حسین حسینی؛ از خوابیدن با دستکش گلری تا شکستن رکورد

درام تلخ عقاب جدید آسیا

ساده بود و بی‌پیرایه. شبیه همه فوق‌ستاره‌هایی که از صفر به صد رسیدند. او هم از صفر شروع کرد؛ از 7ـ 8 سالگی با تیم شهرش، برق شیراز. روایتش از روزی که با استقلال قرارداد بست جالب بود. این‌که وقتی پدرش از امیر قلعه نویی، سرمربی وقت آبی‌ها پرسید «پسرم قرار است دروازه بان چندم باشد؟» او هم در جواب گفت اینجا استقلال است و این سوالات را برنمی تابد. بعد هم قراردادش را جلوی پدرش پاره کردند و گفتند به سلامت.
کد خبر: ۱۱۱۳۸۴۱

همان روز سر از باشگاه پرسپولیس در آورد و با پیشنهادات خوب رویانیان، مدیرعامل وقت قرمزها روبهرو شد. اصرار پدرش بود که پرسپولیسی شود. اما جوانک 19 ساله دلش با استقلال بود. آنقدر زیاد که برای اولین بار در زندگی، روی حرف پدرش «نه» آورد. پدر همان روز با دلخوری به شیراز برگشت، اما پسر دوباره برگشت به باشگاه استقلال. این بار سر به زیرتر از دفعه قبل. و گفت: «میخواهم با استقلال قرارداد امضا کنم!»

اگر به پرسپولیس میرفت دو برابر بیشتر پول میگرفت. خانه هم در اختیارش میگذاشتند و کلی امکانات دیگر. اما با دریافت پول کمتر سر از کمپ استقلال درآورد. کمپ که میگوییم یعنی یک اتاقک کوچک، بدون تلویزیون، بدون لباسشویی، بدون گاز، بدون بخاری، بدون کولر و بدون هر امکانات دیگری. به قول خودش فقط یک یخچال کوچک داشت که آنهم اگر غذا را داخلش میگذاشتی خراب میشد!

میگفت سر همان ماجرا دو ماه پدرم با من حرف نمیزد. اما این تازه اول سختیهایش بود. در سالی که استقلال چند بازیکن میلیاردی داشت و برای قهرمانی میجنگید، دروازهبان سومش، تابستان را در گرمای 40 درجه تهران، بدون کولر گذراند و زمستان را هم در همان اتاق کمپ، مثل بید لرزید. میگفت از سرمای زیاد شبها با دستکش گلری میخوابید، با کاپشن باشگاه و با کفش و جوراب ورزشی زخیم. اسمش باشگاه بزرگ استقلال بود، اما او هر روز لباسهایش را در تشت میشست و چون امکانات نبود، فقط روزی یک وعده غذا میخورد!

همان روزها مجتبی جباری، از جیب خودش یک بخاری برقی کوچک برایش خرید که البته جوابگوی سرمای آن زمستان نبود. برخی بازیکنان تیم که در جریان شرایط بد این دروازهبان بودند، دائم به او میگفتند با این شرایط چرا اینجا ماندهای و به تیم دیگری نمیروی. او آن روزها جوابی برای این سوال نداشت، اما حالا در پاسخ به آنها یک جواب قاطع دارد: «ماندم تا گلر فیکس استقلال شوم و رکوردشکنی کنم.»

دو سال بازی در ملوان برای گذراندن خدمت سربازی، تجربه حضور در لیگ را برای حسینی به همراه داشت، اما وقتی دوباره به استقلال برگشت، باز هم او را میخ کردند به نیمکت. به قول خودش حتی در بازیهای دوستانه با تیمهای دسته یک و دسته دو، هم فرصت بازی به او داده نمیشد. با این حال او هر روز سختتر از روز قبل تمرین میکرد. صبور بود و تمرین میکرد. حتی روزی سه جلسه. با انگیزه بود و بی حاشیه.

اینها فقط بخش کوچکی از واقعیتهای تلخ زندگی سنگربان اول این روزهای استقلال است. سید حسین حسینی، پنج سال قبل از آنکه نامش به عنوان رکورددار گل نخوردن در تاریخ فوتبال ایران، سر زبانها بیفتد، همه این سختیها را به جان خرید، اما میدانست بالاخره یک روز خوب هم خواهد آمد. حسینی حالا در 24 سالگی محبوب قلب همه هواداران استقلال است و شایسته این لقب که صدایش کنند؛ «عقاب آسیا.»

باید خوشحال بود برای سیدحسین حسینی که با همت و پشتکار خودش از باتلاق مرگبار بیتوجهی به استعدادهای این فوتبال، به سلامت عبور کرد. اما یک افسوس بیپایان هم وجود دارد برای همه آن استعدادهایی که در مواجهه با این شرایط سخت و ناجوانمردانه، دلسرد شدند و مسیر زندگیشان را عوض کردند. فوتبال ما پر است از استعدادهایی که هیچ وقت فرصت ستاره شدن پیدا نمیکنند.

رضا پورعالی

گروه ورزش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها