از خانم مینو امیرقاسمی استادیار جامعه‌شناسی ادبیات، محقق و نویسنده بیش از 14 کتاب در موضوعات اجتماعی و فرهنگی، و ادبیات کودکان و نوجوانان، سال 94 کتابی کوچک در 102 صفحه با نام «کتابچه‌ی فروتن آشپزی» منتشر شد .
کد خبر: ۱۱۵۸۸۰۶

نویسنده خوشذوق نام کتاب را نیز با تاثیر و البته تواضع در برابر کتاب مستطاب آشپزی جناب دریابندری انتخاب کرده به این ترتیب که در برابر کتاب از لفظ کتابچه و در برابر مستطاب از لفظ فروتن استفاده کرده است. ارزش این کتاب که در واقع با هدف آموزش پخت برخی غذاها به دخترشان تالیف شده، علاوه بر نثر بسیار روان و خواندنی، طنز دلنشین، در نقد اجتماعی - فرهنگی با تکیه بر سنتهای دینی و ملی ایرانی است. با توصیه مطالعه این کتاب به خوانندگان جامجم، قسمتی از این اثر خواندنی را که درباره اهمیت اندازهگیری مواد غذایی است میخوانیم:

«بهتر است ذائقه هم مثل دیگر حواس پنجگانه، یا حتی بیشتر، تربیت شود. در واقع باید مزه دهنت را بفهمی، وگرنه هر چیزی را به خوردت میدهند و تو بهبه چهچه میکنی.

عموما چنین به نظر میرسد که همه افراد به طور طبیعی دارای حواسی چندگانه هستند؛ ولی اگر این حواس تربیت نشوند، در همان حد ابتدایی باقی میمانند و قدرت تشخیص نخواهند داشت. من استدلال علمی بیولوژیکی این قضیه را نمیدانم، ولی میتوانم به اشکال گوناگون، به لحاظ فرهنگی - اجتماعی برای ثابت کردن این موضوع برایت استدلال کنم. مثلا در خیابان، بویژه زمانی که باد میوزد، دخترکی، یا پسرکی چسان فیسان کرده، از روبهرو با تمام لوازم آرایش و اسپری و رنگ و لعاب در وجودش، اگر سلوکی هم نداشته باشد، مشغول طی طریقش است؛ ناگهان باد، پیش و بیش از بوی مشک و عنبر ایشان، بوی عرق کهنه و گندیده بدن و لباسهای ماهها نشسته وی را به مشام تو میرساند. آیا میتوانی تصور کنی که او و خانوادهاش از داشتن عضوی به نام بینی و حسی به نام بویایی محرومند؟ اتفاقا خود ایشان نهتنها این عضو را دارد، بلکه از نوع عمل کردهاش را هم دارد. پس هیچگاه هیچکس شامه او را به تفکیک و شناخت بوهای مطبوع از نامطبوع هدایت و آن را برای داشتن قدرت تشخیص افتراقی تربیت نکرده است، در واقع به او گفته نشده که هر چند وقت کوتاه یک بار باید حمام رفت و لباسها را باید شست.

با شامه تربیتشده، میتوانی بوی غذای سالم از ناسالم، آش و خورشت جاافتاده از غیر جاافتاده، برنج دمکشیده از خام، بوی آشی را که با یکوجب روغن رویش برایت پختهاند از لقمه محبتونه و عطر زعفران را از توده سوخته تشخیص بدهی.تربیت چشم چنین است که به کسی و جایی که به تو ربطی ندارد نگاه نکنی، چه محرم باشد چه نامحرم.

نگاهت را، مثل کارآگاه کوچک، در کوچه پسکوچههای خانههای دیگران برای سرکشی و کنجکاوی (فضولی) و ثبت ذهنی اشیای دیگران رها نکنی بتوانی زیباییهای متعالی را از ابتذال تشخیص بدهی. بتوانی نگاهت را محرم کنی با حریمی از نجابت، عشق، دوستی و شادی. کاربرد تربیت چشم در آشپزی، قدرت تشخیص میزان لازم آب، رنگ خوب، اندازه لازم مواد و زیبایی غذا است ... گوش مؤدب، ضمن اینکه ساکت است، میتواند صدای نعرههای گوشخراش را از اصوات گوشنواز تفکیک کند. اگر عدهای به مقوله تربیت گوش بخندند، از آن درباره انکرالاصوات و صوت داوودی و چگونگی متفاوت بودن آنها سؤال کن به شرط اینکه اصولا مفهوم تفاوت را بدانند. و گوش تربیتشده از چگونگی صدای قلقل غذا در قابلمه، از صدای جلزوولز/ جیزوویز مواد در ماهیتابه میتواند تشخیص بدهد که پخت غذا در چه مرحلهای از فرآیند خویش است. و اما ذائقه و حس چشایی: بدون این که غذاهای آبکی را هورت بکشی، آن را با مواد غذایی خوب تربیت کن، ولی لزوما چنین تربیتی به معنای عادت دادن آن نیست به این که اگر روزی زعفران یا نان نداشته باشی، گریه کنی. اینجا دیگر تربیت حس چشایی به این درد میخورد که اول باید تفاوت چیزها بدانی؛ ثانیا بتوانی مزههای مختلف را در یک ترکیب عالی یا یک معجون هشلهف تجزیه کنی، بشناسی و خودت از آنها در آشپزی استفاده کنی. ممکن است مجموعهای از این مباحث در نظر اغلب مردمان جامعه ما ادابازی محسوب شود؛ ولی نیست. تو، هر تویی که فرهیخته است و مسئولیت نقشی در ساختن جهان بهتر را دارد و وجودش برای زندگی انسانها تأثیرگذار است باید بتواند فرق بین زعفران و کاه رنگی و رنگهایی به نام زعفران بر روی دانههای برنج را بداند.

علیرضا مختارپور

دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها