یادداشت:

یک بام و دو هوا ...

پله‌های آژانس هواپیمایی را دوتا یکی بالا رفتم. شلوغ است. کولر گازی تلاشش را می‌کند ولی کافی نیست همه بدو بدو دارند یک گرمایی غلبه دارد که کلافه‌کننده نیست ولی اذیت می‌کند. دفتر هواپیمایی از لباس مشکی‌ها پر است. خیلی تابلواند که در به در بلیت و روادید سفر اربعین هستند. بی‌نظمی آنقدری نیست که سرعت کار را بگیرد و چلاق کند. توی صف به نوبت نشسته‌ایم، بساط گفت‌وگو به‌راه است، یکی می‌پرسد کوله چی بگیریم .
کد خبر: ۱۱۷۱۳۰۸

اربعین اولیها میگویند از طریق نجف برویم یا طریقه حله؟ هرکسی تجربیاتش را میگوید و عین یک گروه تلگرامی همه حرف میزنند و گاهی موافق و مخالفی هم دارد. حرفها گل انداخته که زنی به قول دخترم شلحجاب وارد میشود، شال جلوی بینیاش میگیرد، به کانتر فروش خارجی چیزی میگوید، نمیشنوم. حرف زدن با کانتر خارجی انگار عصبیاش میکند، گوشیاش را درمیآورد، زنگ میزند به یکی آنطرف خط میگوید: ببین من اومدم آژانس میگه یک ساعت دیگه میتونه بلیت صادر کنه! چرا؟ چرا نداره خب؟ یک مشت عربپرست ریختن که باز برن کربلا پول بریزن تو شیکم عراقیایی که هشت سال جوونهامونو پر پر کردند. یک ساعت باس وایسم بلیتمو بگیرم .

یک جوری حرف میزند که بقیه بشنوند. حالا بازار کوله و طریق و موکب خوابیده، همه دارند یک جورهایی به زن گوش میکنند. یکی چشم و ابرو میآید که حاجی بنشونمش سر جاش، یکی لب میگزد که نه بابا با زن کلکل نکن، بنده خدا عصبیه.

یکی بیهوا و بیمشورت میرود جلوی کانتر خارجی: خانم محبت کنید پاسهای ما رو بذارید کنار اول آبجیمونو راه بندازین برن عجله دارن انگار !

زن کانتر فروش خارجی حرف گوش میکند، خانم را صدا میکند، زن شوکه است با شک دوتا پاس میدهد به زن بلیتفروش میگوید برای شنبه آینده دوتا دبی لطفا !

آژانس در سکوت است، شبکه خبر دارد میثم مطیعی پخش میکند: کنار قدمهای جابر ...

بلیتهای دبی زن صادر میشود حس برندگی خاصی دارد. کارت میکشد پول بلیتش را میدهد میخواهد برود جوانی که پاسهایش را کنار کشیده صدا پر میدهد: ببخشین آبجی!

زن بر میگردد، مرد میپرسد: میشه بگین کشور دبی کجای نقشه اروپاست؟ زبونشون چیه؟ زن دندان قروچه میرود و آژانس را ترک میکند ... مرد با خنده میگوید: عرب نمیپرستیم ...

حامد عسکری

شاعر و نویسنده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها