در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
مرتضی و مهدی فنونیزاده در یک خانواده فوتبالی بزرگ شدند و نامشان در تاریخ دو تیم پرسپولیس و استقلال و همین طور تیم ملی فوتبال در آن سالها ماندگار شده است. مرتضی با ریش معروفش برای پرسپولیس دهه 60 مدافعی سرسخت بود و مهدی با هیکل درشتش در استقلال فوتبال محکمی را به نمایش میگذاشت که طرفداران را به وجد میآورد. این دو برادر بارها در مستطیل سبز رودرروی هم قرار گرفتند که این رویاروییها با اتفاقات دیگر فوتبال را در گفتوگوی چمدان با برادر بزرگتر، مرتضی فنونیزاده میخوانید.
طرفدار استقلال، بازیکن پرسپولیس؟!
من تیم استقلال را به خاطر مرحوم حجازی، مظلومی، پورحیدری، جانملکی و علی جباری دوست داشتم و حتی با برادران بیانی در این تیم زمان جکیچ تمرین کردم منتهی فاصله منزل ما از نازیآباد تا زمین نظامآباد دور بود و سه ساعت رفت و برگشتم طول میکشید. یک روز مادرم گفت راه دور است به استقلال نرو. من هم نرفتم. بعد به اتفاق ناصر محمدخانی به پرسپولیس رفتم و فوتبالم را با علی پروین ادامه دادم.
در نازیآباد کشف شدید؟
یک روز آقای حسن حبیبی مرا بین نیمه بازی پاس با پای برهنه و یک زیرشلواری در حال توپ زدن دید و پرسید کجا بازی میکنی گفتم محلات. همان جا به آقای پرورش گفت این بازیکن را به تمرینات بزرگسالان پاس معرفی کن. پاس دو تا زمین داشت یکی در نازیآباد و یکی هم در اکباتان. من در زمین پلیس نازیآباد در تیمهای نوجوانان و جوانان پاس تمرین میکردم.
فوتبالیستهای ژنتیکی؟
ما هفت تا برادر بودیم که پنج نفرمان فوتبالیست شدند اما من به اتفاق مهدی عمر فوتبال مان در تیمهای مطرح پرسپولیس و استقلال بیشتر بود. برادر دیگرمان محسن بود که فوتبالیست خیلی خوبی بود. پدرم پرسپولیسی و مخالف فوتبالیست شدن ما بود و میگفت درس بخوانیم، اما وقتی موفقیتهایمان را در فوتبال دید زیاد سخت نگرفت.
دو برادر در شهرآوردها؟
من و مهدی در پنج شهرآورد مقابل هم بازی کردیم که استقلال سه بار از ما برد و دو بازی هم مساوی کردیم. استقلال دهه 60 خیلی قدرتمند بود و قهرمان جام باشگاههای آسیا شده بود. بر خلاف من که از اول استقلالی بودم مهدی پرسپولیسی، اما به پیشنهاد استقلالیها با این تیم قرارداد بست.
کریهای شما؟
خیلی از سرخابیهای دهه 60 با هم رفیق بودیم و این رفاقت ادامه دارد. شب بازی در خانه همدیگر بودیم. رفقای مهدی در تیم استقلال شام را در خانه پدری ما میخوردند و چند بار بین ما کریخوانی شد اما بچهها رعایت سن و کسوت مرا میکردند. من فقط به آنها میگفتم از صد هزار تماشاگر در استادیوم 80 هزار نفرشان پرسپولیسی هستند.
خاطره معروف؟
سال 70 بود با استقلال بازی داشتیم که با عباس سرخاب درگیر شدم و بینیاش شکست. مهدی هم آمد از خون عباس به صورتم زد و داور متوجه نشد کی آن یکی را زده است اما اعتراف کردم و گفتم من زدم. داور آقای ابهران بود و میخواست کارت قرمز بدهد که محمد پنجعلی میانجیگری کرد و من فقط کارت زرد گرفتم.
حقوق شما از فوتبال؟
اتفاقا ناصر محمدخانی روز اولی که قرار بود مرا به پروین معرفی کند گفت برای بازی در تیمی مثل پرسپولیس باید پول هم بدهم. دوران ما پول نبود اما در سالهای بعد که اوضاع بهتر شد صد هزار تومان گرفتم.
پول پارو نکردید؟
من در 20 سالگی ازدواج کردم و کل دوران فوتبالم به خانوادهام فکر میکردم. وقتی تیم پورا راه افتاد با نظر پروین به این تیم رفتم و یک میلیون تومان گرفتم. پروین به خدابیامرز حاجآقا صوفیانی، مالک پورا سفارش چند تا از ما را کرده بود و 500 هزار تومان هم به من بیشتر دادند تا بتوانم خانه بخرم.
چرخ زندگی با فوتبال؟
ما فقط فوتبال بلد بودیم و با حقوق ماهیانه 6000 تومان چرخ زندگی به سختی میچرخید. کار ثابت نداشتیم تازه وقتی به تمرین میرفتیم سوار ماشین طرفداران میشدیم تا ما را یک جایی در مسیر خانهمان پیاده کنند. از مسافرتهای خارجی با 200 تا تیشرت برمیگشتیم 50 تا را به دوست و آشنا میدادیم و بقیهاش را میفروختیم تا خرج زندگیمان کنیم.
میانبر پروین در تپههای داوودیه
در تپههای داوودیه که الان پارک طالقانی شده زیر نظر ولیالله صالحنیا بدنسازی داشتیم. علی پروین هم سر همه تمرینات میآمد. یک روز که از قضا تمرین سختی هم کرده بودیم به بالای تپه رسیدیم، دیدیم پروین زودتر از ما آنجاست. گفتیم علیآقا چطوری رسیدید این بالا ؟ گفت: بدنم آماده است و هنوز بهتر از شما میدوم. داشت از خودش تعریف میکرد که صدای روشن شدن موتورسیکلت آمد و موتورسوار فریاد میزد علیآقا دیر شده بیا برویم. آنجا متوجه شدیم علی آقا کل مسافت را با موتور میانبر زده و به بالا رسیده است!
محمد رضاپور - روزنامه نگار
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: