یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
به گزارش جامجم، ساعت 7 صبح 28 مهر امسال مردی هنگام رفتن به محل کارش در خیابان فرهنگی، در فضای سبز همان حوالی با جسد نیمه سوختهای روبهرو شد. او با پلیس تماس گرفت و ماجرای کشف جسد را خبر داد. ماموران کلانتری کن با حضور در آنجا و بررسیهای اولیه متوجه شدند که مقتول کفشی به پا ندارد و رد ضربه چاقو روی بدن او وجود دارد که تعدادی از آنها به سینه وی اصابت کرده است. کارت بانکی و مدارک هویتی نیمه سوخته در جیبهای مقتول بود که هویت او را نشان میداد. همچنین برگه خرید موادخوراکی مغازهای در همان حوالی از جیب وی کشف شد. بررسیها حاکی از این بود که این مرد در مکان دیگری کشته شده و عامل یا عاملان جنایت برای این که ردی از خود برجای نگذارند وی را به آن فضای سبز منتقل کرده و به آتش کشیدهاند. به نظر میرسید بیش از هشت ساعت از این جنایت گذشته است. ماموران موضوع را به بازپرس محسن مدیر روستا، کشیک قتل دادسرای جنایی تهران گزارش دادند. با دستور او، تیمی از ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران تحقیقات برای رازگشایی از این جنایت را آغاز کردند. ماموران دوربین مداربسته مغازهای را که او از آنجا خرید کرده بود، مورد بازبینی قرار دادند که معلوم شد وارد کوچهای شده و دیگر خبری از وی نشده است. در ادامه معلوم شد که او مرد جوانی بوده که در یک مکانیکی در غرب تهران کار میکرده است. خانوادهاش نیز به پلیس گفتندکه بعد از آن که محل کارش را ترک کرده دیگر به خانه بازنگشته و ناپدیدشده و در تماس ماموران متوجه مرگ او شدهاند.
تحقیقات همچنان ادامه داشت تا اینکه ماموران با گذشت چند روز از این جنایت اطلاعاتی به دست آوردند که نشان میداد مقتول به خانه یک زن 32 ساله تبعه افغان در دره فرحزاد رفت و آمد داشته است. این زن تحت تعقیب پلیس قرار گرفت و روزهای پایانی هفته گذشته همراه دو مرد که از اقوامش بودند، شناسایی و بازداشت شدند.
آنها با دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی تهران، مورد تحقیقات پلیسی قرار گرفتند و سرانجام نجیبه سکوت خود را شکست و گفت که دو مرد بازداشت شده در ماجرای این جنایت نقش نداشتهاند بلکه، دو پسر جوان که فرزندان دو برادرشوهرش بودند به این جنایت دست زده و به مکان نامعلومی متواری شدهاند.
وی به افسر تحقیق گفت: ما در تهران زندگی میکنیم. دو دختر و سه پسر دارم که 7 تا 12 ساله هستند. شوهرم شش سال پیش با زن افغان دیگری ازدواج کرد و سرم هوو آورد. دو سال پیش شوهرم در افغانستان کشته شد. هوویم در آن کشور ماند و من و بچههایم در تهران ماندیم. با دستفروشی هزینه زندگیمان را تامین میکردم. چندی پیش با مقتول به طور اتفاقی آشنا شدم. برادرزادهام در خیابان تصادف کرده و او را با خودروی مقتول به بیمارستان بردیم. او میگفت در مکانیکی کار میکند. زمانی که متوجه شد شوهرم فوت شده و از پنج فرزند نگهداری میکنم از من خواست که پسر 12 سالهام را برای کار نزد او در مکانیکی بفرستم. من هم شمارهاش را گرفتم و بعد از چند روز به او زنگ زدم.
زن افغان ادامه داد: پسرم دو هفتهای برای کار نزد او رفت، اما آن مرد کتکش میزد و میگفت شما باید مادرتان را رها کنید تا او بتواند ازدواج کند. یک شب زمانی که بچهها خانه نبودند به زور وارد خانهمان شد و مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. بعد از آن مرا تهدید کرد که اگر حرفی بزنم خودم و بچههایم را به قتل میرساند. سه بار دیگر هم مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. حتی یکبار که به من تجاوز کرده بود دخترم از مدرسه به خانه آمد و تکه ظرفهای شکسته را دید. مقتول دخترم را تهدید کرد که اگر حرفی درباره آمدن وی به خانهام بزند او را خفه میکند. چند روز قبل، دو پسر برادرشوهرهایم متوجه رفت و آمد مرد مکانیک به خانهام شده و مجبور شدم واقعیت را به آنها بگویم. شب جنایت از من خواستند مقتول را به خانهام بکشانم. با مقتول تماس گرفتم و ساعتی بعد او آمد. دو پسر برادرشوهرهایم او را با چاقو زخمی کرده و با خود بردند.
پس از اعترافات این زن، تحقیقات برای دستگیری عاملان این جنایت آغاز شد.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد