اشک و گریه‌های مادر امیر دل هر کسی را به درد می‌آورد. می‌گوید التماس‌هایش برای کمک خیرین تنها روزنه امیدی است که او را زنده نگهداشته است.او مادر پسر 32ساله‌ای است که از هفت ماهگی متوجه معلولیت ذهنی او شده است. امیر حتی قادر نیست بدرستی صحبت کند. با این‌که 12سال در مدرسه استثنایی درس خوانده نمی‌تواند کلمه‌ای بخواند یا بنویسد.
کد خبر: ۱۱۵۱۱۷۸

حالا چهار سال است که در زندان رجاییشهر گرفتار شده، چون هادی هفت ساله را که تنها همبازیاش بوده با پرتاب سنگ به سرش کشته است. گرچه پزشکی قانونی بیماری امیر را تائید و وی را از قصاص معاف کرده اما تا زمانی که خانوادهاش نتوانند دیه 340 میلیونی را به خانواده هادی بپردازند، او باید همچنان در زندان بماند.

مادر امیر میگوید: پسرش حتی نمیتواند از وسایل شخصیاش در زندان نگهداری کند. هر بار با گریه با خانه تماس میگیرد و کمک میخواهد. زن سالخورده حالا چشم انتظار کمک خیرین است. او میگوید امیدوار است با کمک خیرین دریچهای به رویش باز شود تا بتواند بار دیگر پسر بیمارش را در آغوش بگیرد و تا پایان عمر از او نگهداری کند. مادر امیر در تشریح زندگیاش گفت: همسرم جانباز و مستمری بگیر است. ما وضع مالی خوبی نداریم.

امیر فرزند دوم خانواده است و دو پسر دیگرم هم بهخاطر شرایط سخت مالی همچنان مجرد هستند. امیر با حکم دادگاه به پرداخت یک دیه کامل محکوم شد و چون وقوع قتل در ماه حرام بود یکسوم دیه نیز به این مبلغ اضافه شد. ما در خانهای در محله تقیآباد در جاده ورامین که دو سال قبل دولت به صورت اجاره به شرط تملیک به ما داد زندگی میکنیم و ماهانه 430 هزار تومان میپردازیم. قرار است تا 20 سال دیگر صاحب این خانه شویم. ما ملک یا پسانداز دیگری نداریم تا بتوانیم به عنوان دیه به اولیای دم بپردازیم. اولیای دم حتی حاضر نیستند با ما ملاقات کنند. من و همسرم حاضریم همه داروندارمان را بفروشیم و در چادر زندگی کنیم تا پسرمان آزاد شود. اما همه داروندارمان مبلغی بیش از 60 میلیون تومان نمیشود. این زن با گریه ادامه می دهد: اولیای دم راضی به دریافت مبلغی کمتر از دیه تعیین شده، نمیشوند. ما هم به آنها حق میدهیم چون جگر گوشهشان را از دست دادهاند. اما همه امیدمان حالا به کمک خیرین است. پسرم از سالها پیش تحت پوشش بهزیستی است و کارت عقبماندگی دارد، اما بهزیستی هم قادر نیست مبلغ دیه را برای آزادی پسرم بپردازد. پسر بیمارم در زندان عذاب میکشد و من و همسرم در بیرون از زندان هر روز آب میشویم.

او درباره شرایط فعلی امیر در زندان می گوید: پسرم در زندان تحت درمان روانپزشک است و روزانه 12 قرص مصرف میکند. اما او حتی مهارت صحبت کردن هم ندارد. بسختی حرف میزند و هربار با گریه تماس می گیرد ، می گوید سایر زندانیان او را اذیت میکنند. این زن درباره جرم پسرش توضیح داد: امیر هیچ دوست یا همبازی نداشت. با برگههای دفتر و کتابهایش موشک درست میکرد و بازیاش جمع کردن در پلاستیکی بطری های نوشابه بود. مدتی بود با هادی هفت ساله دوست شده بود.

هادی از یک خانواده افغان بود. آنها سوم خرداد 93 زیر درخت توت در روستای قلعه نو نشستند و توت خوردند. اما نمیدانم چرا با هم درگیر شدند. امیر میگفت هادی با لگد به پایش زده و او هم سنگی را به سمت هادی پرتاب کرده است. وقتی آن روز امیر به خانه آمد ساکت بود. همان روز توفانی عجیب در تهران رخ داد و برق روستا قطع شد. پسر خردسال که احتمالا آن زمان زخمی شده بود همانجا گرفتار شد و چند روز بعد جنازهاش پیدا شد.

افرادی که قصد کمک به پسر زندانی را دارند، میتوانندکمک های نقدی خود را به کارت بانکی برادر او به شماره 6037697430420239 و به نام محمد نوروزی واریز کنند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها