روزی یک شخص بالای خط ثروت یک شخص پایین خط فقر را دید و به پاچه‌خوارها و کاسه‌لیس‌هایش دستور داد او را به دفتر شخصی او بیاورند. وقتی آوردند شخص ثروتمند به پاچه‌خوارها و کاسه‌لیس‌ها دستور داد یک پرشیای صفر برای شخص فقیر به نام بزنند. بعد یک پس‌گردنی محکم به او زد و فحش زشتی نیز به او داد.
کد خبر: ۱۱۵۴۹۲۵

شخص فقیر گفت: وا، این چی بود، اون چی بود؟

شخص ثروتمند گفت: مرا به یاد نداری؟

شخص فقیر گفت: قیافهت مقداری آشنا میزند، اما هرچی فکر میکنم یادم نمیآید.

شخص ثروتمند گفت: خدمت کجا بودی؟

شخص فقیر گفت: عه، ممد تویی؟

شخص ثروتمند گفت: بلی و افزود: یادت هست شبی در پادگان گفتم آرزو دارم یک پیکان صفر داشته باشم؟

شخص فقیر گفت: بلی.

شخص ثروتمند گفت: یادت هست به من یک پسگردنی زدی و فحش زشتی نیز به من دادی؟

شخص فقیر گفت: بلی.

شخص ثروتمند گفت: من به آن آرزو و باقی آرزوهایم رسیدم. حالا این پرشیا که معادل پیکان آنموقع است و آن پسگردنی و فحش به جبران آنها.

شخص فقیر گفت: به من بگو چگونه به آرزوهایت رسیدی؟

شخص ثروتمند گفت: فعل خواستن را صرف کردم.

شخص فقیر گفت: فقط همین؟

شخص ثروتمند گفت: بهرهبرداری بموقع از نوسانات نرخ ارز و بهای مسکن و برخی رانتهای اطلاعاتی و استفاده از برخی روابط خاص و در پایان هک کردن سایت وزارت صمت نیز مؤثر بود.

شخص فقیر گفت: ژن خوب چه؟

شخص ثروتمند گفت: خیر و خاموش شد.

امید مهدینژاد

طنزنویس

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها