نگاهی به آثار پخش شده از سیما در تابستان 97

تابستان تماشایی

سه ماهه دوم سال که با طولانی شدن روز همراه است، فرصتی طلایی برای شبکه‌های مختلف تلویزیونی در جهت جذب مخاطب است که از سال‌های دور به یک سنت پایدار در شبکه‌ها تبدیل شده است، به خصوص در زمینه تولید برنامه‌های سرگرم‌کننده همچون مجموعه‌های تلویزیونی که نقش مهمی در پرکردن اوقات فراغت مخاطبان خود از گروه‌های مختلف سنی دارند.
کد خبر: ۱۱۶۴۲۱۷

حال در واپسین روزهای شهریورماه، نگاهی میاندازیم به تعدادی از برنامههای شبکههای مختلف که در این فصل روی آنتن رفتهاند.

شبکه یک

شبکه ملی سیمای جمهوری اسلامی ایران در فصل تابستان تلاش کرد بستهای از برنامههای مختلف را پیش روی مخاطبان خود قرار داده و آنها را راضی نگه دارد. بخشی از این برنامه ها، دنباله برنامههای موفق قبلی به حساب میآیند که پیش از این به آنها پرداختهایم. برای مثال هم میتوان به گفتوگوی ویژه خبری، ورزش و مردم و پایش اشاره کرد که هر یک در حوزههای مختلف آثار قابل تاملی به حساب میآیند. آرماندو، ساخته احسان عبدیپور تنها مجموعه تلویزیونی این شبکه در ایام تابستان به حساب میآید که در گونه کمدی ساخته شده است. عبدی پور که در سینما موفق ظاهر شده، در نخستین تجربه سینمایی خود به سراغ دنیای پشت صحنه سینما رفته و هنروران را به عنوان یکی از ارکان مهم فیلمنامه خود برگزیده است. قصه مرد جوان مهربان و خوش قلبی که به شغل هنروری سینما مشغول است و حال میخواهد با وجود همه مشکلاتی که خود دارد، مشکل خواهر و خواهرزادهاش را حل و فصل کند. پرداختن به پشت صحنه سینما، دغدغه همیشگی بخش مهمی از کارگردانها در سراسر جهان است که بخش زیادی از آن به جذابیتهای پنهان هنر هفتم و علاقه فراوان طیفی از علاقهمندان به نمایش گوشههایی از آن بازمی گردد. اصطلاح فیلم، از همینجا وارد ادبیات سینما شده و به فیلمهایی گفته میشود که در آن مرز میان این دو دنیا برداشته شده و مخاطب به نظاره آن مینشیند. عبدی پور هم در آرماندو با انتخاب این شغل برای آرمان، راه را برای نمایش جهان پشت صحنه سینما باز کرده و در سکانسهای مختلف کار مخاطب را به فیلمهای مختلف ارجاع میدهد. این قبیل ارجاعها برای مخاطب حرفهای سینما که فیلمهای زیادی دیده، جذابیتهای بسیار دارد اما مخاطب عام بندرت با آن ارتباط برقرار میکند. دلیل آن هم روشن است، چرا که این گروه از مخاطبان به شکل سرگرمکننده یک سریال نگاه میکنند تا زیرمتن و لایههای درونی آن. این موضوع توسط عبدیپور آنچنان که باید در آرماندو لحاظ نشده و با وجود آن که شاهد تعدادی شوخی درخشان در فیلمنامه که در اجرا هم عالی از کار درآمده هستیم، اما این نقاط اندک درخشان به یک کل تاثیرگذار تبدیل نشدهاند. اغراق یکی از شاخصههای آثار کمدی چه در سینما و چه در تلویزیون است که عبدی پور هم از آن بهره گرفته است. اما این بهره مندی بیش از اندازه بوده و اغراقهای موجود در آن به کلیت کار لطمه وارد کرده است. برای نمونه هم میتوان به سبک بازی بازیگران نقشهای اصلی آن اشاره کرد که بازیهای اغراق شدهای ارائه کردهاند. حمیدرضا آذرنگ به عنوان یکی از چهرههای مستعد سالهای اخیر، در نقش آرماندو حضور گرم و دلنشینی داشته و تلاش کرده تا اغراقهای موجود در پرداخت شخصیت آرماندو را با فرم بازی خود ترکیب کند که در این کار هم تا حدود زیادی موفق نشان داده است. اما به مرور بازی او هم تحت تاثیر فیلمنامه قرار گرفته و کیفیت خود را تا حدود زیادی از دست میدهد. عبدیپور در نخستین تجربه تلویزیونی خود نشان داده قاب تلویزیون را آنچنان که باید نشناخته و باید بیش از اینها به قاب کوچک اشراف پیدا کند. شبکه یک در این ایام یک مینی سریال با عنوان شب عید را روی آنتن فرستاد که کارگردانی ان را سعید آقاخانی برعهده داشته است. داستان این سریال کوتاه هم مربوط به مسافرانی است که در تعطیلات نوروزی به مشهد سفر کرده و در یک هتل اقامت میکنند. در هر قسمت با یکی از این شخصیتها همراه میشویم که راننده جوان هتل در مرکز داستان قرار دارد و بخش مهمی از بار کمدی کار را به دوش میکشد. آقاخانی در این مجموعه تلویزیونی تلاش کرده تا کار شسته رفتهای را تحویل مخاطبان خود داده و داستانهای خود را ساده و سرراست روایت کند که تا حدود زیادی هم موفق نشان داده است. علی هاشمی در نقش راننده هتل، نقش مهمی در دیده شدن کار داشته و شیرینی خاصی به این شخصیت بخشیده که برگ برنده آقاخانی در روبهرو شدن با مخاطب به حساب میآید. این روانی بازیها در کار سایر بازیگران شب عید همچون: زهره صفوی، نعیمه نظام دوست و ندا کوهی هم بخوبی دیده میشود که بیش از هر چیز به بازیگر بودن خود آقاخانی بازمی گردد. او همچنین از لهجه بهعنوان یک عنصر کلیدی بهره گرفته و شیرینی بیشتری به کار بخشیده است. با این حال برخی اپیزودها تفاوت کیفی زیادی با دیگری داشته و میتوان آن را جزو نقاط ضعف آن قلمداد کرد. سریال نزدیکیهای بهشت ساخته حسن هدایت، دیگر سریال تابستانی این شبکه است که به شکل موازی سه داستان را پیش برده و به یکدیگر پیوند میزند. هدایت که در دهه70 سریالهای خوبی همچون محاکمه و کاراگاه علوی را ساخته در نزدیکیهای بهشت تلاش کرده تا یک ملودرام خانوادگی جمع و جور با پس زمینه طبیعت بکر و زیبای استان لرستان بسازد بدون آن که پیچ و خم زیادی به قصه آن بدهد.

شبکه دو

این شبکه هم در تابستان دو سریال را روی آنتن برده که اولی (پدر) برای نخستینبار روی آنتن رفته و دومی جزو سریالهای تکراری این شبکه به حساب میآید. حامد عنقا که کارنامه خوبی بهعنوان نویسنده فیلمنامه دارد، در پدر سراغ یکی از آشناترین مولفههای ملودرام رفته و از عشق به عنوان مرکز ثقل آن سود جسته است. در واقع او در شکل دادن فیلمنامه پدر از کلیشههای آشنا و بارها تکرار شده در قالب ملودرام سود جسته و کارش را برپایه آنها پیش برده است. موضوعی که هم نقطه قوت فیلمنامه این مجموعه تلویزیونی به حساب میآید و هم میتواند پاشنه آشیل آن محسوب شود. بسیاری از فیلمنامهنویسان بخصوص آنهایی که برای قاب کوچک تلویزیون مینویسند، روی حافظه مخاطب حساب باز کرده و با استفاده از کلیشههای یاد شده، بخشی از داستان را به خود مخاطب میسپارند. فرمولی که در بیشتر مواقع جواب داده و مخاطب عام تر تلویزیون هم از آن استقبال میکند. عنقا هم در پدر از این روش بهره گرفته و قصه عشق دو جوان از دو طبقه مختلف با عقاید کاملا متفاوت را خلق کرده که تنها وجه اشتراکشان، همکلاس بودن در یک دانشگاه است. عنقا ابتدا روی تضادهای این دو مانور داده و آن را برجسته کرده و سپس با قرار دادن یک نقطه عطف، این دو را به یکدیگر نزدیک میکند. کلیشه عشق شکل گرفته از دل نفرت، یکی از کلیشههای همیشه جذاب است که با وجود تکرار بیش از حد همچنان میتواند دستمایه کار فیلمنامه نویسان قرار بگیرد؛ کاری که نویسنده فیلمنامه پدر هم انجام داده و علاقه شکل گرفته میان حامد و ریحانه را از دل این نفرت پدید آورده است. مرگ حامد و پدر و مادر لیلا در یک سانحه رانندگی، نقطه عطف بعدی فیلمنامه پدر است که مخاطب را شوکه میکند. متاسفانه در این بخش، عنقا و توفیقی تا اندازهای زیاده روی کرده و بیش از حد روی اندوه ناشی از مرگ قهرمان داستان مانور دادهاند. در حقیقت از این قسمت به بعد است که فاز تازهای از کار آغاز شده و باید لیلا بار اصلی درام را به دوش بکشد. اما این اتفاق آنچنان که باید صورت نگرفته و بیشتر شاهد حزن و اندوه لیلا در سوگ حامد هستیم تا شخصیتی کنشمند که بتواند بار اصلی داستان را به دوش بکشد. حاج علی سریال پدر جزو آن دسته شخصیتهایی است که مخاطب آن را دوست داشته و با آن همذات پنداری میکند تا جایی که او در غیاب حامد و انفعال لیلا، در قامت قهرمان سریال مینشیند. توفیق هم دیگر شخصیت مهم سریال است که رگههایی از خاکستری داشته و به مرور و با پیشرفت داستان نقش مهمتری پیدا میکند. پدر با همه فرازوفرودهایش مورد توجه مخاطبان تلویزیون قرار گرفته و جزو آثار پربیننده امسال به حساب میآید که قرار است سری دوم آن هم جلوی دوربین برود. در پرده عشق ساخته جمال شورجه که در دهه 80 ساخته شده و این روزها شاهد بازپخش آن از شبکه دوی سیما هستیم، شاهد برههای از زندگی استاد مهدوی که نگارگر پردههای مذهبی است، هستیم که سالها پیش و در زمان جنگ شیمیایی شده و با وخیم شدن وضع جسمیاش برای معالجه به لندن میرود. این در حالی است که پسرش هم در این شهر درس میخواند. مهدوی در نمایشگاه نقاشی عاشورا، کاری از پدرش دیده و با دنبال کردن آن وارد ماجراهایی میشود. شورجه در این سریال که نسخه سینمایی آن با نام وعده دیدار روی پرده رفته، به واقعه عظیم عاشورا از دریچه چشم یک استاد نگارگر مومن و معتقد پرداخته و تلاش کرده اثری تاثیرگذار ارائه کند. نقطه قوت این مجموعه تلویزیونی، بازی خوب و باورپذیر سعید
نیک پور در نقش استاد مهدوی است که بخش مهمی از بار درام را به دوش میکشد.

شبکه سه

این شبکه در تیرماه بخش مهمی از برنامههای خود را به جام جهانی 2018 روسیه اختصاص داده و تلاش زیادی برای پوشش کامل این رویداد مهم فوتبالی به خرج داد که مورد توجه مخاطبان و علاقهمندان این ورزش هم قرار گرفت. برنامه 2018 با اجرای عادل فردوسی پور، مهمترین برنامه تولیدی شبکه سه برای این رویداد بود که به بهترین شکل بازیها و حواشی آن را پوشش داده و بالاترین میزان رضایتمندی را از مخاطبان خود دریافت کرد. پس از آن به مجموعه تلویزیونی دلدادگان ساخته منوچهر هادی میرسیم که در سه فاز ساخته شده که هر یک از آنها در برهه زمانی خاصی میگذرد. در فصل نخست با مردی میانسال و ثروتمند به نام مالک آشنا میشویم که خانهای برای اسکان افراد بی خانمان و درگیر با معضلاتی همچون اعتیاد و فقر اختصاص داده و خود نیز بخش مهمی از وقتش را برای آنها میگذارد. در طرف دیگر زنی به نام افسانه قرار دارد که با یک نقشه پیچیده سراغ پسر مالک رفته و او را به ازدواج با دخترش وا میدارد. نقطه قوت دلدادگان به فیلمنامه آن بازمی گردد که از چند داستان فرعی در کنار یک داستان اصلی تشکیل شده که داستانهای فرعی آن هم کیفیت لازم را دارد. برای نمونه میتوان به داستانک مربوط به خواستگار دختر مالک اشاره کرد که مادرش به جرم قتل پیرمردی رباخوار در آستانه اعدام قرار داشته و پسر برای رهاندن مادر از مرگ به آب و آتش میزند. تلاقی این داستانکها با یکدیگر بخوبی صورت گرفته و در عین حال باورپذیری خوبی هم بر آن حاکم است. چرخش نهایی داستان به سمت رابطه قدیمی و در عین حال نهچندان دوستانه افسانه و مالک، برگ برنده هادی و نویسندگان فیلمنامه دلدادگان به حساب میآید که نقطه عطف خوبی را رقم زده و ذهن مخاطب را به سمت فاز بعدی داستان معطوف میکند. در پرداخت شخصیتها نیز ظرافتهای زیادی به چشم خورده و به ندرت شاهد تیپهای کلیشه شده در کار هستیم. از مالک و پسر کوچکترش گرفته تا افسانه و دخترش که از لایههای درونی خوبی بهرهمند بوده و مخاطب را با خود همراه میکنند. انتخاب بازیگران دلدادگان هم بسیار خوب بوده و بهجز چند استثنا همگی با نقشهایشان همخوانی دارند؛ بهخصوص مسعود رایگان و پانته آ بهرام در نقشهای مالک و افسانه که به بهترین شکل با نقشهای خود یکی شدهاند. کیوسک با اجرای احسان عبدیپور دیگر برنامه تولیدی این شبکه در فصل تابستان به حساب میآید که سروشکل یک مجله خبری ـ فرهنگی را دارد؛ مجلهای هفتگی که به هنرهای نمایشی پرداخته و از بخشهای مختلفی تشکیل شده است. هر چند در قسمتهای نخست کیوسک، سینما بر سایر هنرها غلبه داشته است. عبدیپور هم که اجرای متوسطی در کیوسک داشته، در بخش گفتوگو با مهمان برنامه موفقتر عمل کرده که نمونه آن را در گفتوگویش با کارگردان دارکوب (بهروز شعیبی) شاهد بوده ایم. شبکه سه سیما نیز در راستای توجه نشان دادن تلویزیون به مسابقه، برنده باش را با اجرای محمدرضا گلزار روی آنتن برده که مورد توجه مخاطبان خود نیز قرار گرفته است؛ مسابقهای که با تکیه بر اطلاعات عمومی ساخته شده و مرحله به مرحله سختتر و سختتر شده و به موازات آن جوایزش هم بیشتر و بیشتر میشود.

حضور گلزار که بازیگری پولساز در سینما به حساب میآید، مخاطبان زیادی را پای این مسابقه نشانده و یکی از برگ برندههای آن به حساب میآید. در وهله بعد هم باید به جایزه دویست میلیون تومانی نهایی مسابقه اشاره کرد که میزان هیجان آن را تا حد قابل ملاحظهای افزایش داده است.

شبکه پنج

مجموعههای خانه پدری ساخته فریدون حسنپور و نوعی دیگر به کارگردانی بهروز بقایی، از جمله کارهایی هستند که این روزها شاهد بازپخش آن از شبکه پنج سیما هستیم. پیش از آن هم سریال پربیننده در جستوجوی آرامش ساخته سعید سلطانی روی آنتن شبکه پنج رفت که فیلمنامه جذاب و بازیهای درخشان داریوش فرهنگ، مهدی هاشمی و حدیث میرامینی را با خود داشت. در کنار آن میتوان به مسابقه پنج ستاره با اجرای حمید گودرزی اشاره کرد که سری نخست آن با اجرای اشکان خطیبی روی آنتن رفته بود. یک مسابقه کلاسیک تلویزیونی که مخاطبان با آن آشنایی کاملی داشته و قواعد آن را کاملا حفظ هستند. یک مجری در مرکز کار که سوالات مختلفی را از شرکتکنندگان پرسیده و اطلاعات عمومی آنها را به چالش میکشد. نکته مهم این مسابقه که میتواند مخاطب را به تماشای آن ترغیب کند، در وهله نخست حضور یک بازیگر در مقام مجری است که اجرایی گرم و خودمانی دارد و دیگری جایزه نقدی چشمگیر آن است که هیجان مسابقه را بالا میبرد. گودرزی در اجرای پنج ستاره از تجربیات سالها بازیگریاش بهره گرفته و سعی کرده فاصله میان خود، شرکتکنندگان در مسابقه و در نهایت مخاطبان را از میان بردارد که در این کار هم نسبتا موفق نشان داده است.

شبکه نسیم

این شبکه نیز در فصل تابستان به ادامه برنامههای موفقی همچون خندوانه، وقتشه و کودک شو پرداخته و شبی با عبدی را هم روی آنتن خود فرستاد. در فصل جدید خندوانه، رامبد جوان همچنان به فرمول موفق و امتحان پس داده فصل پیش تکیه کرده و مسابقه جذاب استندآپ کمدیاش را ادامه داده است. در کنار آن، میتوان به بازگشت جناب خان به خندوانه هم اشاره کرد که حضورش نسبت به گذشته کمرنگ شده اما همچنان مورد توجه مخاطبان قرار دارد. شبی باعبدی هم از آن دسته جنگهای گفتوگومحور است که بسیار متکی بر شخص عبدی و شیرینی ذاتیاش است. به همین خاطر هم گفتوگوی او با مهمان برنامه خوب و دلنشین از کار درآمده و برخی ضعفهای موجود در برنامه بخصوص در بخش نمایشی آن را پوشانده است.

محمد جلیلوند

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها