یک نفر مانده از این قوم که برمیگردد

به مناسبت ایام سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا شعری سروده حمیدرضا برقعی را بخوانید:
کد خبر: ۱۱۵۹۱۰۲
یک نفر مانده از این قوم که برمیگردد

می رسد قصه به آنجا که علی دلتنگ است / می فروشد زرهی را که رفیق جنگ است

چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد / ان یکاد از نفس فاطمه بر تن دارد

فاطمه ، فاطمه با رایحه گل آمد / ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد

آمدی تا ببری از دل مردم غم را / عطر توحید تو پر کرد همه عالم را

تو ملک بودی و فردوس برین جایت بود / تو رها کرده ای آن منظره خرم را

تا قدم رنجه کنی چند صباحی به زمین / تا که روشن بکنی چشم بنی آدم را

تا که گل را به تماشای تجرد ببری / تا که مدهوش کنی با نفست مریم را

آمدی تا علی اینهمه تنها نشود / تا که پیدا بکند روی زمین همدم را

پدرت آمده دلتنگ بهشت است بخند / ببر از چهره آیینه غبار غم را

خسته از جنگ احد آمده لبخند بزن / روی زخم پدر خود بنشان مرهم را

گفتم ای ماه بگو باغ فدک تا به کجاست / خنده ای کرد و نشان داد همه عالم را

نه فقط اینکه ندیدست تو را نامحرم / که ندیدست دمی چشم تو نامحرم را

ولی آن روز که در کوچه کسی مرد نبود / بر سر دوش گرفتی علم و پرچم را

همه دیدند شکوه تو به مسجد می رفت / عاجزم aوصف کنم آن قدم محکم را

غرق غم غرق عزا بی تو چنین است دلم / چند وقتی است که دلتنگ مدینه است دلم

ما یتیمیم و فقیریم و اسیر ای مادر/ دست خالی مرا نیز بگیر ای مادر

می رود قصه ما سوی سرانجام آرام / دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام

می نویسم که شب تار سحر می گردد / یک نفر مانده از این قوم که برمیگردد

بخشی از مثنوی کتاب تحیر

سید حمید رضا برقعی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها