سرنوشت تلخ نوجوانی که برای یافتن کار به تهران آمد

خرید مواد به جای غذا

«فوت مادرم در 9 سالگی، ازدواج مجدد پدرم و بد‌رفتاری‌های نامادری‌ام باعث شد در 15سالگی شهرستان محل زندگی‌ام را ترک کنم و برای کار به تهران بیایم.»
کد خبر: ۱۱۵۹۰۸۴

اینها بخشهایی از اظهارات پسر 15 ساله است که به اتهام حمل مواد مخدر بازداشت شده است. او میگوید، بیکسی و تنهایی در تهران، سختیهای زندگی و تعارفهایبیجای صاحبکار معتادم باعث شد تا به دام اعتیاد بیفتم و از ترس اینکه کار و جای خوابم را از دست بدهم برای تهیه مواد مخدر برای صاحبکارم پا در پاتوق افیونی بگذارم و بازداشت شوم. گفتوگوی اختصاصی تپش با این متهم نوجوان را که حالا در انتظار حکم دادگاه است، میخوانید.

اهل کجایی؟

اهل یکی از شهرهای غربی کشور.

چند خواهر و برادر داری؟

سه خواهر دارم که از خودم بزرگتر هستند و بتازگی یکی از آنها ازدواج کرده. یک برادر کوچکتر از خودم هم دارم.

چقدر درس خواندهای؟

تا کلاس دوم راهنمایی درس خواندم.

چرا درس را رها کردی؟

وقتی 9 ساله بودم مادرم در
یک تصادف فوت کرد. مرگ مادرم تاثیر بدی در روحیهام گذاشت و موجب شد درسم را رها کنم.

بعد از فوت مادرت چطور زندگی میکردی؟

مدتی بعد از فوت مادرم، پدرم ازدواج کرد و صاحب فرزند شد. من و خواهر و برادرهایم در طبقه بالای ساختمان پدرمان زندگی میکردیم و پدرم و
نامادری مان هم در طبقه پایین ساکن بودند.

رابطهات با نامادری چطور بود؟

او رابطه خوبی با من و خواهر و برادرم نداشت. نامادریام زن بدخلقی بود و مدام از ما به پدرم بدگویی میکرد.

چرا به تهران آمدی؟

حرفهای نامادریام باعث شد
یک روز پدرم ساک وسایلم را دستم بدهد و مرا از خانهاش بیرون کند. نامادریام از من خوشش نمیآمد. به همین خاطر پدرم گفت باید خانه را ترک کنی و به هر جایی که دوست داری برو. من هم برای پیدا کردن کار به تهران آمدم.

حالا از پدر و نامادریات خبر داری؟

نه. از آنها هیچ خبری ندارم. آنها حتی نمیدانند مدتی قبل بازداشت و به کانون اصلاح و تربیت منتقل شدم. یک بار هم دنبالم نیامدند.

یعنی خانوادهات نمیدانند در تهران هستی؟

با خواهرم بزرگم که بتازگی ازدواج کرده و به تهران آمده است در ارتباط هستم. او و شوهرش بعد از اینکه بازداشت شدم، پیگیر کارهایم شدند.

وقتی به تهران آمدی چه کار میکردی؟

چند روزی را دنبال کار گشتم تا اینکه در شرق تهران در یک اتوبار به عنوان کارگر مشغول کار شدم .چون جایی برای خواب نداشتم صاحبکارم قبول کرد شبها را آنجا بمانم.

درآمدت چطور بود؟

صاحبکارم حقوق زیادی به من نمیداد. من همین که جایی برای خواب داشتم راضی بودم.

چه مدت است معتاد شدهای؟

حدود یکسال پیش وقتی که 14ساله بودم.

چطور به دام اعتیاد افتادی؟

صاحبکارم معتاد بود، او چند بار به من هروئین تعارف کرد. اول قبول نکردم، اما تعارفهای بیجای او از یک طرف و تنهایی و بیکسیام در شهر غریب باعث شد تا هروئین بکشم.

چرا بازداشت شدی؟

یک روز صاحبکارم از من خواست به اتوبان حکیم بروم و برایش مواد تهیه کنم. من قبول نکردم، ولی تهدیدم کرد اگر این کار را نکنم اخراجم میکند و دیگر اجازه نمیدهد شبها در اتوبار بخوابم. من که جایی برای ماندن نداشتم ازترسم پیشنهاد او را قبول کردم و به حاشیه اتوبان حکیم رفتم و آنجا با ماموران پلیس روبهرو شدم.

چطور بازداشت شدی؟

به نشانیای که صاحبکارم داده بود، رفتم و دنبال ساقی مواد میگشتم. اما یکباره صدای شلیک چند گلوله شنیدم. بعد دیدم معتادان و موادفروشان در حال فرار هستند. من هم از ترسم پا به فرار گذاشتم، ولی دستگیر شدم.

وقتی دستگیر شدی مواد همراه داشتی؟

مواد متعلق به من نبود. من شوکه شده بودم که یکی از موادفروشان به دروغ به ماموران گفت موادی که از او کشف شده متعلق به من بوده است. هر چه گفتم دروغ میگویم کسی حرفم را باور نکرد.

مواد کشف شده چه مقدار بود؟

15 گرم و 20 سانت هروئین و یک گرم و 60 سانت شیشه. اما واقعا مواد متعلق به من نبود. مرد موادفروش ادعا کرده بود پولی که همراه داشتم از فروش مواد بهدست آوردهام.

او دروغ گفته بود؟

بله. صاحبکارم 170 هزار تومان پول نقد به من داد تا برایش مواد بخرم. پول متعلق به صاحبکارم بود. من هیچوقت مواد فروشی نکردهام.

بعد از دستگیری چه کار کردی؟

به کانون اصلاح و تربیت منتقل شدم تا اینکه خواهر بزرگم از ماجرا مطلع شد و همراه همسرش پیگیر پروندهام شدند. شوهر خواهرم مرد خوبی است. او برایم وکیل گرفت و مرا با سپردن وثیقه از کانون اصلاح و تربیت بیرون آورد. حالا با وثیقه آزادم و در انتظار حکم دادگاه هستم.

در مدتی که با وثیقه آزاد هستی چه کار میکنی؟

مدتی است در یک کارگاه سقف کاذب کار میکنم. چهار ماه است که پاک شدهام و مواد مخدر را کنار گذاشتهام. کار میکنم و خواهرم پساندازم را برایم نگه میدارد تا بتوانم آینده خوبی داشته باشم. اگر آزاد شوم، میخواهم با خواهر و شوهر خواهرم زندگی کنم.

میدانی چه حکمی در انتظارت است؟

در کانون فهمیدم حمل مواد مخدر مجازات سنگینی دارد. در دادگاه به قضات گفتم بیگناهم و تقاضای تخفیف در مجازات را دارم. حالا
چشم انتظار حکم قضات دادگاه هستم و از اینکه بار دیگر به کانون برگردم، میترسم.

ممکن است بار دیگر در شرایط سخت زندگی سراغ مواد بروی؟

نه. من آن زمان بچه بودم و از ترس صاحبکارم برای خرید مواد به پاتوق معتادان پا گذاشتم. همه امیدم این است که قضات دادگاه بپذیرند که من در سن کم و شرایط سختی به سمت مواد رفتم.اما حضورم در کانون اصلاح و تربیت باعث شد نگاهم به زندگی تغییر کند و بیشتر مراقب رفتارهایم باشم.

دیگر نمی خواهی درس بخوانی؟

اگر موقعیتش فراهم شود قصدم این است گه به درسم ادامه دهم تا بتوانم شغل مناسبی پیدا کنم

سیما فراهانی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها