در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
مرضیه برومند نویسنده، عروسکساز، عروسکگردان و کارگردانی است که بیشک نیازی به معرفی ندارد. او خالق بخش بزرگی از دنیای کودکیهای ماست. خالق مهربان و دلسوزی که با دست خالی و تنها چند تکه خمیر و ابر، به عروسکهای زیادی جان بخشید و شخصیتهای رنگارنگی را همپا و رفیق بچگیهایمان کرد. موشهای کوچک و بزرگ «شهر موشها»، «خونه مادربزرگه» با آن مادربزرگ مهربان و حیوانات اهلیاش و گربه و جوجه گمشده «الو الو من جوجوام!» تعدادی از این شخصیتهای رنگارنگی هستند که به مدد توانمندی برومند و همکارانش جان گرفتهاند و انگار دیگر نه عروسک، که شخصیتی حقیقی و جاندارند.
قصههای تابهتا این روزها از شبکه آیفیلم در حال پخش است و بهانه ما شد تا پای خاطرهبازیهای خالق دوستداشتنی این مجموعه، مرضیه برومند بنشینیم و از چگونگی ساخت زیزیگولو بیشتر بپرسیم.
مجموعه قصههای تابهتا چگونه شکل گرفت و ساخته شد؟ ایده اصلیاش از کجا آمد؟
در دهه شصت مجموعهای عروسکی از شبکه دو سیما پخش میشد که «قورباغه سبز» نام داشت و کامبوزیا پرتوی کارگردانیاش میکرد. از آنجایی که این برنامه مورد استقبال قرار گرفته بود، از طرف شبکه به من گفتند که بیا و ادامهاش را بساز. من مخالفت کردم و در عوض پیشنهاد ساخت مجموعه عروسکی دیگری را دادم که حاصلش قصههای تابهتا شد. البته پیش از ساخت مجموعه، مدتی طولانی درخصوص چارچوب اصلیاش فکر و قالب اصلیاش را طراحی کردم. باید کمان درام قصه را طوری میکشیدم که وقتی پرتابش میکردم، تا دوردست برود و جایی برای اشتباه کردن نمیدیدم.
و ایده زیزیگولو از کجا آمد؟ این عروسک براساس چه مختصاتی طراحی شد؟
در آن زمان شخصیت کلاهقرمزی حسابی گل کرده بود و میخواستم عروسکی طراحی کنم که کاملا به لحاظ شکل و محتوا از او به دور باشد. از شکل شروع کردم. کلاهقرمزی زشت بود و در عوض زیزیگولو آبنباتی و ظریف طراحی شد. کلاهقرمزی غلط حرف میزد و زیزیگولو ادبیاتی متفاوت داشت. کلاهقرمزی درگیر مسائل شخصی بود، زیزیگولو ایدهآلیست و اصلاحطلب شد و میخواست جهانی زیبا بسازد. او آرمانهایی نه شخصی، که جهانشمول داشت و چون از دل کتاب بیرون آمده بود، حرفهایی جدید و نو میزد. برخلاف تصور عده بسیاری، زیزیگولو فضایی نبود. او از ذهن مادر خانومی آمده بود و براساس آرمانگرایی ذهنی او عینیت پیدا کرد.
چطور به اسم زیزیگولو رسیدید؟ ادامه لقب عجیب او (آسیپاسی دراکوتا تابهتا) از کجا آمد؟
بهدنبال اسمی بودم که آهنگ داشته و عجیبوغریب باشد. مادرم وقتی بچه بودم، هربار که سربههوایی میکردم من را گولوگولو صدا میکرد. اصلا نمیدانم این واژه را از کجا آورده بود! معنای خاصی نداشت و با این حال من در کودکی فکر میکردم که لابد معنایش حواسپرت است. در ضمن برای اسم این عروسک بهدنبال حرفی بودیم که شنیده شود. سیسی، زیزی و بعد دیدیم که حرف ز بهتر شنیده میشود و آهنگ دارد. زیزیگولو دراز و کوتاه میشد و اندازههایی متفاوت داشت، بدنش نرم بود و انعطاف داشت و لقبش هم از اینجا آمد.
در آن دوران طراحی عروسک زیزیگولو هم با دیگر عروسکهایی که ساخته میشد، فرق داشت و به لحاظ فرم بدن، دستها، گوشها و جنسش متفاوت بود. ایدهتان برای طراحی عروسک چه بود؟
آن موقعها کارتونی پخش میشد به نام «بارباپاپا» که وقتی میدیدم، فرم سیال بدنشان را خیلی دوست داشتم. بهدنبال چنین طرحی بودم، اما از آنجا که مواد مناسب نداشتیم، دستمان خیلی باز نبود. اول یک خمیر بازی به بچههای فامیل دادم و ازشان خواستم یک شخصیت طراحی کنند؛ اما ایدههایشان خیلی قابل اجرا نبود. تا اینکه یک روز به خانه شاهرخ فروتنیان و افسانه چهرهآزاد رفتم. با آنها حرف میزدم و خمیرم هم در دستم بود و با آن بازی میکردم. از قضا خمیرم صورتی رنگ بود و ناگهان دیدم طرحی که دنبالش بودم، از کار درآمد. نظر آقای فروتنیان و بعد نصرت کریمی را پرسیدم. هر دو خوششان آمد و اتفاقا رنگ صورتیاش را هم دوست داشتند. بعد سراغ طراحی رفتیم. از عادل بزدوده خواستم از یکتکه اسفنج استفاده کند و عروسک را به شکلی نرم و انعطافپذیر بسازد.
و بعد سراغ دیگر شخصیتها رفتید؟ آقای پدر و مادر خانومی و خانواده جمالی. هرکدامشان بر چه اساسی نوشته شدند؟
مادر خانومی و آقای پدر، پدر و مادر واقعی نبودند. میفهمیدیم که آنها داشتند بچهدار شدن را با زیزیگولو تمرین میکردند. برای طراحی همسایههایشان هم میخواستیم سراغ آدمهایی متفاوت برویم. آدمهایی که جنس دنیایشان فرق داشت و با جهان فانتزی و خیالی زیزیگولو نزدیکی نداشتند.
زیزیگولو به مسائل مختلفی میپرداخت و داستانهای اخلاقی و اجتماعی بیان میکرد. این موضوعات چطور انتخاب شدند و چرا سراغ این جنس داستانها رفتید؟
سراغ موضوعاتی رفتیم که هرچند از اساس مربوط به بچهها نیستند، اما آنها هم تجربهاش میکنند. موضوعاتی مثل زیادهخواهی، بینظمی، بداخلاقی، ورزش نکردن و مواردی از این دست. قصههای تابهتا تیم همراهی داشت. تهیهکننده کار، ایرج محمدی همراهمان بود و از بخت خوب من، بازیگران خوبی هم در آن بازی کردند.
دلیل ماندگاری مجموعه را در چه میدانید؟ زیزیگولو هم در آن دوران با استقبال مخاطبان روبهرو شد و هم الان و با گذشت نزدیک به20 سال هنوز در خاطر مخاطبان هست.
هر جا کار خوبی ساخته میشود، بدانید که پای مسئول خوبی در میان است. شبکه دو در آن دوران روزگار درخشانی را طی میکرد و آثار ماندگاری هم ساخته شد که محصول همان دوران بود. در آن شرایط حتی بحث بودجه هم مطرح نبود، گرچه با مشکلات مالی هم مواجه بودیم، اما حمایتهای روحی از آثار برایمان اهمیت بیشتری داشت. اگر میخواهیم دوباره آثار خوب ساخته شود، از کار هنرمندان بیشتر حمایت و بکوشیم فضای مناسب را برای خلاقیت این افراد فراهم کنیم.
زهرا غفاری
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد