با حضور شاعران و نویسندگان در نگارخانه سوره مهر حوزه هنری استان بوشهر برپا شد؛

گشایش نمایشگاه عکس « خون خدا »

افشین شاهرودی و هادی سیف از نمایشگاه عکس «مصائب درختان» می‌گویند

عکس های تباهی از رفتار داعشی با درخت ها

«اردیبهشت است/ قتال‌ترین ماهِ منظومه شمسی»؛ این را نیم قرن پیش، بهرام اردبیلی، شاعر شعر دیگر، شاید با اشاره آن فراز ابتدایی شعر «ارض مواتِ» تی.اس.الیوت که می‌گفت «آوریل بی‌رحم‌ترین ماه‌هاست» نوشته بود. حالا هم، این اردیبهشت است که یار دیرین او، هوشنگ آزادی‌ور را از ما گرفته و با خاک عجیب عجین کرده است؛ دو شاعری که در یک روز و یک ماه و یک سال به دنیا آمده بودند. اما این اشارات که کردیم، چه ربط وثیقی به نمایشگاه عکسی که از آن خواهیم نوشت، دارد؟
کد خبر: ۱۱۳۹۷۵۰
عکس های تباهی از رفتار داعشی با درخت ها
حقیقت این است که این نمایشگاه با حال و هوای انزوا و خشکی درختان در روزهای اردیبهشت برگزار شده و در نگاه نخست شاید مار را به تضادی عجیب رهنمون کند، اما حالا برگردید به آن سطر از بهرام اردبیلی، بعد به بند آغازین شعر الیوت و سر آخر به مرگ هوشنگ آزادی‌ور در اردیبهشت‌ماهی که داریم سپری می‌کنیم تا بدانید اردیبهشت هم می‌تواند فی‌نفسه نماینده شمایل هولناک و دهشتناک تباهی باشد. اما در نمایشگاه عکس علی شکری که این روزها با نام «مصائب درختان» در گالری مژده به تماشاست چه خبر است؟ البته بهتر است خودتان بروید و ببینید. کجا؟ تا 21 اردیبهشت وقت دارید برای تماشای نمایشگاه عکس مصائب درختان خودتان را به گالری مژده در سعادت‌آباد، خیابان علامه شمالی، هجدهم شرقی، پلاک 27 برسانید.

تنها و خسته در مرکز قاب سیاه

همزمان با افتتاح این نمایشگاه، از کتابی با همین نام با حضور استادان عکاسی و هنرهای تجسمی رونمایی شده است. آنطور که ایرانآرت خبر داده، این کتاب که حاصل 13 سال عکاسی هنرمند از درختان بدون برگ در ایران است، در انتشارات ماتادور انگلستان سال گذشته میلادی منتشر شد. این مجموعه عکس، نگاه ویژه هنرمند 36 ساله ایرانی به مساله مهم درخت در طبیعت ایران است. موجودی که گرچه زنده است و نماد زندگی، ولی مثل بسیاری از زوایای آشکار و نهان تمدن ما، در حاشیه زندگی روزمره در حال نابودی است. درختان در نگاه شکری، تنها و خسته در مرکز قاب سیاه و سفید دوربین ایستادهاند. گرچه زنده هستند و گاهی در میان جمعی از همنوعان خود، اما همزمان خطوط خشک و شکسته آنها در پسزمینه خطوط آسمان و زمین و مه و تپه، نشانی از طرح مسالهای مهم از جانب هنرمند هستند.

تبر از شاخه افتاده قفس میسازد

علی شکری درباره توجه خاصش به درخت، به خاطرات کودکیاش از پدرش اشاره میکند و میگوید: به یاد دارم پدرم همیشه در حال کاشت درخت بود. هر بار خانهای عوض میکردیم، در حیاط خانه جدید چیزی میکاشت و وظیفه ما هم آبیاری آن بود. از این نظر درخت برای من نماد زندگی است. فکر میکنم درختها روح دارند. تبر به دست، مثل داعش با درختها رفتار میکنیم. زمستان و برف را دوست دارم و گمان میکنم درختها در این فصل مناسب کارهای مفهومی هستند و میتوانیم فرمهای موردنظر را در قالب عکسهای سیاه و سفید روی آن پیاده کنیم. درختها دارند تنها میشوند و من نمیتوانستم با رنگ این رویداد را نشان بدهم». خاطرات شکری، آدم را یاد آن مصرع از غزل معروف علی حیدری میاندازد: «تبر از شاخه افتاده قفس میسازد».

درختهایی که ندیدهاید

یکی از عکاسانی که در رونمایی کتاب شکری حضور داشت، افشین شاهرودی بود. او تصاویر شکری را از منظری متفاوت به بررسی نشست و سعی کرد فراتر از مسائل طبیعی و زیستمحیطی، به تاثیر شرایط اجتماعی بر ناخودآگاه هنرمند اشاره کند. او گفت: «تصویری که شکری از درخت به ما میدهد، تصویری کاملا انسانی است. او دارد درباره انسان
حرف میزند.»

شاهرودی همچنین گفت: «از نظر من عکاسی که چنین تصاویری از درخت به مخاطب میدهد، درخت را تصویر نکرده، بلکه تجربههای زیستی و اجتماعی خود را به صورت سمبلیک نشان داده است. روانشناسان امروز معتقد هستند خلق اثر هنری دقیقا مثل خواب است. کسی که خواب میبیند، در آن تجربهها و آرزوها و مشکلات زندگی خود را تصویر میکند. در تولید اثر هنری هم این اتفاقها ناخودآگاه رخ میدهد. در شرایطی که تصویر عمومی از درخت، شادابی و رشد و شکوفایی است، چرا درختهای این هنرمند چیز دیگری را نشان میدهد؟ اینها لایههای مختلف قابل بررسی در آثار شکری است.»

نقاشی با دوربین

هادی سیف، پژوهشگر هنرهای مردمی هم در این رونمایی حاضر بود. او گفت: «من عنوان این کتاب و نمایشگاه را قبول ندارم. وقتی که با یک مجموعه عکس غرق در شاعرانگی و شعف مواجه میشوی مصائب واژه دقیقی نیست. معتقدم این کتاب یک دیوان عاشقانه است. درخت درواقع بهانهای است که عکاس با آن درباره خلوت و جلوت حرف بزند.

او بحثی تاریخی هم به حرفهایش اضافه کرد: «در نیمقرن اخیر، ما در زمینه عکاسی با چهرههایی متفاوت در کشور مواجه شدیم. عکاسی ما تبدیل به یک جریان شده است. عکاس ما امروز یک نگارگر است که به جای قلممو دوربین به دست دارد. هنرمند این مجموعه به ارتباطی تنگاتنگ بین شعر و عکاسی دست یافته است.»

صابر محمدی

روزنامهنگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها