صفحه امیر تتلو به دلیل توهین به زنان و دختران از سوی مدیریت اینستاگرام بسته شد اما چرا این اتفاق در مورد دیگران نمی‌افتد؟

تتلو و مواجهه‌ نزدیک با اسطوره آزادی مطلق بیان

هفته گذشته بود که صفحه اینستاگرام امیر تتلو در واکنش به توهینی که او خطاب به زنان و دختران در صفحه‌اش منتشر کرده بود، با عمل دسته‌جمعی ریپورت و بلاک مواجه و در نهایت توسط مدیریت اینستاگرام بسته شد. این موضوع ما را یاد بعضی اتفاقاتی می‌اندازد که پیش از این مثلا در مصاحبه بی.‌بی‌.سی فارسی با شاهین نجفی صورت گرفته بود. آن زمان اما این کار با استمداد از داعیه آزادی بیان توجیه شد ولی این اتفاق در مورد تتلو نیفتاد. نه! تصور نکنید کسی اینجا قصد دفاع از تتلو را دارد. همین چند وقت قبل ما در جام‌جم گزارش رفتیم و سیری از مواضع الاکلنگی این خواننده زیرزمینی پرحاشیه عرضه کردیم. بحث چیزی دیگری است.
کد خبر: ۱۱۷۵۵۶۶

امیر تتلو که چند هفته پیش با اجرای کنسرت و انجام مصاحبه در کانال بی.بی.سی فارسی دوباره به مرکز توجهات بازگشته بود، به یکباره شروع به انتشار مطالب زنستیزانه و توهینآمیز در صفحه اینستاگرام خود میکند. صفحهای که با چهار میلیون دنبالکننده، بظاهر از صفحه اینستاگرام بی.بی.سی فارسی نیز پرمخاطبتر است. یک موج در میان اعضای فارسیزبان شبکههای اجتماعی برای ریپورت کردن او به راه میافتد. ساعاتی بعد نیز اینستاگرام با اعلام این که تتلو قواعد این شبکه اجتماعی را نقض کرده است از بستن حساب کاربری او خبر میدهد. بی.بی.سی فارسی هم خبر بسته شدن حساب کاربری تتلو را که مهمان چند هفته پیش برنامه بهزاد بلور بود، منتشر میکند. تا اینجا کل ماجرا یک لایه ظاهری دارد از همدلی کاربران فارسیزبان شبکههای اجتماعی و واکنش سختشان به توهینهای تتلو. لایه زیرین ماجرا اما جذابتر است. با مراجعه به همراهان این موج ریپورت تتلو متوجه میشویم بسیاری از ریپورتکنندگان از طیفی هستند که داعیه آزادی بیان و مخالفت با سانسور و ... دارند، اما در این ماجرا نهتنها از حق آزادی بیان تتلو دمنمیزنند، بلکه خود موافق سلب این آزادی میشوند. حتی بی.بی.سی فارسی که در مصاحبه بهزاد بلور با شاهین نجفی، مقدساتزدایی و فرهنگ فحاشی او را ترویج کرده و حتی فحاشی نجفی به بی.بی.سی را نیز پخش میکند در این ماجرا مخالفتی نشان نمیدهد. چه اتفاقی افتاده؟

در اواسط قرن 19 میلادی، جان استوارت میل، در سودای تحقق لیبرالیسم و رها کردن بشر از قید و بند مداخلههای بیجای دولت و جامعه، دست به قلم برد و «رساله درباره آزادی» را نوشت. اثری سترگ که به یکی از بیانیه های لیبرالیسم بدل شد. در این رساله، میل اعلام کرد تنها جایی که میتوان آزادی اشخاص را محدود کرد، آنگاه است که رفتار فرد به دیگری ضرر وارد کند. در هیچ حالت دیگری، مثل نقض یک قاعده اخلاقی یا ایراد ضرر به خود نمیشود مانع آزادی شخص شد. قاعدهای که به عنوان «اصل ضرر» شهرت یافت، دو ویژگی بسیار مهم داشت. اول این که در آزادی اشخاص حداقل دخالت ممکن را انجام میداد و دوم این که بسیار ساده بود: «آزادی شخص را فقط در انجام رفتاری که موجب ایراد ضرر به دیگری میشود میتوان محدود کرد.»

قاعده دلپذیری است. هرکه هرجا مزاحم آزادیتان شد میگویید «این رفتار من به چه کسی ضرر وارد میکند؟». اما انگار خود جان استوارت میل هم بهرغم مِیل باطنیاش به پایبندی به این اصل متوجه شده بود که این طور نمیشود جامعهای را اداره کرد. در همان رساله مشهور خود نوشت «اعمال زیادی هست که چون تنها برای شخصی که مرتکب آن اعمال میشود زیانبخش است قانونا نباید تحریم گردد ولی اگر همین اعمال در گذرگاه عمومی صورت بگیرد رفتاری ناشایست شمرده میشود و بنابراین، از آنجای که در فهرست جرایم ضد اجتماع قرار میگیرد، ممکن است ارتکاب آنها را بحق ممنوع و مستوجب کیفر اعلام کرد. در جزو این اعمال جرایمی را که برخلاف نزاکت عمومی است میتوان نام برد». بعدها شارحان لیبرالیسم هم دریافتند نمیتوان تنها با تکیه بر «اصل ضرر» از حقوق اشخاص و جامعه حراست کرد. جوئل فاینبرگ، فیلسوف آمریکایی که مشهورترین نظریهپرداز اصل ضرر است، این اصل را به تنهایی ناکافی و ناکارآمد دانست و «اصل منع اهانت»
offence principle را ضمیمه آن کرد. مبتنی بر این اصل، آزادی اشخاص را در انجام اهانتهای علنی که موجب رنجش دیگران میشود نیز میتوان محدود کرد. نظریهپردازان بعدی هم بر این سیاهه افزودند و کاستند و از مطلقگرایی میل گذشتند.

اما در میان گروهی از ایرانیان که از غوغای این بحثهای نظری فارغ و از پدران لیبرالیسم لیبرالترند، هنوز اصل ضرر خریدار دارد. میشود با آن هر هتاک و هر کذاب و شارلاتانی را تبرئه کرد و آن را در زرورقی از اندیشهورزی و آزادیخواهی پیچید و تقدیم مردم کرد. میشود مطلقا مدعی آزادی بیان بود اما یک روزی یک نفر مثل تتلو سر برمیآورد و یک مواجهه نزدیک با اسطوره آزادی بیان را برایتان شکل میدهد. با الفاظی آن قدر قبیح و وقیحانه که دیگر نمیتوانید از آن دفاع کنید، چون هیچکس کنارتان نمیماند و هیچ منفعتی نصیبتان نمیشود. خواستار سلب آزادی بیان او میشوید و میخزید گوشهای تا روز دیگر در دفاع از هرزهگوییهایی که منفعتی برایتان در پی دارد به همین آزادی بیان استناد کنید.

مطلقگرایی و اسطورههایش دو جور میشکنند. یا با مطالعه و مباحثه و نشست و برخاست با اندیشهورزان و دیدن نظرات مخالفان، یا با مواجهه نزدیک با اسطورهای که مدافع آن هستند. اتفاقی که در ماجرای تتلو افتاد و جایی برای دفاع از آزادی بیان باقی نگذاشت. یا مثلا آنها که مطلقا شخص را محق در انتخاب آزادانه پوشش میدانند، بیهیچگونه امکان دخالت قانون، شرع، عرف و اخلاق، به محض مواجهه با اولین مورد عورتنمایی یا برهنهگرایی در مییابند از چه دفاع میکردهاند. این مواجهه نزدیک، که غوغاسالاریهای به دور از اندیشهورزی احتمال وقوع آن را نزدیکتر میکند، گاه امکان دفاع منطقی و عقلایی از آن مفهوم را هم فرسنگها دور از دسترس میکند. دفاع غیرمنطقی و بیمبنا از آزادی، مداخله غیرمشروع و بیبنیان در آزادی را در پی میآورد.

رضا مشتاقی

جامجم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها