نگاهی به ساخت عروسک در برنامه‌های تلویزیونی در 4 دهه بعد از انقلاب

روزگار عروسک‌های عاشق...

این روزها ستاره بی‌رقیب تلویزیون یک عروسک است. کاراکتری که براحتی و با حضور در چند برنامه خندوانه خود را به صدر محبوب‌ترین چهره تلویزیونی رسانده و تصور خندوانه بدون او مانند آنچه در فصل چهارم اتفاق افتاد، سخت است.
کد خبر: ۱۱۵۲۸۴۱

این محبوبیت و توجه مخاطبان تلویزیون به کاراکتری همچون جنابخان مساله امروز و دیروز نیست و چند دهه سابقه دارد، اما نکته اصلی این محبوبیت چرخش آشکارمخاطبان برنامههای عروسک محور از گروه سنی خردسال و کودک به سمت مخاطب عام است. این استقبال و
همهگیر شدن مختص ایران نبوده و یک پدیده جهانی است. کاراکترهایی که در دنیای امروز بیش از هر چهره جدی و هنری میتوانند محبوب باشند و حرفهایی بزنند که از زبان آنها صرفا تحمل میشود و جذاب است. روند رو به رشد برنامههای عروسکی تلویزیون در چهار دهه گذشته از چند منظر قابل بررسی است؛ شیوههای ساخت عروسک، طراحی صحنه برنامههای عروسکی و مضمون و نسبت آنها با برنامههای انیمیشن که رابطه تنگاتنگی دارند.

اسفنجیها!

دهه 60 و در سالهای خاطرهانگیز آن به موازات بسیاری از محدودیتهای اقتصادی، ساخت عروسک هم با سادهترین و اقتصادیترین روشها اتفاق میافتد. مواد خامی مانند اسفنج، یونولیت و پارچه تمام موجودی عروسکسازان ایرانی است که قسمت عمده آنها هم در ساخت عروسکهای تلویزیونی مورد استفاده قرار میگیرد. در این سالها داشتن پارچه فوتر برای ساخت عروسک در ذهن دانشجویان این رشته چیزی شبیه رویاست. این نکته مهم را هم باید مد نظر داشت که برای ساخت عروسک از هر وسیلهای میتوان استفاده کرد، اما به نظر پدیدههای مدرنی مانند چسب لاتکس و امثالهم هم نتوانسته به کلی جای اسفنج و پارچه را برای عروسکسازان ایرانی بگیرد. عروسکسازانی که همگی در کودکی تجربهای مشابه دارند و هنوز از این رشته در مقابل هجوم وحشتناک عروسکهای تجاری چینی محافظت میکنند. پاپتها یا همان عروسکهای نمایشی در این سالها نقش مهمی در برنامههای تلویزیون داشته و توانستهاند توازن میان هنر نمایش عروسکی و عروسکهای تجاری را حفظ کنند و این نکته به دو دلیل عمده رخ میدهد. نخست وجود یک رشته دانشگاهی مشخص در دانشکدههای هنری ایران و دوم اقبال عمومی در دهه 70 به فیلمهایی با محور عروسک که گاه آنها را تا مرز ستاره شدن پیش میبرد.

نکته دیگری هم که باید به آن توجه کرد رابطه انیمیشن و عروسک در تلویزیون است. دهه 60 سالهای استیلای بیچون و چرای کارتونهای خارجی در تلویزیون است اما ناگاه مجموعهای مانند مدرسه موشها و خونه مادر بزرگه با عروسکهای انگشتی ساخت داخل و داستانهای بومی این سلطه را میشکنند. از این جهت باید گفت برنامههای عروسکی در ایران هر وقت براساس خلاقیت و کشف استعدادهای جوان در این حوزه حرکت میکنند، میتوانند نهتنها آنتن تلویزیون که حتی گیشه سینماها را هم به تسخیر خود در بیاورند.

دنیای عروسک دنیای فانتزی و خیال است. این فانتزی باعث میشود چهره به ماسک، عروسک و تنپوش تبدیل شود. این فانتزی صرفا به ساخت یا جسمیت عروسکها محدود نمیشود و در حوزه طراحی صحنه اینگونه نمایشی هم کاربرد دارد. رایجترین شیوهای که در برنامههای عروسکی سالهای قبل وجود دارد استفاده از عروسکهای باتومی و نخی است که متناسب با شیوههای گرداندن آن پاراوان و صحنه طراحی میشود. به عنوان مثال و در مقایسه مجموعه نوستالژیک همچون هادی و هدی با کلاه قرمزی سالهای اخیر میتوان این تفاوتها را دریافت. در هادی و هدی علاوه بر دکور ساده که با پس زمینهای سیاه یادآور بونراکوی ژاپنی است، میلههایی که به دستهای عروسکها متصل است کاملا دیده میشود اما در سکانسهای قصه گفتن آقای مجری قبل از خواب عروسکها در کلاه قرمزی با سطحی صاف روبهروییم که مخاطب عادی نمیتواند جای دقیق عروسک گردانها را متوجه شود. این تغییر روش و دکورهای حجیم و پیشرفته به همراه استفاده از شخصیتهای مدرن تفاوت عمدهای است که در برنامههای عروسکی تلویزیون میتوان مشاهده کرد. حالا و با توسعه برنامههای عروسکی و تعریف متفاوتی که از این برنامهها در کنداکتور تلویزیون صورت گرفته میتوان از دکورها و صحنههای جدی و حرفهایتر استفاده کرد.

به همین دلیل و در دوران معاصر نوعی همسان سازی عروسک با معادلهای واقعی و بیرونی در حال رخ دادن است. بهتبع این تغییر، کارکرد و ماهیت عروسک و محیط پیرامونی آنها هم میتواند تغییر کند. در مقابل خطری که این روش میتواند فانتزی برنامههای عروسکی را تهدید کند، از اغراق در یک ویژگی رفتاری یا ظاهری عروسک استفاده میشود تا مرز واقعیت و خیال کماکان حفظ شود. مثال جدی این نکته را میتوان در طراحی شخصیت عروسکهایی دید که ظاهر و کنشی انسانی دارند اما کماکان مخاطب، آنها را عروسک میداند.

تغییر ذائقه مخاطب ایرانی

تلویزیون یک امکان فوقالعاده برای نمایش برنامههای عروسکی است و با توجه به مخاطب میلیونی کودک و نوجوان همواره میتواند یک کنداکتور مشخص و عالی برای این برنامهها باشد. اما یک نکته ظریف در این میان وجود دارد؛ سالهای پایانی دهههای 80 و دهه 90 سالهای تغییر ذائقه مخاطب ایرانی درباره برنامههای عروسکی است. نسل متولد دهه 50 و 60 حالا بزرگسال شده اما هنوز هم تعلق خاطری فوقالعاده به عروسکها دارد و به همین دلیل این سالها مخاطب برنامههای عروسکی تلویزیون دیگر فقط بچهها نیستند و بزرگسالان هم برای تماشای این برنامهها اشتیاق نشان میدهند. این نکته باعث میشود حالا دیگر نتوان مخاطب خاصی را برای برنامههای عروسکی تعیین کرد و همین نکته کار تلویزیون و برنامه سازان عروسکی را بسیار سخت میکند.

دهن گشادها!

عروسکهایی با دهان بزرگ این روزها به ماپتها معروفند. عروسکهایی مانند جناب خان و سنجد که نمونههای خارجی آنها در جهان طرفداران بسیاری دارند. این نکته از آنجا مهم است که حالا و به موازات تغییر ذائقه مخاطبان در جهان، مخاطب ایرانی هم به این مدل از عروسکها علاقهمند شده است. عروسکهایی که گاه ترکیبی از عروسک و تن پوش هم میتواند باشد و گرداندن آنها نیاز به دو یا حتی چند نفر دارد. نمونه مشهور ماپتها در ایران عروسک جناب خان است که حالا تبدیل به برند برنامههای عروسکی چند سال گذشته تلویزیون شده و همانطور که گفته شد با شمایل انسانی اغراقهایی در کنشها و رفتارهایش دارد. این عروسک حالا میتواند در یک برنامه در کنار مجری مکمل او باشد. برنامههایی به این شکل با آن که قدمتی طولانی دارند هرگز کهنه نمیشوند و به روش نمایشهای کمدی با محوریت اوستا و شاگرد یا سیاه بازیهای سنتی میتوانند نقدهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی با زبان کمدی به شرایط روز کشور داشته باشند. ماپتها عروسکهای محبوب این روزهای صنعت عروسک سازی نمایشی هستند که در ایران هم طرفداران بسیاری دارند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها