به گزارش «جام جم آنلاین»، بخش مهم و عمده چیزی که رسانهها آن را بازتاب میدهند بر عهده عکاسان است. رسانه بدون عکس معنایی ندارد و محوریت خبری از دست میرود. عکاسان این وظیفه را بر عهده دارند که بخشی از آنچه که در جهان میگذرد را به ما نشان بدهند. اما کار عکاسان بسیار پر خطر است. بارها شنیدهایم دوربین یک عکاس توقیف شده یا اینکه این دوربین از سوی افراد مشهور خرد شده و آسیب دیده است. دنیای عکاسان خبری پر از دردسر و البته هیجان و ماجراجویی است. همه اینها را گفتیم تا برسیم به نام «اشکان مهریار»، عکاس 30 سالهای که با وجود جوانی، دنیایی از اتفاقات مختلف را در حرفه خود تجربه کرده است. درواقع در سالهای اخیر هیچ عکاسی بهاندازه اشکان با خطرات ریزودرشت روبهرو نشده است و به همین دلیل است که او اکنون به «پرخاطرهترین» عکاس خبری معروف شده. این عکاس «پرخاطره» که چهرهای بینالمللی به شمار میرود، یکی از حرفهایترینها در مشغله خودش است. به چهارگوشه دنیا سفر کرده و آنقدر برایش اتفاقات گوناگون افتاده که گاه به شدت سرزبانرسانههای خارجی افتاده است. به مناسبت روز خبرنگار گفتوگویی را با این عکاس پرخاطره رسانههای ایران ترتیب دادهایم.
مثل همه مصاحبهها، پیش از هر چیزی خودتان را معرفی کنید.
اشکان مهریار هستم، عکاس خبری و ورزشی. هشت سال است که در این حرفه اشتغال دارم. البته قبل از آنهم کار عکاسی انجام میدادم اما از هشت سال پیش تاکنون بهطور حرفهای به این کار میپردازم.
چطور وارد حرفه عکاسی خبری شدید؟
از سن 14،15 سالگی دوربین داشتم و عکس میگرفتم. از سال دوم دانشگاه هم در کلاسهای آکادمیک عکاسی شرکت کردم. کار من از عکاسی در استودیو شروع شد و به عکاسی برای مسابقات بسکتبال رسید. بهاینترتیب کمکم وارد حیطه عکاسی خبری و ورزشی شدم.
این حرفه باید سختیهای زیادی داشته باشد، اینطور نیست؟
عکاسی شغلی با اتفاقات گوناگون است. این شغل در عین جذابیت خیلی سخت و پرمخاطره محسوب میشود. بحث مالی برای عکاسان مهمترین دغدغه است. خرید وسایل و تجهیزات عکاسی هزینه بسیار سنگینی در بردارد. با حقالزحمه ناچیزی که عکاسان از رسانههای مختلف دریافت میکنند، تهیه تجهیزات و بهروز کردن دوربین عکاسی بسیار سخت است. بههرحال برای گذران زندگی چارهای نداریم. این فقط یک بخش ماجراست. سختیهای دیگر کار ما، مشکلات مربوط به ورود به استادیومها و سالنهاست که گاهی اوقات برای ما دردسرهای جدی ایجاد میکند. از اینترنت کند و آپلود کردن عکسها هم چیزی نگویم، کل عمر ما پای اینترنت گذشت!
فشارهای شدید کاری باعث شده تا من اکنون در 30 سالگی دیسک کمر داشته باشم. دو سال درمان داشتم. به خاطر سنگینی وسایل عکاسی این بلاها سر ما میآید. عکاسی خبری واقعاً شغل سنگین اما درعینحال جذابی است.
شما را بهعنوان یکی از پرخاطرهترین عکاسان خبری میشناسیم. دقیقاً برای ما توضیح میدهید یعنی چه؟
برای جام جهانی جوانان بسکتبال بهعنوان عکاس خبری به مصر رفته بودم. تیم ملی ایران سه، چهار روز زودتر به محل برگزاری رقابتها رفته بود. من در فرودگاه به دلیل درج نشدن کد امنیتی در گذرنامهام مورد بازجویی قرار گرفتم و تمام وسایل عکاسیام هم توقیف شد. متأسفانه با نخستین پرواز مرا به ایران برگردانند که خاطره بسیار تلخی برای من است. خیلی سخت است که برای کار بهجایی بروی اما اینگونه برخورد شود.
خاطره بسیار تلخ دیگر من به رقابتهای نوجوانان بسکتبال غرب آسیا در تهران برمیگردد. یکی از بازیکنان تیم ملی سوریه پس از بازی تیم ملی کشورش با خانوادهاش تماس میگیرد و متوجه میشود پدر و مادرش در حادثه بمبگذاری جان خود را از دست دادهاند. گریهها و فریادهای این بازیکن یکی از بدترین چیزهایی است که در عمرم دیدهام و آن شب اصلاً نخوابیدم. این بازیکن با اولین پرواز به سوریه برگشت تا در مراسم تشییع جنازه والدینش شرکت کند. همه همتیمیهای این بازیکن نیز تا آخر آن مسابقات بسیار ناراحت و بیانگیزه بودند.
از خاطرات شیرین هم میگویید؟
در چین و در رقابتهای قهرمانی بسکتبال آسیا حضور داشتم. ساعاتی قبل از بازی نخست تیم ملی به هتل محل اقامتم رفتم. دو دوربین با خودم به چین برده بودم که یکی از دوربینها به اصطلاح دم دستی بود و با آن زمانی که بازیکنان در حال سوار شدن به اتوبوس بودند عکس میگرفتم. به یکی از کارکنان هتل گفتم دوربین اصلیام را به داخل اتوبوسی ببرد که با آن قصد داشتم به سالن برگزاری مسابقه بروم، اما او که منظورم را نفهمیده بود بدون اینکه متوجه شوم دوربین را به هتل برگرداند. وقتی به ورزشگاه رسیدم متوجه شدم چه اتفاقی افتاده است. سریع به امنیت سالن مراجعه کردم و بعد از کلی داد و بیداد کردن با ماشین پلیس و آژیرکشان به هتل برگشتم تا دوربینم را بردارم. ترافیک زیادی بود که اگر میخواستم با ماشین عادی بروم، یک ساعت در ترافیک میماندم اما چون آژیرکشان رفتم و برگشتم درمجموع یک ربع در راه بودم. دقیقاً یک دقیقه مانده به آغاز بازی نخست ایران من به سالن رسیدم و شروع به عکاسی کردم.
خطرناکترین اتفاقی که در این حوزه برای شما افتاده چه بوده است؟
پس از یک رویداد ورزشی من سوار بر اتوبوس در حال بازگشت به هتل بودم که سنگی محکم به شیشه اتوبوس اصابت کرد، آنهم درست جایی که من نشسته بودم و سرم را هم به شیشه تکیه داده بودم. شکستن شیشه باعث شد که سرم پانسمان شود. ازایندست اتفاقات برای عکاسان زیاد میافتد.
نهایت آرزوی شما بهعنوان یک عکاس ورزشی چیست؟
روزی که کارم را شروع کردم همیشه آرزوی عکاسی در جام جهانی را داشتم و خوشبختانه به این آرزو هم رسیدم. من در جام جهانی بسکتبال اسپانیا هم عکاسی کردهام. چهار سال پیش این اتفاق افتاد. از صبح تا شب تمام بازیها را عکاسی میکردم و واقعاً خسته میشدم اما علاقه باعث میشد باانگیزه به کارم ادامه بدهم. هر خبرنگار ورزشی دوست دارد یک روز جام جهانی هر رشتهای را تجربه کند. البته عکاسی از رقابتهای بسکتبال حرفهای آمریکا (NBA) از دیگر آرزوهای من است.
هیلدا حسینیخواه/ جام جم آنلاین
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد