گفت‌وگوی جام‌جم با مجید مظفری، بازیگر سریال «میعاد در سپیده‌دم»

مردم نگران سرنوشتم بودند

مجید مظفری به همان اندازه که در سینما و تلویزیون صاحب‌نام است و مخاطبان او را با بازی‌های متفاوت و بویژه سیمای روزگار جوانی‌اش در دهه‌های 60 و 70 به یاد می‌آورند، به‌همان قدر گزیده‌کار و سنجیده‌گزین است و گویی نقش‌های مختلفش را با وسواسی ویژه انتخاب می‌کند.
کد خبر: ۱۱۲۰۳۴۰
مردم نگران سرنوشتم بودند

مظفری حالا مدتی است در تلویزیون کم‌کارتر شده؛ اما در همان دوران اوج فعالیت‌هایش در مجموعه‌های موفقی چون «میعاد در سپیده‌دم»، «روزهای زندگی» و «خانه‌ای در تاریکی» ایفای نقش کرد و با تصویر ویژه و مثبتش در نقش جوان مبارز و انقلابی میعاد در سپیده‌دم به چشم آمد.

بازیگر نقش حامد این مجموعه از خاطراتش میگوید:

سوال اول را اینطور آغاز کنم که شما چطور به این مجموعه دعوت شدید و نقش چه جذابیتهایی داشت؟

این سریال که در فضای انقلاب روایت میشد، در دهه70 تولید شد. این نوع سریالها آن زمان، حال و هوا و جذابیتهای خاص خودشان را داشتند و متنی هم که من خواندم، بسیار جذاب بود و ترغیبم کرد در این نقش بازی کنم. یادم هست سریال در سطح جامعه هم گرفت و مردم خیلی دوستش داشتند.

دلیل اصلی این اقبال مردم را در چه میدانید؟ میعاد در سپیدهدم چه ویژگیهایی داشت که مخاطب را جذب کرد؟

در آن دوران سریالهای اینچنینی کمتر ساخته میشد و به همین علت پخش چنین سریالی بیشتر به چشم آمد. من در فضای ساخت این سریال با آقای سلطانی، کارگردان کار آشنا شدم که انسان والایی است و به لحاظ شخصیت، دوستداشتنی و کاربلد. ارتباط او با آدمها در پشتصحنه کار بسیار خوب بود و در ضمن حضور اسماعیل عفیفه هم که تهیهکنندگی را به عهده داشت، باعث شد این تجربه خوب مجدد ادامه پیدا کند و من علاوه بر میعاد در سپیدهدم، در مجموعه خانهای در تاریکی و نیز یک تلهفیلم با این دو نفر همکاری کردم.

نقشی که شما در مجموعه میعاد در سپیدهدم ایفا کردید، به نسبت نقشهایی که تا قبل از آن بازی کرده بودید، خاصتر محسوب میشد و شمایل متفاوتی هم داشت. این تجربه برای خودتان چطور بود؟ چقدر نقش را دوست داشتید؟

تجربه خیلی خوبی بود و از همان زمانی که فیلمنامه را خواندم، میدانستم سریالی است که قرار است مورد توجه قرار بگیرد. انتخابهایی که آقایان سلطانی و عفیفه از میان بازیگران انجام دادند، بسیار نزدیک به نقشها بود و به باورپذیری هرچه بیشترشان برای مخاطب کمک میکرد.

خاطره برجسته و بارزی از روزهای بازی در مجموعه در خاطرتان مانده است که برایمان تعریف کنید؟

یادم هست برای ضبط چند صحنه از مجموعه، به کردان رفتیم و یکی دو روزی آنجا بودیم. در آن مدت با سرمای شدیدی مواجه شدیم و یادم میآید سرما خوردم و حسابی مریض بودم. با این حال نوع کار و افرادی که کنارمان حضور داشتند، آن قدر همراه و همدل بودند و بازی در مجموعه برایم جذابیت داشت که با آن حالم حاضر نبودم کار را ترک و دوسهروزی استراحت کنم. وقتی برای بازی در آن کار میرفتیم، بسیار پرانرژی و با حال خوب جلوی دوربین میرفتم و هر صبح که بیدار میشدم، شوق و ذوق بازی در نقشم را داشتم. بعد از اینکه کار تدوین شد و به مرحله پخش رسید، دیدم این انرژی و شور بر بازیام هم تاثیر گذاشته و کاملا قابل احساس بود. ضمن اینکه به مردم هم انتقال پیدا کرده بود و تبدیل به سریالی شد که هنوز گاهی که مخاطبان من را میبینند، از سریال صحبت میکنند و در خاطرشان مانده است.

خب این عامل موفقیت بزرگی برای یک مجموعه تلویزیونی محسوب میشود، بخصوص که 19 سال از تولید و پخشاش گذشته و هنوز در خاطر مخاطبان است. گمان میکنم این قضیه برای یک بازیگر حس خاصی داشته باشد...

بله، دقیقا همینطور است.

سریال میعاد در سپیدهدم در فضا و برهه تاریخی متفاوتی روایت میشد. چقدر به لحاظ نوع گفتار و گویش و پوشش سعی میکردید فضای آن دوران را رعایت کنید؟ در این خصوص چقدر وسواس وجود داشت؟

همینطور بود. همه گروه همدل و همراه بودند و وقتی همه عوامل یک مجموعه درست کنار هم قرار گرفته باشند، کار بدرستی پیش میرود و خطای کمتری در آن به چشم میخورد. در میعاد در سپیدهدم همه انگیزههای خوبی داشتند و برای همین قابل باور شد.

در این مجموعه نقطه مقابل شخصیت شما، الیاس با بازی جمشید جهانزاده بود که شخصیتی منفی داشت و حتی میخواست شما را ترور کند! این تضاد میان شما دو نقطه خیر و شر چقدر به هرچه بیشتر جان گرفتن نقشهایتان کمک میکرد؟

من و جمشید جهانزاده در یکی دو کار مشترک دیگر چون فیلم سینمایی «جنگ نفتکشها» هم بازی کردیم و اتفاقا جالب است آنجا هم نقش مقابل هم بودیم! آقای جهانزاده، هم از نظر اخلاقی و هم نوع بازی بسیار خوب است و وقتی هنرپیشهها درست کنار هم قرار بگیرند و با هم ارتباط برقرار کنند، انرژی مثبتی به یکدیگر میدهند و موفق میشوند. همکاریمان با هم واقعا برایمان لذتبخش بود.

جالب است در آن دوران مردم جامعه هم نگرانتان بودند که نکند آخر سر ترور بشوید و با نگرانی مجموعه را دنبال میکردند! بازخوردهایی که در آن دوران از جانب مردم میدیدید چطور بود؟ اتفاق ویژهای در خاطرتان مانده است؟

بله، در آن دوران، هم جرایدی که با من مصاحبه میکردند و هم مردمی که در کوچه و خیابان میدیدم، همه اصرار داشتند بدانند در قسمت بعدی مجموعه چه اتفاقی رخ خواهد داد که البته ما به دلیل حساس بودن قصه و حفظ جذابیت آن چیزی را لو نمیدادیم و مردم با کنجکاوی هر هفته مجموعه را تماشا میکردند.

بعد از بازی در این مجموعه با فاصله کوتاهی در مجموعه روزهای زندگی و بعد خانهای در تاریکی ایفای نقش کردید و به رغم نقشهای خوبی که در هر سه این مجموعهها داشتید، بعد از آن تا حدودی کمکار شدید. این گزیدهسنجی
چه علتی داشت؟

نه. من کمکار نشدم، بلکه حجم تولیدات تلویزیون کمتر شد. قصهها تغییر پیدا کرد و انتخابهای من هم کمتر شد.

به طور کلی در انتخاب نقشهایتان ویژگیهای خاصی را مدنظر دارید؟ بر چه اساسی بازی در پروژههای تلویزیونی و سینمایی را میپذیرید؟

اگر توجه کرده باشید، میبینید من کارهای تکراری در کارنامهام ندارم و تلاش میکنم پروژههایی را بپذیرم که تکرار یا تیپسازی در آنها به چشم نخورد. این دو نکته بسیار مهم هستند و از آنها مهمتر، نقش کارگردان و گروه عواملی است که قرار است با آنها کار کنم. این انرژی و شوق و ذوقی که گفتم، باید در بین همه عوامل وجود داشته باشد و فضایی ایجاد نشود که آدم هر روزی که از خواب بیدار میشود اعصابش خرد شود که چرا دوباره باید به آن
محیط برگردد.

این فضا در میعاد در سپیدهدم چقدر محسوس بود؟

یادم هست نه فقط من، بلکه دیگر همکاران همچون عوامل گریم و لباس و صدا و همه با انرژی حاضر میشدند. این انرژی و برخورد را سعید سلطانی در تمام کارهایش دارد.

زهرا غفاری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها