تجربه نشان می‌دهد سینمای ایران در ساخت فیلم‌های میهن پرستانه غفلتی بزرگ داشته است.این نکته را می‌شود از واکنش‌ها به لاتاری، آخرین ساخته محمدحسین مهدویان دریافت. واکنش‌هایی که دو گانه است.
کد خبر: ۱۱۳۵۷۷۵

قسمت عمدهای از مخاطبان از جمله نگارنده هنگام خروج از سالن سینما احساس خوبی دارند و به اصطلاح دلشان خنک شده و قسمت دیگری که اتفاقا مدیران سینمایی کنونی کشور را هم شامل میشود با فیلم محتاطانه برخورد کرده و از کنار آن گذشتهاند. حال به راستی دلیل این نکته چیست؟ اگر مطابق گفته منتقدان، لاتاری فیلمی نژادپرستانه است پس بسیاری از تولیدات هالیوود را هم باید اینگونه نامید؟ پاسخ این جاست که تمام این واکنشها به دلیل نبود این نوع خاص از فیلمسازی در سینمای ایران است و همین که لاتاری با وجود کممحلی و حتی بیمحلی جشنواره، فیلم منتخب مردمی شده یا در اکران نوروزی با آن که داستانی تلخ دارد این گونه با اقبال مخاطبان روبهرو میشود نشاندهنده نکتهای است که گفته شد.

مثل دو عاشق...

لاتاری در نیمساعت اول یک عاشقانه تمام عیار است. عاشقانهای از نسل جوان امروز که به خوبی آن را میفهمد و درک میکند. امیر علی و نوشین دو جوان سرحال و عاشق برای لاتاری آمریکا ثبتنام میکنند و رویاها دارند. این قسمت از فیلم به دلیل شناخت درست فیلمساز از طبقه اجتماعی و کنشهای کاراکترهایش بدون اغراق بینقص و باعث حیرت است چرا که مهدویان پیش از این صرفا در حوزه سینمای جنگ و تاریخ معاصر فعالیت کرده است. مهدویان درست از لحظهای که نوشین ناپدید میشود سراغ همان گونه مورد علاقهاش میرود و آدمهایی را که دوست دارد وارد داستان میکند. آقا موسی با بازی هادی حجازیفر تمام آن چیزی است که فیلمساز میخواهد و البته مرتضی با بازی حمید فرخنژاد هم با آن که درگیر مناسبات کاری و مصلحت هاست تبدیل به رویه دیگری از کاراکتر موسی میشود. موسی کاراکتری است منزوی، متعهد و البته یک دنده که در مقابل تغییرات پس از جنگ یک واکنش انفعالی و عصبی دارد و از جایی به بعد قهرمان داستان لاتاری میشود. یکی از نقدهایی که به لاتاری میشود تغییر لحن و ژانر فیلم از یک فضا و قصه عاشقانه به داستانی تریلر و حادثهای است که عدهای از صاحب نظران معتقدند این اتفاق به کلیت و انسجام فیلم ضربه زده است اما به عقیده نگارنده اتفاقا عاشقانه ابتدایی فیلم بسیار به قسمتهای حادثهای آن کمک میکند. مخاطب زمانی که عشق امیرعلی و نوشین را میفهمد و حس میکند میتواند دلایل رفتارهای انتقامجویانه و شجاعانه امیرعلی را بپذیرد. البته این دلایل درباره موسی و مرتضی و حتی دوست مشترکشان در دوبی متفاوت است. این سه نفر رزمندههایی باز مانده از جنگ هستند که با آن که در شکل زندگی معاصرشان با هم متفاوتند اما در زمان تصمیمگیری نهایی هر سه نفر یک کار را انجام میدهند و گویی همان رزمندههای رفیق و ساده روزگاران سپری شده هستند. محمد حسین مهدویان فیلمسازی با استعداد و خلاقی است که نشان داده برای امکانی که در اختیار دارد ارزش قائل است. او از شاهکارش « آخرین روزهای زمستان» تا لاتاری با هوشمندی گونههای مختلف را تجربه میکند و در این میان به نظر اولین ورود جدی او به درام بدون داشتن کاراکترهای مستند و مبنای داکیومنتری، تجربه موفقی است.

یک بازیگر خودساخته !

ساعد سهیلی حالا دیگر بازیگری تمام عیار است که نمیتوان دلیل حضورش در سینما را پسر سعید سهیلی بودن دانست. این اتفاق جدی با چند متر مکعب عشق، عاشقانه زیبای نوید و جمشید محمودی آغاز شد و حالا میتوان گفت ساعد سهیلی در میان همنسلانش بازیگری صاحب کاراکتر و مهم است. بازی او در لاتاری درست همانی است که باید باشد و اتفاقا این بازی در کنار هادی حجازیفر وحمید فرخنژاد سهگانه موفقی است و همچنین نباید از بازی روان و درست زیبا کرمعلی در نقش نوشین غافل شد و به نظر تمام اینها به فهم درست بازیگران لاتاری از قصه باز میگردد.ساعد سهیلی حالا میتواند این فرضیه را که فرزندان فیلمسازان معروف صرفا به دلیل رابطه و پدر پیشگی در سینما حضور دارند به چالش بکشد.

اتفاق مهم

لاتاری در حوزه موسیقی متن یک اتفاق مهم دارد. فیلم از ترانهای عاشقانه و زیبا با صدای روزبه بمانی استفاده میکند که در تمام فیلم جاری است. این گونه استفاده از موسیقی عمدتا پاپ در سینما میتواند در نگاه اول به جذابیت یک اثر با مخاطب عام کمک کند و در اقتصاد سینما موثر باشد. موسیقی و ترانه لاتاری که در قسمتهای عاشقانه فیلم توسط امیرعلی و نوشین زمزمه میشود این روزها طرفداران بسیاری پیدا کرده که نشان از انتخاب درست فیلمساز دارد. یادآوری این نکته ضروری است که آثار مهدویان اساسا در حوزه موسیقی متن و آواز تیتراژ حرفهای بسیاری برای گفتن دارند و شاهد این مدعا تیتراژ پایانی و بینظیر مجموعه تلویزیونی آخرین روزهای زمستان با صدای علیرضا قربانی است که هرگز فراموش نخواهد شد.

همان داستان همیشگی

لاتاری مانند بسیاری از فیلمهای سینمای ایران پایانی به قدرت آغازش ندارد. این مشکل بزرگ سینمای ایران است که در لاتاری شاید به این دلیل اتفاق میافتد که فیلمساز با سرانجام داستانش احساسی برخورد میکند و انگار همه اجزا را میچیند تا موسی آن حرفها را بزند. حرفهای موسی با آنکه بشدت غرورانگیز است و حال مخاطب را خوب میکند اما با کلیت داستان متفاوت است و شاید میتوانست به گونه دیگری رخ دهد، چرا که با شناسنامهای که برای کاراکتر آقازاده شیخ نشین داستان آورده شده، پیدا کردن و کشتن او قطعا به این راحتیها نمیتواند باشد.این اتفاق زمانی میافتد که موسی ناامید از برخورد سیستم یا نهادهای مسئول خود آستین بالا میزند. رفتاری بهظاهر خودسرانه که در سینما و میان مخاطبان طرفداران بسیاری دارد و نمونههای زیادی از این گونه کنشهای فردی و قهرمانانه در تاریخ سینما ساخته شده است.

سکانس های درخشان

لاتاری سکانسهای درخشانی دارد که نشان از احساس فیلمساز به قصهاش و درک او از جهان آدمهایش دارد. سکانس زد و خورد برادر نوشین و امیرعلی در مراسم ترحیم و گریهشان زیر باران که بازی فوقالعاده جواد عزتی را دارد، لحظهای که حمید فرخنژاد از امیرعلی میپرسد: این گفت خلیج؟ اشتباه کرد اسمش خلیجفارسه و سکانسهای دیگری که دیدن آن برای مخاطب ایرانی لذتبخش است. لذتی ناشی از دیدن آن چیزی که دیپلماسی و محافظهکاری آن را از او دریغ کرده است.

لاتاری به یک نیاز مهم امروز در جامعه ایرانی پاسخ میدهد. نیاز به شناخت روحیات و کنشهای جمعی در مواقعی که امنیت و غرور ملی در معرض خطر است. گرایش و توجه مخاطب ایرانی به این فیلم نشان از یک اتفاق خوب در درون جامعه ایرانی دارد. اتفاقی که حتما در بیرون از جهان داستان هم خواهد افتاد. اتفاقی به وسعت و عظمت خلیج فارس...

بهرنگ ملک محمدی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها