جنبش «ضد کوکاکولا»؛ نماد نفوذ آمریکا در فرانسه

گروهی از افراد به وضوح مراسم تشییع جنازه جان اف کندی در نوامبر 1963 را به یاد می‎آورند. دروازه‎های کاخ سفید باز شد و رئیس جمهور جدید آمریکا یعنی جانسون و همسرش وارد می‎شوند. پشت سر آنها مردی منزوی، سردرگم که کلاه کِپی بر سردارد، قدم می‎زند. او ژنرال شارل دوگل است. فرانسه اولین کشوری بود که استقلال ایالات متحده را به رسمیت شناخت. دوگول به درستی آنجا بود. اما آمریکا هم به درستی در آینده باعث کناره‎گیری او از قدرت شد!
کد خبر: ۱۱۸۰۰۱۶
جنبش «ضد کوکاکولا»؛ نماد نفوذ آمریکا در فرانسه

به گزارش جام‎جم آنلاین، این یک رابطه دو سویه بود. ابتدا این آمریکا بود که از فرانسه تاثیر می‎پذیرفت اما پس از آن نوبت به فرانسه شد تا به شدت تحت تاثیر همه‎جانبه آمریکا قرار گیرد، از پروژه برکناری دوگل که آمریکا در آن نقش مستقیم داشت تا تاثیرات فرهنگی و سیاسی و حتی نفوذ کوکاکولا!

از همان ابتدا فرانسه هدفی جذاب و پرزرق و برق برای دولت ایالات متحده بود تا به بسیاری از اهداف سیاسی و اقتصادی خود برسد. اکنون آمریکا در سیاست‎های فرانسه تاثیر می‌گذارد و بر روابط این کشور با دوستان و دشمنان خود به شدت دقت دارد. آمریکا و نفوذهایش بر دولت این کشور اروپایی در طول زمان همواره متفاوت بوده، اما بالاخره زمانی رسید که فرانسوی‌ها بخواهند این نفوذ را از بین ببرند. همه به یاد می‎آورند که چند سال پیش چگونه در فرانسه و شهرهای مختلفش جنبش «ضد کوکاکولا» راه افتاد. این جنبش‌ها زمانی آغاز شد که بالاخره همه فهمیدند به نشخوارکنندگانی برای آمریکا تبدیل شده‌اند، از لباس‌های آمریکایی تا غذاهای آمریکایی و حتی اسباب بازی‌های حباب‌ساز و سایر محصولات ریز و درشتی که همگی نمادی از ایالات متحده آمریکا بود.

واقعیت این است که پروژه «آمریکایی‌سازی» خیلی وقت بود که در فرانسه آغاز شده بود. متعصبان میهن‎دوست پیش از هر کسی متوجه این موضوع شدند. با وجود همه تلاش‌ها و جنبش‎ها اکنون فرانسه هنوز هم متاثر از آمریکاست، البته از لحاظ سیاسی. در واقع فرانسه نمونه بارز از کشورهایی محسوب می شوند که به پروژه «آمریکایی سازی» وارد شده‎اند و به خوبی در راستای اهداف دولت ایالات متحده عمل می‎کنند. نمونه آن همسویی فرانسه با آمریکا در اعمال تحریم‎های جدید و شکل‎گیری هرگونه تفکر سیاسی علیه ایران است. در واقع این کشور اروپای غربی کاملا تابع آمریکاست و به شدت در زمینه‌های گوناگون تحت تاثیر موضوعات مختلف قرار می‌گیرد.

آمریکایی شدن، مانند یک بیماری خزنده، عمیق‎ترین ریشه‎ها را به خطر می‎اندازد. در طی چند دهه فرآیندِ غیر قابل توجه، فرانسوی‎ها تبدیل به نئو -آمریکایی شدند. آنقدر که پروژه «آمریکایی سازی» در فرانسه رواج یافت در کشورهایی نظیر سوئیس، آلمان، سوئد، انگلستان و به طور کلی همه کشورهای اروپای غربی تحت تاثیر این پروژه قرار نگرفتند. اما حساب دولت‌های مختلف فرانسه جدا بود.

فرانسه بیش از هر کشور اروپایی دیگر دلار را ارز بی‎چون و چرای جهان می‎داند. آنها کاملا در راستای سیاست آمریکا حرکت می‎کنند (چالش های اخیر مکرون و ترامپ را فراموش کنید) و وسیله ای برای دستیابی به سیاست خارجی دولت ترامپ هستند و در این راستا هرگونه خدمتی را می‌کنند.

اما چرا فرانسه تا این اندازه تحت تاثیر دولت آمریکا قرار دارد؟ همه چیز به جنگ جهانی دوم برمی‌گردد. در آن زمان فرانسه نیاز به کمک داشت تا از اثرات و تبعات این جنگ بیرون بیاید و آمریکا در این میان بهترین کمک بود، یعنی همان کشوری که از سوی خودِ دولت فرانسه برای نخستین بار به رسمیت شناخته شد. کمک کردن آمریکایی‌ها با وارد کردن ایدئولوژی همراه بود. حالا آمریکایی‌ها به فرانسوی‌ها سبک زندگی کردن یاد می‎دادند، سبکی دقیقا مانند آمریکایی‎ها. برخی از فرانسوی‎ها فقط تابعیت این کشور را داشتند و از نظر رفتاری ، فکری و سیاسی یک آمریکایی تمام عیار شمرده می‎شدند. فرانسه یک کاریکاتور اسطوره ای از دولت ایالات متحده آمریکاست! شاید هم یک سایه، سایه‌ای لحظه به لحظه با آمریکا حرکت می‌کند.

بطور کلی فرانسوی‎ها محافظه‌کارترین مردم روی زمین هستند. پس از جنگ جهانی آنها مجبور نبودند برخلاف آلمانی‌ها همه‌چیز را از صفر شروع کنند و کشور را از اول بسازند. اقتصاد ملی این کشور پس از جنگ تقریباً همان چیزی بود که در سال 1939 هم وجود داشت. آنها مراقب همه‌چیز بودند اما یک موضوع خیلی بزرگ از زیردست آنها دررفت؛ آمریکا! ایالات‌متحده در طی بیش از نیم‌قرن به سیاست‎های دولت‎های مختلف فرانسه جهت داد و هویت افراد را تعیین کرد. فرهنگ، سیاست و اقتصاد این کشور را نیز متأثر از همان چیزی کرد که مربوط به خود آمریکا بود تا شاهد یک هژمونی تمام‌عیار باشیم.

فرانسه در دهه شصت میلادی همچنان تحت تأثیر شدید از تأثیرات اجتماعی- اقتصادی جنگ جهانی دوم قرار داشت. در آن دهه این کشور زغال و گازوئیل کافی داشت و مردم زندگی نسبتاً سختی داشتند. شهرهای مختلف فرانسه سیستم حمل‌ونقل ناکارآمدی داشتند و فاصله طبقاتی قابل‌توجهی در جامعه وجود داشت. این دهه را می‎توان طلایی‎ترین فرصت برای آغاز اعمال سیاست‎های آمریکایی در این کشور دانست. درواقع برنامه‎ریزی آمریکا از همان سال آغاز شد هرچند پیش از آن نیز اتفاقات متعددی در رابطه بانفوذ رخ‌داده بود.

ژنرال شارل دوگل که رهبر «فرانسه آزاد» در جنگ جهانی دوم بود در سال 1958 جمهوری جدید را تشکیل داد. واضح به نظر می‎رسید مصمم بود که درخشش سابق فرانسه را درصحنه جهانی به دست آورد و مایل نبود که کشورش به ایالات‌متحده آمریکا وابسته باشد. در آن زمان دولت آمریکا اقتصاد جهان را در دست داشت و فرانسه برای رسیدن به چنین موقعیت مشابهی تلاش می‎کرد. پاریس مدرن در حال شکل‌گیری بود و به یکی از قابل‌توجه‌ترین شهرهای آمریکایی تبدیل می‌شد . اما آمریکا استقلال کامل فرانسه را نمی‌خواست چون با همه خواسته‌هایش در تضاد بود. فرانسه ابزاری برای هژمونی بیشتر در سطح جهان بود بنابراین تلاش‎ها شروع شد. سلسله اتفاقاتی درنهایت به ماجراهایی ختم شد. پس از اعتراضات می ۱۹۶۸ فرانسه و شکست دوگل در رفراندوم سال ۱۹۶۹ جهت اصلاحات سیاسی استعفا کرد. این استعفا به معنای باز شدن بیشتر راه آمریکا برای نفوذ بود.

به این اشاره شد که فرانسه در دهه 60 میلادی با مشکلات متعددی روبرو بود، از زمینه حمل‌ونقل تا آلودگی هوا و سایر اتفاقات دیگر. پس از برکناری دوگل ، آمریکا یکی از بزرگ‌ترین و حجیم‌ترین برنامه‌های خود را برای نفوذ بر فرانسه به کاربرد، واردکردن تکنولوژی به این کشور. فرانسه به‌مرور تابع کامل آمریکا شد. حالا که فرانسه با آشوب معترضان روبرو شده است آمریکا بیشتر از هر زمان دیگری از دولت فرانسه دور شده است. با توجه به اتفاقات اخیر و البته تلاش بیشتر برای فرار از زیر سایه آمریکا ، به نظر می‌رسد روابط آمریکا و فرانسه در آینده وارد مرحله دیگری می‌شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها