این منظر فضیلت‌ها و رذیلت‌های اخلاقی را به صورت تصویری و در دل یک درام داستانی با کش و قوس‌ها و تعلیق‌هایی که بیننده را برای دنبال‌کردن ترغیب می‌کند، بازآفرینی می‌کنند.
در بانوی عمارت از وصلت دو خانواده، یکی از نوادگان قاجار و دیگری از خاندانی تاجرزاده و بازاری، خانواده‌ای سوم شکل می‌گیرد. به مرور در روابط مابین این دو خاندان و خانواده مرکزی است که نشانه‌هایی چون وفاداری، زنانگی مقتدر، رأفت به وقت قدرت، کنار هم قرار گرفتن اعضای دو خاندان به سبب تحمل درد مشترک، حمایت افراد از یکدیگر و ... رخ می‌نماید.
شازده‌ای که از خواهر ناتنی‌اش طلا، حتی به بهای بدنام شدن خود و بدهکاری‌های فراوانش حمایت می‌کند، برای خانواده و حتی خدم و حشمش کم نمی‌گذارد. فخرالزمان، روز برافتادن پرده دسیسه‌ورزی‌های جواهر ندیمه افسرالملوک، بر ختم قائله پافشاری می‌کند. میرزا اسد، برادر فخری از خواهرش و دامادش حمایت می‌کند و خواهر از غرورش که هیچ، تا پای جان برای آزادی برادر مایه می‌گذارد. هنگام درد مشترک، هر دو خانواده گرد هم جمع می‌شوند تا رنج انتظار برگشت شازده را کنار هم سر کنند.
اما نقطه اوج این در آغوش کشیدن مهر خانواده، نگاه فخری به شازده از اسب افتاده اما از اصل نیفتاده‌اش است؛ همان قابی که شازده مستاصل قدم می‌زند، شازدگی‌اش را از رنج فراوان شکنجه انکار کرده، گوشه‌نشین شده، عمارت اربابی از رونق افتاده و شبانگاه به عادت مالوف مردان گرفتار تنها در حیاط قدم می‌زند. فخرالزمان، چشم بیدار عمارت است. او می‌فهمد و درد شازده را همان‌جا با ندیمه‌اش زمزمه می‌کند: «شازده فقط بی‌پول و بی‌دل‌ودماغ نیست؛ شازده بی‌کس است، مهرالنساء؛ بی‌کس».
حالا از میراث خانوادگی‌اش هم به بهای سر پا ماندن غرور همسر و حفظ ساختار خانواده می‌گذرد. برای این بی‌کسی پناهی می‌شود که فقط از عهده یک شیرزن عاشق و جسور برمی‌آید. به واقع به وقت تیره‌روزی است که مشخص می‌شود بانوی عمارت کیست.

خانه مأمن جسم و روح است؛ منزلی باید باشد تا اهالی آن را بتوان گرد هم جمع کرد. افزون بر این، خانه در تاریخی که مجموعه در آن روایت می‌شود، ارزشی بیش از صرف بنایی آجری با لاله‌ها و آینه‌کاری‌های معمول خاندان قاجار دارد. کدگذاری نگه داشتن این خانه توسط فخری، همان حفظ کانون خانواده توسط زن خانه یا همان بانوی عمارت است. زنان در جامعه‌ای که در این مجموعه تصویر شده، همگون نیستند. از افسرالملوک عاشق تجملات و صاحب‌نفوذ گرفته تا فخرالزمان جسور و عاشق تا مهرالنساء وفادار و دلسوز، جواهر دسیسه‌چی و آهویی که دنبال پیدا کردن وجهی دیگر از هویت خود است، همه مستقل هستند ولی در یک منزل زندگی می‌کنند. نقششان کمتر از مردان نیست. شخصیت‌ها قابل درک هستند و چون بیشتر نقش‌ها با هم ارتباط فامیلی و خونی دارند، اعتماد و سرمایه اجتماعی بین نقش‌ها بالاست. در جای‌جای این مجموعه نشان داده می‌شود مشارکت اجتماعی افراد در روابط انسانی و کارکردهای خانوادگی برجسته است و برخلاف فرهنگ غالب غربی که در بخشی از مجموعه‌های ساخته شده، افراد فردگرا و منفعت‌گرا به نمایش گذاشته می‌شوند، به نوعی بنی‌آدم اعضای یکدیگرند. در این مجموعه علاوه بر نشان دادن بخشی از تاریخ زنان و زنان در تاریخ، مشخصه‌ای از فرهنگ خانواده‌محور و تاثیراتش بر روند داستان به‌خوبی ارائه می‌شود. در دل جامعه‌ای که مردان و حتی شازده‌های آن هم در پستوهای تاریک مظلومیت ناچار به انکار هویت واقعی خود شده بودند، فقط در دل خانواده است که می‌توان توان از دست رفته را بازیافت و عزت مخدوش شده را ترمیم کرد و این خانواده حمایتگر و روابط انسانی موثر همان برگ برنده‌ای است که متر و معیاری صحیح را به بانوی عمارت، به عنوان یک مجموعه خانواده‌محور اعطا می‌کند.

مینا مقرب صمدی

رسانه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها