در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برداشت اول:
شخص مایهداری سخت بیمار بود و هیچیک از طبیبان نتوانسته بودند او را مداوا کنند. تا آنکه پیری نزد وی آمد و گفت: «ای مایهدار، درمان تو این است که برای ساعتی پیراهن خوشبختترین مرد شهر را بر تن کنی.» مایهدار تمام ملازمان و محافظان و کاسهلیسان را روانه کرد تا خوشبختترین مرد شهر را پیدا کنند. در اینهنگام برق رفت و از آنجا که شخص مایهدار با دستگاه اکسیژن تنفس میکرد، کسی نبود تا برق اضطراری را روشن کند و شخص مایهدار جان به جانآفرین تسلیم کرد. یادش گرامی و راهش پررهرو باد.
برداشت دوم:
شخص مایهداری سخت بیمار بود و هیچیک از طبیبان نتوانسته بودند او را مداوا کنند. تا آنکه پیری نزد وی آمد و گفت: «ای مایهدار، درمان تو این است که برای ساعتی پیراهن خوشبختترین مرد شهر را بر تن کنی.» مایهدار تمام ملازمان و محافظان و کاسهلیسان را روانه کرد تا خوشبختترین مرد شهر را پیدا کنند. اما آنها هیچکس را نیافتند که کاملا از زندگی خود راضی باشد.
ثروتمندان بیمار بودند و سالمها خانواده خوبی نداشتند و خانوادهدارها مستاجر بودند و تاجرها از کسادی بازار مینالیدند و واردکنندهها از افزایش نرخ ارز شکایت داشتند و رانتخواران از افشاگری رسانهها گله میکردند و مدیران فرتوت از قانون منع بهکارگیری بازنشستگان ناراضی بودند و کلا وضع خاصی بود.
شبهنگام پوریا، فرزند ارشد شخص مایهدار از کنار کلبهای محقر میگذشت. صدای پیرمردی را شنید که میگفت: «کارم را تمام کردم. نان خشکم را خوردم و اکنون میتوانم روی زمین سفت بخوابم. آه من بسیار خوشبختم...» پوریا دستور داد پیراهن پیرمرد را بگیرند و نزد پدرش ببرند تا شفا بیابد، اما پیرمرد از بس بدبخت بود پیراهنی نداشت. بدینترتیب شخص مایهدار درگذشت و اموال و املاک و مستغلاتش به پوریا رسید. یادش گرامی باد.
امید مهدینژاد
طنزنویس
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم