1-امام خمینی(ره)؛ اغلب، حافظ شیرازی را، «عارف شیرازی» میخواند.
انس امام با اشعار حافظ به گونهای بوده که در جایجای آثار خود و به کرّات از اشعار این شاعر عارف، مدد میگرفت و برای گرهگشایی از کلام خود به کار میبست. امام خمینی، در مواجهه با حافظ شیرازی، از جنبه عرفانی وی بهره می جست؛ در کتاب آداب الصلاة، پس از آنکه پارهای از مراحل سیر إلی الله را در پیش چشم قرار میدهند، دست به دامان حافظ شیرازی میشوند و به نقل از حافظ می گویند:
تو را ز کنگره عرش میزنند صفیر * ندانمت که در این دامگه چه افتادهست
امام خمینی، پس از تبیین مراحل سلوک، تفسیر سوره حمد و... نیز، به ابیات حافظ استناد میکرده اند.
2-آیت الله خامنه ای : «عدم اهتمام به معرفی و شناساندن این شاعر حکیم و فقدان درک قامت شعر و مضامین بلند او، غزلش را دستمایهی سطحینگری کرده و گاهی شخصیت او را از حکیمی عالم به رند میکده نشینی تنزل داده است.»
همچنین میگویند: «انصافاً شعر فارسی (دیوان حافظ، مثنوی مولوی و...) پر از حکمت است. [...] اینها توانسته یک هویتی برای ملت ما تعریف کند. ما هرچه امتیاز داریم، ناشی از همین هویت فرهنگی است»
ایشان معتقدند که؛ «درک این جایگاه از هویت فرهنگی، ادبیات و شعر، مسئولیتی را در قبال پیام و شخصیت شاعران بزرگ و قلههای شعر و زبان فارسی و بهطور ویژه، خواجه شمسالدین محمدبنبهاءالدین حافظ شیرازی ایجاب میکند. بدیهی است با تأمل و تعمق در اشعار شاعرانی چون حافظ، علاوه بر ایجاد درک درست از او و پیامش، زمینهی فزونی بر معرفت جامعهی خود و فرهنگ کشورمان نیز فراهم میشود.»
ایشان نکته مهمی را تذکر میدهند که؛ «حافظ در اقلاً ثلث آخر زندگیاش، یک انسان وارسته و والاست. اولاً یک عالم زمانه است. این عالم در بخش عمدهای از عمرش، راه سلوک و عرفان را هم پیموده. در اینکه وابستهی به فرقهای از متصوفه هم نیست، شاید شکی نباشد.
بنده جهانبینی حافظ را جهانبینی عرفانی میدانم. بلاشک حافظ یک عارف است.»
درباره ی هنرآفرینی حافظ معتقد که؛ «محتوای شعر حافظ آنجا که از جنبهی شعری محض خارج میشود و قدم در وادی بیان معارف و اخلاقیات میگذارد، یک گنجینه و ذخیره است برای ملت ما امروز و نسلهای آینده و همچنین برای ملتهای دیگر، چون معارف والای انسانی مرز نمیشناسد. » جایگاه شعری لسان الغیب را اینگونه تشرح میکنند: «اگر غزلی را ما یافتیم که علاوه بر لطف سخن و لطافت کلمات، از یک استحکام و استواری هم برخوردار است، باید استنتاج کنیم که این غزل، این سخن، در حد اوج است و در دیوان حافظ، از این قبیل بسیار است.»
ایشان معتقدند که؛ «حافظ شاعر همه قرنها و قشرهاست. ما حافظ را فقط بعنوان یک حافظه تاریخی ارج نمی¬نهیم. بلکه حافظ حامل یک پیام و فرهنگ است. بدون شک حافظ درخشانترین ستاره فرهنگ فارسی_شعر فارسی_ در طول این چندین قرن تا امروز است.»
3-آیت الله سعادت پرور(پهلوانی تهرانی): «خواجه، زنده جاویدی است که گم گشتگان عالم طبیعت و شیفتگان بحر مواج ربوبی را با کلمات شاعرانه و دلنشین خود بیداری بخشیده. خواجه، عاشق دلباختهای است که یحبهم، او را به یحبونه کشانده، و عمر خویش را بر سر این نهاده. خواجه، عارفی است که عقل او سرتاسر معرفت گشته و حق تعالی به جای عقل او نشسته. خواجه، شیعهای است که رسولالله (ص) و اهل بیت (ع) را به مقام نورانیت شناخته، و این مطلب را در ابیات رسایش نسبت به ایشان گنجانیده است.
خواجه، یگانه زمانی است که بعد از وی اهل کمال و معرفت او را ستوده. خواجه، محققی است که تحقیقات او درحقایق کتاب و سنت و مواعظ جذابش در قالب شعر و بیان شیرین تجسم یافته، به گونهای که نمیتوان معجزهاش گفت، ولی کرامت گفتن آن نیز سخنی بیهوده نیست. خواجه، شخصیتی است معنوی که آنچه را با ظرافت و شیوایی بیان در ابیات خود سروده، شرح حالات و مشاهدات ایام و لیالی عمر خود بوده، نه صرف غزل سرایی.»
4-علامه طباطبایی: «گفتار خواجه بر طبق حال است ای کاش کسی میتوانست غزلیات او را بر طبق حالات سلوکی تنظیم کند. چه کسی میتواند غزلیات حافظ را شرح کند؟ یا بعبارتی تنها کسی میتواند شعر حافظ را بفهمد که خود به درجات حافظ رسیده باشد».
هیچگاه علامه طباطبایی کسی را در کمال شعر و عرفان هم ردیف حافظ نمیدانست و هر وقتی که از علامه سؤال میشد که غیر از خواجه چه کسی از شعرای فارسی زبان اهل کمال، بهتر و زیباتر شعر و غزل سروده است؟ «خواجه». هیچگاه دیده نشد در ردیف خواجه نامی ببرند.
5-استاد شهید مطهری: «حافظ گلی از بوستان معارف اسلامی است. او یک عارف مسلمان و تربیتیافتة مکتب قرآن است. برای شناخت شخصیت حافظ باید جهانبینی عرفان اسلامی را شناخت، که بخش مهمی از آن را «انسانشناسی عرفانی» تشکیل میدهد.»
استاد معتقد بود؛ «در محافل الهی و روحانی دیوان حافظ، بعد از قرآن و صحیفه سجادیه در ردیف سوم است. حافظ توانسته چنین اثر جاودانی خلق کند که بعد از هفتصد سال اشکها را در خلوتهای شبانه جاری کند. اشعار حافظ در اوج عرفان است و کمتر کسی قادر است لطائف عرفانی او را درک کند. همه عرفایی که بعد از او امده اند اعتراف دارند که او مقامات عالیه عرفانی را عملا طی کرده است.
ایشان می افزودند : «شعر حافظ، نیرویی از زیبایی دارد که هر کسی که آن را می شنود، به سوی آن کشیده می شود.»
6-حکیم حاج ملاّهادی سبزواری، در وصف حافظ می سراید:
هزاران آفرین بر جان حافظ همه غرقیم در احسان حافظ
ز هفتم آسمان غیب آمد «لسان الغیب» اندر شأن حافظ
بیا «اسرار» تا ما بر فشانیم دل و جان در ره دربان حافظ
7-شیخ جعفر اقای مجتهدی: «خواجه شیراز از محارم درگاه است ما را در مسیر سلوک از هیچ کوچه و پس کوچه ای نبردند جز انکه جای پای لسان الغیب را انجا دیده ایم. شعر حافظ حکم ایینه ای را دارد که صورت باطنی هر کس در ان نقش میبندد.»
8-شیخ رجبعلی خیاط : «حافظ از جنبه معنوی واقعا فرو گذار و کوتاهی نکرده و آنچه لازمه ی بیان حقایق معنوی و ذوقیات عرفانی بوده در شعر او هست . حافظ از اولیای خداست و جایگاه او در برزخ رفیع است.» شیخ رجبعلی خیاط هر گاه اشعار حافظ خوانده میشد می¬گریست.
9-آیت الله العظمی اراکی(ره) : ایشان گاهی از بستگان خود میخواست اشعاری از حافظ را مانند (( سالها دل طلب جام جم از ما می کرد)) برایشان بخوانند. ایشان خود نیز تعدادی از اشعار را زیاد میخواندند و گریه میکردند .
10-آیت الله جوادی آملی: «غزل شهدی است که لذت صادق را به همراه دارد و تا پایان عمر با انسان همراه است. غزل های حافظ و سعدی چنین است. به هر حال، اگر کسی خود را با ترانه سرگرم کند، در سنین بالاتر، خود متوجه می شود که با ذائقه او هماهنگ نیست، در حالی که انسان با مناجات و غزل انس دیگری دارد. غزل حافظ همیشه می ماند و هرچه سن بالاتر برود، انسان با آن بیشتر مأنوس می شود.»
ایشان به بیان خاطره ای در این زمینه پرداختد: «به سبب حساسیت هایی که نسبت به علوم معقول پدید بود، دروس علامه طباطبایی(ره) تعطیل شد. پس از چندی در شبی بارانی به اتفاق بعضی از اعاظم درس فلسفه به منزل علامه رفتیم. ایشان در کوچه ارک نزدیک منزل آیت الله سید احمد زنجانی مستاجر بودند. از ایشان تقاضا کردیم که درس اسفار را مجددا شروع کنند. علامه (ره) فرمود: « اولا ادامه درس اسفار مناسب و لازم است و ثانیا من به حافظ تفال زدم و این غزل آمد:
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم * محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها * توبه از می وقت گل دیوانه باشم گر کنم»
11-علامه محمدتقی جعفری: «شکوه و زیبایی بیان هنری شعر حافظ به اندازه ای است که شخص را، چه بداند و چه نداند، حتی چه بخواهد و چه نخواهد، چنان متحیر می کند که آن معنا را که در حال شنیدن یامطالعه و احساس عمیق آن است، مانند حقیقت مطلق و مستقل از دیگر واقعیات درمی یابد». اطرافیان استاد میگویند که استاد، عاشق اشعار حافظ و سعدی بود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد