1-استاد شهریار: «حافظ را ببینید که غزلش هیچ گاه بلند و طولانی نیست، هر مصرع آن، نقش ضمیر همه فارسی زبان هاست… این همه شاعر هستند، هیچ کدام سعدی و حافظ نمی شوند.»
2-دکتر عبدالحسین زرین کوب: «عارف و عامی، هر یک در حد وسع و فهم خویش از سخن حافظ ذوق می یابند و لذت حاصل می کنند.»
3-بهاءالدین خرمشاهی: «حافظ آموزگار نیست، معلم اخلاق نیست، واعظ نیست، امّا نفوذ کلام عظیمی دارد. شعرش بی آن که ارشادی یا تعلیمی باشد، زندگی آموز سده ها و هزاره هاست.»
4-رشید یاسمی: «شعرای هندی مشرب از بابا فغانی به بعد، خواستهاند از این صفت حافظ که پردهی محسوس بر نامحسوس افکندن و نیمرخ معنی را از حاشیهی صورت نشان دادن باشد، تقلید کنند. اما به قدری راه افراط رفتهاند که بر ابواب رواقهای تو در تو افکنده، چیزی به دست نمی آید.»
5-ملک الشعراء بهار معتقد بود که؛ جامی بزرگترین شاعر دورۀ تیموریان در غزل، کاملاً به حافظ اقتدا کرده و از جهت لفظ به او نزدیک شده ولی به هیچ وجه از جهت معنی به او نرسیده است.
6-حاجی خلیفه (مؤلف کشف الظّنون): دو تن از شعرا، دیوان حافظ را به کمال تقلید کرده اند. یکی، از شعرای روم بنام فضلی و دیگری، ابن ادریس دفری.
7-دکتر شریعتی: «حافظ چیز دیگری است، نه منوچهری زمینی است و نه مولوی آسمانی، روحش فاصله زمین و آسمان را پر کرده است.»
در جایی دیگر میگوید: «هنر بزرگ حافظ در این است که سخنش بیآن که در نظر اول به چشم بخورد، مملو از صنایع گوناگون لفظی و معنوی است. از همانها که در کتب معانی و بیان و بدیع و عروض و قافیه آمده است، ولی نه بدانگونه که شاعران متصنع و متکلف ما میکنند، بلکه آن چنان که پل والری میگوید: این صنایع «همچون ویتامینها که در میوه نهفته باشند» در سخنش پنهان است و خواننده از آنها استفاده میکند بی آنکه جز طعم و شهد و عطر میوه را به ظاهر احساس کند.»
همچنین میگوید: «به نظر من بزرگترین هنر یک شاعر یا نویسنده است که خواننده را با خود در کارش سهیم کند نه آن که در برابر اثر وی بیتفاوت و بیکاره و صرفاً منفعل (Passif) بماند:که حافظ، اینچنین عمل میکند.»
او معتقد بود که؛ «در اشعار زیر، که لطافت، عمق و اعجاز هنر شعری به اندازهای لطیف و غیرعادی است که غالباً از چشم احساس خوانندگان و حتی حافظ شناسان گریخته است، کلمات، برخلاف جایگاهی که منطق زبان به آنها اختصاص میدهد، قرار گرفتهاند. وسعت احساس و شدت اثر و دامنه بیمرز معانی آن که در «فهمیدن» نمیگنجد.
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود * رونق میکده از درس و دعای ما بود
مطرب از درد محبت عملی میپرداخت * که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود »
وی می افزود: «افسوس! چه کسی است در این عالم که یارای فهمیدن این معانی زیبای پر اعجاز را داشته باشد؟»
نظر او براین بود که؛ «حافظ شناختن یک چیز دیگری است. حافظ شناختن غیر از داشتن اطلاعات عمیق و دقیق درباره حافظ است. در این جهان پر از شگفتی و زیبایی، یکی «حافظ» است... آیا حافظ را که چشمهسار رکن آباد از آن اوست، این حق هست که مشتی از آن آب برگیرد و به سر و صورت تافته و غبار گرفتهاش بزند.»
8-دکتر محمود هومن در کتاب حافظ چه می گوید، نوشته: «روح حافظ، اشتیاق و سوختگی را از باباطاهر عریان، قدرت شک و انتقاد را از خیام، وُسعت فکر و جرأت را از سنایی، علم و عرفان را از عطار و مولوی و خوش طبعی و فصاحت را از سعدی به ارث برده، آن ها را به هم آمیخته، معجون حاصل از این ترکیب را در قالب طبع سلیم خود به شکلی بس لطیف ریخته و اگر شیراز بخواهد به داشتن بزرگ ترین نابغه شعر افتخار کند، می تواند با معرفی حافظ، زبان مدعیان را ببندد.»
9-بدیع الزّمان فروزانفر، می¬گوید: «خواجه حافظ از مفاخر ایران است و دقایق الفاظ و حقایق معانی و لطایف غزلیات او بیش از آن است که در حوصلهی عبارت گنجد و او به حقیقت در تحقیق معانی و پختگی و سلامت الفاظ و ذوف و شور و معنوی که در هر یک از غزلیاتش پیداست، سرآمدِ شعرا می باشد.»
10-وُثوق الدوله در غزلی در ستایش حافظ به اظهار ارادت بمقام حافظ پرداخته و می¬گوید: «آن که در فهم حقیقت در جهان ممتاز بود خواجه شمس الدّین محمد، حافظ شیراز بود.»
گاهی بزرگانی، چون؛ خواجوی کرمانی (689- 753) و عبید زاکانی (متوفی 771 یا 772) و عماد فقیه کرمانی (متوفی 773) و سلمان ساوجی (متوفی 778) و کمال خجندی (متوفی پس از 793) و جلال الدین عضد و ابن الفقیه و روح عطار و جهان ملک خاتون و بسحق اطعمة شیرازی (متوفی پس از 819) اشعارحافظ را سرمشق خود قرار داده و از آن کام گرفته اند.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد