معمای پلیسی

قتل با طناب زرد

ساعت اندکی از 9 صبح گذشته بود. سروان رضوانی از یک جلسه کاری برگشته بود که در جریان قتل پیرمرد 83 ساله‌ای بنام جعفر قرار گرفت.
کد خبر: ۱۱۳۹۹۷۱

براساس گزارش اولیه کلانتری، پیرمرد در خانه قدیمیاش به قتل رسیده بود. سروان رضوانی باعجله به طرف محل جنایت حرکت کرد و دقایقی بعد جلوی ساختمان قدیمی 122 حاضر و تحقیقات خود را پیرامون قتل پیرمرد آغاز کرد.

ساختمان122، خانهای قدیمی در یکی از محلههای شرق تهران بود. مقابل ساختمان علاوه بر چند مامور پلیس، تعدادی از همسایگان کنجکاو نیز حضور داشتند و درباره مرگ پیرمرد که سالهای طولانی در این خانه سکونت داشت، صحبت میکردند.

سروان رضوانی تحقیقات خود را از داخل خانه شروع کرد. وضع اتاقها کاملا آشفته و بهم ریخته بود وحتی سیم تلفن قطع وگوشی موبایل پیرمرد هم خرد شده بود. اوضاع خانه آنچنان آشفته بود که گویا توفانی سهمگین اتاقها را درنوردیده و همه چیز را بهم ریخته ، به نحوی که وسایل آشپزخانه در گوشه و اطراف پخش بود.

جسد پیرمرد بیچاره در حالی که طنابی زرد رنگ دور گردنش پیچیده بود دراتاق خواب و در کنار تخت رها شده و آثار ضرب و جرح بر صورتش دیده میشد. او یک پیژامه آبی رنگ و زیرپوش سفید به تن داشت که لکههای خون روی زیرپوش به وضوح مشخص بود. همچنین آثاربریدگی ناشی ازفشار طناب برگردن او دیده میشد.

سروان رضوانی پس از بررسی دقیق جسد و بازرسی خانه گوش به گزارش سروان باقری، افسر تجسس کلانتری داد.

سروان باقری در قسمتی از گزارش خود گفت: ساعت حدود 8 صبح از طریق مرکز 110 در جریان قتل پیرمرد قرار گرفتیم و بلافاصله در محل حاضر و با کنترل محل، تحقیقات را آغاز کردیم.

مقتول به نام جعفر 83 ساله و بازنشسته ارتش است که از6 سال پیش که همسرش را از دست داده به تنهایی زندگی میکند. وی سالیان زیادی است که در این محله زندگی میکند. از همسر اولش دو فرزند دارد که هر دو خارج از کشور زندگی میکنند و یک فرزند خوانده از همسردومش دارد که وی خبرقتل او را به پلیس گزارش داد.

ستوان باقری یادآوری کرد که هر دو همسر وی فوت کرده اند. براساس گزارش اولیه پلیس تشخیص هویت مرگ پیرمرد براثر خفگی بوده و در زمان کشف جسد حداقل 10 ساعت از مرگ وی میگذشته است.

سروان باقری توضیح داد که انگیزه جنایت سرقت بوده و براساس شواهد، مقدار زیادی طلا، پول نقد و دلار بسرقت رفته است. جانیان براحتی وارد خانه شده و پس از سرقت و قتل پیرمرد بدون اینکه ردی از خود بر جای بگذارند محل را ترک کرده اند. متاسفانه همسایگان هم چیز مشکوکی را مشاهده نکردهاند.

این را هم اضافه کنم که پیرمرد با افراد زیادی رفت وآمد داشته و کلید خانهاش نیز دست تعدادی از دوستانش بوده است که در این رابطه همکاران مشغول تحقیق و بررسی هستند.

سروان رضوانی پس از شنیدن گزارش افسرتجسس چند سوال از وی کرد و آنگاه سراغ مسعود، فرزندخوانده مقتول که در گوشه سالن مات و مبهوت به نقطهای خیره شده بود، رفت و به بازجویی از او پرداخت.

مسعود با صدایی گرفته و لرزان گفت: بیچاره پیرمرد چه مرد نازنینی بود. او بسیار سر حال و سرخوش و در عین حال خوشگذران بود. باورم نمیشود که دیگر در میان ما نیست.

مسعود افزود: با اینکه گاهی خساست میکرد اما نسبت به من بسیار مهربان بود و گاهی هم کمکم میکرد. او بسیار مال دوست بود اما در عین حال به همه اعتماد داشت و کلید خانهاش در اختیار افراد زیادی بود و همین خوش خیالی کار دستش داد و این بلا سرش آمد.

مسعود بعد از یک نفیس عمیق ادامه داد: قرار بود چند روز دیگر برای دیدن بچههایش به آمریکا برود. مقدمات سفر را هم انجام داده بود .دو روز پیش هم بلیط گرفت و کلی دلار خرید. امروز هم قرار بود که برای خرید سوغاتی برویم که....

مسعود در پاسخ این سوال سروان رضوانی که آخرین بارکی او را دیدی جواب داد: دیروز غروب اینجا آمدم. شام را با هم خوردیم. قراربود امروز صبح برای خرید سوغاتی به بازار برویم و البته سری هم به خواهرش بزند و از او خداحافظی کند.

من ساعت حدود 9 شب اینجا را ترک کردم. موقع خروج خانه تا دم در بدرقهام کرد. آن سوی کوچه یک پراید سفید با سه سرنشین به خانه زل زده بودند. مشکوک به نظر میرسیدند. از او پرسیدم میخواهی پیشت بمانم که باخنده گفت هنوز سر حالم و بعد به خانه خودم رفتم.

در خانه وجود پراید مشکوک خیلی آزارم میداد. ساعت حدود 12 شب تماس گرفتم. حالش خوب بود و گفت ساعت 8 صبح بیا دنبالم. همین کار را کردم صبح وقتی اینجا آمدم هرچه در زدم جوابی نداد از طرفی هرچه تلفن هم زدم با اینکه صدای زنگ تلفن را از پشت در میشنیدم اما پاسخگو نبود. چون کلیدخانه را داشتم در را باز کردم و وارد خانه شدم و در آنجا بود که...

مسعود سرش را در میان دو دستش گرفت و سکوت کرد.

سروان رضوانی پس از این‌‌که چند سوال دیگراز او کرد با تعدادی از همسایگان مقتول صحبت کرد و آنگاه رو به سروان باقری گفت: قاتل کسی جز مسعود فرزندخوانده مقتول نیست.

شما خواننده عزیز برای ما بنویسید. سروان از کجا فهمید مسعود قاتل است. اگر داستان را بدقت مطالعه کنید حتما متوجه خواهید شد.

پاسخ خود را همراه نام و نام خانوادگی به شماره 300011224 پیامک کنید.

حمید موفق

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها