یک پرونده واقعی، یک هشدار

زندگی بدون مهر

چقدر خوشحال بودم و سر خوش و شاد، با هم سن و سال‌های خودم سرگرم بازی بودم. هیچ خاطره‌ای قشنگ‌تر از چند سال اول دوران کودکی خود ندارم، تا زمانی که خواهرم به دنیا آمد و همه چیز به هم ریخت. پدرم بیمار شد، مادرم توان نگهداری از او را نداشت و مدام نگران آینده خود و فرزندانش بود و از زندگی خسته شده و آن قدر مشکلات زندگی او را تحت فشار قرار داده بود که مدام می‌گفت: ما بدبختیم و از این زندگی خسته شده‌ام.
کد خبر: ۱۱۰۵۱۲۱
زندگی بدون مهر

در خانه آرامش نبود و از بودن در کنار خانواده احساس خوبی نداشتم. وقتی وارد خانه می‌شدم، به هم می‌ریختم و حس خفگی به من دست می‌داد. وقتی وارد دوران نوجوانی شدم پدرم فوت کرد و مادرم هم مدام دم از ناامیدی و خستگی از شرایط موجود می‌زد.

تمایلی به درس و مدرسه نداشتم. بعد از ظهرها کارم این بود که از راه مدرسه به بازار بروم. کم کم از نظر جثه نیز بزرگتر شدم و نیاز به هم صحبتی و کسی که با او درددل کنم داشتم.

بی خیال درس و مدرسه شدم و هرچقدر مادرم به من می‌گفت درس بخوان، اهمیتی نمی‌دادم. مرتب با مادرم درگیر می‌شدم. همیشه به من گیر می‌داد، این کار را بکن، این کار را نکن. ذهنم به هم ریخته بود و هیچ احساس خوبی به زندگی نداشتم، فقط زمانی حس خوبی داشتم که بیرون از خانه بودم.

یک روز به طور اتفاقی با پسری به نام احمد آشنا شدم که چند سالی از من بزرگتر بود با هم مرتب بیرون می‌رفتیم. مهمانی‌های شبانه و ...کم کم معتاد شدم و هم به او و هم به مواد مخدر و به او وابستگی شدیدی پیدا کرده بودم.

وابستگی‌ام به مواد مخدر و احمد آن قدر زیاد شده بود که هر خواسته‌ای از من داشت قبول می‌کردم. احساس می‌کردم اراده‌ای از خودم ندارم و حتی دیگر برایم مهم نبود که کجا هستم و چه کاری انجام می‌دهم و هیچ اختیاری برای مهار خود نداشتم.

هر موادی را که به دستم می‌آمد مصرف می‌کردم و احساس آزادی داشتم و هر کاری دلم می‌خواست انجام می‌دادم و صحبت‌ها و نصیحت‌های دیگران برایم مهم نبود و هر جایی که دلم می‌خواست می‌رفتم.

تحلیل کارشناسی

مهم‌ترین نیاز هر فرد حمایت‌هایی است که از ناحیه نزدیکان خود به وی‍ژه والدین ـ که منبع حمایتی مهمی برای فرزندان خود هستند ـ دریافت می‌کند. همه ما در زندگی نیازمند توجه و مهر و محبت و حمایت عاطفی هستیم. رفع نیازهای عاطفی آن قدر برای انسان‌ها مهم است که کمبودها موجب سرکوبی خواسته‌ها شده و زمینه بروز بحران را در فرد ایجاد می‌کند.

مهم‌ترین درسی که خانواده‌ها از داستان زندگی این دختر نوجوان می‌گیرند این است که به نیازهای فردی فرزندان توجه کنند و بار مشکلات و فشارهای زندگی را بر دوش فرزندان که قدرت و تحمل کمتری نسبت به والدین دارند، قرار ندهند؛ چرا که تصویر‌های ذهنی فرزندان نسبت به زندگی و امید به آینده را دچار اخلال کرده و نگرانی‌های آنها را تشدید می‌کند.

نکته دیگر این‌که فرزندان تمایل به زندگی در شرایط آرام و بدون دغدغه در کنار والدین را دارند تا بتوانند مسیر تحصیل علم و دانش اندوزی را به نحو مطلوب طی کرده و ارتباطات سالمی نیز با دوستان خود ایجاد کنند. اینها زمینه رشد صمیمیت و نشاط را در آنها فراهم می‌کند.

زمانی نوجوان اسیر روابط خارج از چارچوب خانواده و گرفتار چالش‌ها و آسیب‌های اجتماعی می‌شود که به نیازهای عاطفی، روحی و روانی او در نظام خانواده توجه نشود و والدین رشد فرزندان را در چارچوب رشد جسمی او قلمداد کرده و زمینه رشد فکری، عاطفی و هیجانی فرزند را ایجاد نکنند.

مساله دیگری که باید به آن توجه کرد، این است که دختران در مقایسه با پسران نیاز بیشتری به توجه، محبت و احترام دارند و هر زمانی که احساس کنند به نیازهای آنها توجه نمی‌شود یا خانواده را محل امنی برای خود نمی‌بینند، احساس یاس و ناامیدی از بودن در کنار خانواده و رابطه دوستی با افراد خارج از خانواده را به هر نحو ممکن تجربه می‌کنند. بنابراین توصیه می‌شود خانواده‌ها مهرورزی و محبت توام با احترام را به فرزندان خود انتقال دهند که این امر موجب خواهد شد از یک سو زمینه رشد در همه ابعاد را در فرزندان فراهم کنیم و از سوی دیگر در روابط بین فردی به دنبال ایجاد ارتباط با دوستان ناباب یا دوستی‌های خارج از چارچوب نباشند و با توجه والدین به مسیر رشد و تکامل فرزندان شاهد آینده‌ای روشن و فارغ از هر گونه تنش و آسیب اجتماعی برای نسل آینده باشیم.

سرهنگ جواد درستکار - کارشناس ارشد روان‌شناسی

ضمیمه تپش جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها