برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح چهارشنبه

هم ترجمه درست بود، هم تحلیل!

گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

انقلابی های پشیمان / شعار می‌دهیم، پس هستیم!

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۱۰۷۰۷۵۹
انقلابی های پشیمان / شعار می‌دهیم، پس هستیم!

کیهان: شعار می‌دهیم، پس هستیم!

«شعار می‌دهیم، پس هستیم!» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن می‌خوانید: شهرها و روستاهای دوردست‌، ساکت و خاموشند! نه کسی به آنجا می‌رود و نه تصویری مخابره می‌شود، هیچ هیجان و هیاهویی در کار نیست و زندگی در شکلی کشدار جریان دارد‌! این سکوت و سکون، آن‌هم تنها چند ماه پس از یک هیجان وصف‌ناپذیر و پرشور، خیلی غم‌انگیز است.

سخنران‌های آتشین سری به جایی نمی‌زنند، وعده‌ای نمی‌دهند و شوری نمی‌انگیزند! فروردین و اردیبهشت همین امسال بود که رئیس‌جمهور محترم، در رکوردی تاریخی، طی دو ماه به اندازه همه عمر دولت یازدهم سفر رفت و با مردم حرف زد! دو ماه، بیشتر از 4 سال! این یک رکورد تاریخی است و به تعبیر خود رئیس‌جمهور، حکایت از «گیوه ورکشیده»‌! حالا برای چه‌، بماند. اما بلافاصله بعد از انتخابات، همه چیز تعطیل شد! دورترین سفرها، به مقصد همین شهر ری خودمان است و سخت‌ترین برنامه‌ریزی‌ها، برنامه برای گران کردن تدریجی و یا ناگهانی کالاهاست! برد وعده‌ها و شعارها تا شام 29 اردیبهشت بیشتر نبود و بعد از آن گویی باروتشان به یکباره نم کشید و خاموش شد! حالا مردم هستند و اوضاعی که ظاهرا باید خودشان مدیریت کنند.

جریان اصلاح‌طلب‌، از همان بدو تولد تا امروز‌، چندین برابر بیش از آنچه بوده و هست، نمایش و هیاهو داشته و همین، برایش موفقیت‌هایی را رقم زده است.

موفقیت‌هایی که با گذر زمان و برافتادن پرده‌ها و خوابیدن غبار هیاهو‌ها، اکنون نقطه ضعف جدی محسوب می‌شود و در برابر تصویر بزک کرده و ساخته و پرداخته آن جماعت، صورت حقیقی و اعتبار واقعی آنها را به رخ می‌کشد.

شاید در بدو امر، این پرسش به ذهن برسد که پرداختن به بحث اصلاح‌طلبی (و لابد در برابر بحث اصولگرایی!) در این روزها‌، چه دلیل و فایده‌ای دارد و چه گره‌ای از کار مردم باز می‌کند!؟

اما برخلاف ظاهر موضوع، بحث ابدا یک موضوع بین‌جناحی و رقابت سیاسی، یا ایجاد ملازمه منطقی در رد یکی برای تایید دیگری نیست، بلکه سخن از یک نوع نگاه در مسیر اداره کشور است که آسیب‌های آن تمامی ندارد و ناکارآمدی‌هایش اظهر من الشمس است. جریانی که اگر شعار و سخنرانی را از او بگیرند، هیچ چیزی از او نمی‌ماند، هیچ چیز!

رسالت: انقلابی های پشیمان

«انقلابی های پشیمان» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سید مسعود شهیدی است که در آن می‌خوانید: انقلاب اسلامی سال 57 که تداوم نهضت انبیاء و تداوم انقلاب اسلامی صدر اسلام است از قاعده پشیمانی و بازگشت خواص و بزرگان انقلاب که در قرآن اشاره شده مستثنا نیست.

امام بزرگوارمان (ره)، تحقق و تداوم انقلاب اسلامی را یکی از بزرگترین تکالیف الهی و وظیفه ای دینی برای نفی بت ها و طاغوت ها ی زمان و جایگزین شدن نظام الهی می دانند. اما در همان اولین روزهای پیروزی انقلاب، بالاترین مقام اجرایی کشور، رئیس دولت، و رئیس نهضت آزادی، با آن همه سابقه دیانت و تقوی و آن همه سابقه مبارزه و زندان، در صدد بازگشت از انقلاب بر آمد.

سقف خواسته های او، همانگونه که در همان روزها به خبرنگار نیویورک تایمز گفت، اشتیاق برای از سر گیری روابط دوستانه با آمریکا و بهره‌مندی از حمایت و کمک آمریکا بوده است، او در پاریس هم تلاش کرده بود امام (ره) را از انقلاب منصرف و به آشتی با نظام شاهی و سازش با آمریکا متمایل کند. درنوع تفکر او با وجود آن‌همه تحقیقات دینی، فراتر از معاملات رایج سیاسی، فهمیده نمی شد و از سخنان انقلابی و اهداف الهی امام در حیرت و انکار بود.

او در مصاحبه با حامد الگار با صراحت گفته بود امام چون از حوزه علمیه آمده و چیزی از سیاست نمی داند به آمریکا بها نمی دهد. در فرهنگ او و دوستان او، استقلال از آمریکا، ایستادگی در مقابل سلطه آمریکا حتی با اتکال به خداوند و اعتماد به وعده نصرت خداوند معنائی نداشت.

برای آنها با وجودی که مثل قوم بنی اسرائیل، واژگون شدن فرعون و تاج وتخت دو هزار و پانصد ساله را به چشم دیده بودند، بازهم وعده قرآنی پیروزی حق بر باطل، چیزی شبیه افسانه و داستان بود. او و حزب او که امروز مورد تجلیل برخی دولتمردان ما هستند، مرعوب و مجذوب آمریکا بودند. وزیر خارجه دولت موقت، دکتر ابراهیم یزدی، در مصاحبه با تهران تایمز در تاریخ 26 ژوئن، در رابطه با نقش آمریکا در آینده ایران با صراحت می گوید، ما بدون آمریکا و غرب نمی توانیم پیش برویم.

او و دوستان او در نهضت آزادی، با وضوح از دیدگاه لیبرالی خود که دیدگاه فکری مورد حمایت غرب است دفاع می‌کنند. هرمیداس باوند، معاون حقوقی دکتر یزدی در وزارت خارجه، با صراحت می‌گوید مهندس بازرگان به لیبرالیسم رسیده بود.

آنها به آمریکا خوشبین بودند،به آمریکا احترام می گذاشتند و به آمریکا اعتماد داشتند، ولی در عوض، در هر سخنرانی، از طعن وکنایه و تمسخر و زخم زبان به انقلاب و امام و نیروها ی انقلاب و ارگانهای انقلابی دریغ نمی ورزیدند.

آنها به معنای واقعی کلمه مرتد از انقلاب، و رو به سوی قبله گاه غرب و سرمایه داری لیبرال بودند. آمریکا را برادر بزرگتر می دانستند و در حوزه مدیریت جهانی، تبعیت از او را امری متعارف و لازم تلقی می کردند.

در زمانی که آمریکا بر خلاف قانون بین المللیِ استرداد مجرمین،حاضر نشد شاه را برای محاکمه و بازگرداندن اموال مردم به ایران بازگرداند، ملت غیور و شهید داده را خشمگین کرد، امام طی سخنرانی هایی، تند ترین حملات خود را متوجه آمریکا نمود و او را بزرگترین دشمن بشریت نامید.

در چنین شرایط حساسی، مهندس بازرگان و دکتر یزدی، بدون اطلاع امام (ع) و بدون اطلاع شورای انقلاب و خارج از هر عرف و قانون سیاسی، هنگام شرکت در جشن استقلال الجزایر، پس از درخواست و تقاضا که برژینسکی در کتاب خاطرات خود اشاره کرده، توانستند با بالاترین مقام امنیتی آمریکا ملاقات کنند تا راهبرد سازش و تسلیم را وارد فاز اجرایی نمایند.

مردمی که تازه یک نظام قدرتمند دست نشانده آمریکا را با اقتدار متلاشی کرده بودند و اکنون از عمل آمریکا برافروخته شده بودند، بادیدن این ضعف و ذلت دولت، خشمگین شده به خیابانها ریختند.

وقتی لانه جاسوسی توسط دانشجویان معترض به خباثت آمریکا، به اشغال در آمد و انقلاب دوم آغاز شد و وقتی در سراسر کشور، شادمانی و غرور، مردم را به خیابانها آورد، دولت که همه توافقات الجزایر را نقش بر آب می دید، در اعتراض به انقلاب دوم استعفا داد تا ماهیت غرب گرا و انقلاب گریزش آشکارتر شود.

از نظر نهضت آزادی، هرگونه اقدام اعتراضی عزتمندانه در مقابل خباثت های آمریکا و حتی در مقابل مصوبه سنای آمریکا که آن روزها صادر شده بود، خلاف مصلحت و افراط و تند روی محسوب می شد و پاسخ دولت، سکوت، نرم گویی و توجیه بود. از نظر دولت موقت، استیفای حقوق ملت، فقط در حد اجازه و رضایت آمریکا و در محدوده ای که آمریکا تعیین می کند مجاز است. از نظر آنها، تنها راه ادامه حیات ملت، برگشت از فرهنگ انقلاب و به رسمیت شناختن ریاست و کدخدایی آمریکا بر جهان است، و با این نگرش، هر هزینه سنگینی مطالبه شود به سادگی می پذیرند.

آرزوی قلبی آنها و آرمان نهایی آنها بازگشت به روابط دوستانه قبلی با غرب و پذیرفته شدن به عنوان مهره ای از مهره های آمریکا در منطقه، است.

بدیهی است که این دیدگاه، به تمامی، در تضاد با دیدگاه الهی امام است که آمریکا را شیطان بزرگ جهان و دشمن درجه اول اسلام و رابطه ایران با آمریکا را رابطه مظلوم با ظالم و رابطه غارت شده با غارتگر می دانند و پیروزی بر آمریکارا با نصرت الهی و ایستادگی مردم، امری قطعی می دانند. دیدگاه سازشکارانه دولت، در تضاد با فلسفه وجودی اسلام و در نقطه مقابل فرهنگ عزت طلبی و استقلال طلبی مردم بود.

این دیدگاه عملگرا، نزدیک بین و برگشت گرا، در تمام دولت ها ی بعدی نیز با شدت و ضعف، دنبال شد.

در سی و هشت سال گذشته، در تمام مقاطع و مراحل، همزمان با پر حجم ترین تجلیل ها ی زبانی از امام و رهبرو انقلاب، همواره این سؤال محرمانه در بالاترین سطوح مدیریت اجرائی کشور و در اطاقهای فکر دولت ها، مطرح بوده که امام آری یا نه. انقلاب آری یا نه، استقلال و ایستادگی در مقابل آمریکا آری یا نه. حمایت از فلسطین آری یا نه.

کتاب برنامه پنج ساله ای که خمیر شد و محتوای آن سندی گویا بر این ادعا است. امروز، خطر عقب گرد مسئولین و هضم شدن ارادی آنها در نظام سرمایه داری جهانی، آنقدر بالا است، که طی چند سال اخیر یکی از پر تعداد ترین تأکیدات رهبری نظام، تأکید بر حفظ انقلاب، تداوم انقلاب، ممانعت از حذف امام و تحریف امام، پرهیز دادن بزرگان از عقب گرد و دعوت آنها به اعتماد نکردن به آمریکا و اعتماد کردن به وعده های نصرت الهی بوده است.

سخنان صریح رهبرمعظم انقلاب با طلاب تهران، اتمام حجت به همه دوستداران اسلام ورهروان راه انقلاب اسلامی است. این سخنان فرمانی ولایی است، برای اعزام نیروها، به جبهه های دفاع ومحافظت از انقلاب.

همانگونه که در سال 57 برای پیروز شدن انقلاب، مبارزه و مجاهده و جانفشانی لازم بود، امروز برای بقای انقلاب، مبارزه و مجاهده و جانفشانی لازم است. به محض غفلت و رها کردن مبارزه، برخی از مسئولان، گامی به عقب و دشمن گامی به جلو خواهد آمد.

باید با تمام وجود باور کنیم که امروز بیش از دوران انقلاب وبیش از دوران دفاع مقدس به تلاش و ایثار و مبارزه نیاز داریم. باور کنیم که بیش از آن زمان به فرهنگ جهاد و شهادت نیاز داریم.. امروز خداوند الگوهائی مثل شهید حججی را چون مشعلی فروزان فرا راه ما قرار داده تا بیدار شویم و راه را بشناسیم و در بیراهه غفلت، خسر الدنیا والاخره نشویم.

امروز که خیل قابل تأملی از مسئولین و رسانه های همسو با دشمن، در تلاش برای خاموش کردن چراغ انقلاب و سوق دادن مردم به سوی سراب فریبنده غرب اند، به شناخت اندیشه و مواضع انقلابی امام و رهبر و مبارزه برای تداوم انقلاب، بیش از همیشه نیاز داریم. باید مبارزه کنیم تا انقلاب بماند و از این گردنه دشوار و خطرناک عبور کند و آنگاه با تأسیس دولت اسلامی و تحقق جامعه تراز اسلام، فصلی نو از شکوفائی آغاز شود. شکوفائی گسترده ای که به یاری و لطف و تفضل خداوند زمینه ساز ظهور و انقلاب جهانی حضرت بقیة الله ارواحنا له الفدا، باشد.

چهار‌چوب اصلی هر مشرب و تفکری در موضوعات مهمی مثل اقتصاد، سیاست خارجی، فرهنگ، اجتماعیات و مسائلی از این دست خلاصه و دسته‌بندی می‌شود و پاسخگویی یا سکوت در هریک از این حوزه‌ها، وزن و اعتبار آن مشرب را نشان می‌دهد. پایبندی یا عدم پایبندی به وعده‌ها هم در همین چهارچوب معنی پیدا می‌کند.

هرچه مبانی تئوریک یک جریان قوی‌تر باشد، تعداد پرسش‌های بی‌پاسخ مانده و وعده‌های بر زمین مانده، کم و کمتر می‌شود. البته این هم ممکن است که مبانی تئوریک یک جریان فکری درست و دقیق باشد، اما مجریان ناکارآمد و ناصالح، باعث بی‌فایده بودن آن مبانی بشوند. و حالا اگر جریانی به هر دو بلیه مبتلا باشد، تکلیف روشن است و فرجام کار معلوم!

اکنون و با این مقدمه بهتر می‌توان فهمید آن همه وعده رنگارنگ اصلاح‌طلبان در آستانه هر انتخابات، چگونه دود می‌شود و به طاق نسیان کوبیده می‌شود و البته می‌توان پیش‌بینی کرد که تکلیف سایر وعده‌ها در آینده چه خواهد شد.

حلقه بسته مدیریتی در این جریان باعث شد همه آنچه در مورد زنان و جوانان در روزهای داغ انتخابات گفته شده بود، خیلی زودتر از آنچه که تصور می‌شد، زیر پا گذاشته شود و بدون هرگونه خجالت و تعارفی، پیرترین کابینه تاریخ جمهوری اسلامی بسته شود!

شاید این شکل بستن کابینه، نوعی سهم‌دهی بود و تقسیم بین اعضای یک شرکت سهامی و شاید هم به اعتبار حرف رئیس‌جمهور که با ادبیاتی خاص از برخی گلایه کرد و گفت: «‌همه هم یک جور نبودند، مختلف بودند. بعضی‌ها با همه توان آمدند. ما روستایی هستیم، به قولی بعضی‌ها گیوه را برکشیدند و به میدان آمدند، آستین‌ها را بالا زدند و به میدان آمدند. اما بعضی‌ها پاشنه گیوه‌شان خوابیده بود و برنکشیدند. لخ لخ کردند. یک مقدار راه آمدند و مسیر را آمدند و زحمت کشیدند. سعی آنان مشکور» ماجرای کابینه، نوعی جبران زحمات بود!

اما هرچه بود، آنچه وعده داده شد ، با وضع کنونی فاصله‌ای عجیب و غریب دارد و معلوم نیست با امتحان دادگان مردود، چه هوای تازه‌ای قرار است در کشور وزیدن بگیرد و چه گرهی باز شود!؟
دولت به رغم همه شعارها و رقیب‌هراسی‌ها، با یک جابجائی عجیب و غیرتخصصی در موضوع زنان‌، ظاهرا به همه مطالبات پاسخ داد و اوضاع را به سامان کرد!

اینکه یک جریان سیاسی از بین خیلی عظیم جوانان و حتی میانسالان باسواد کشور، به مدیرانی شصت – هفتاد ساله می‌رسد، چه معنایی دارد!؟ و زمام شهر تهران نیز، و یا کارتل عظیم رسانه‌ای شهر تهران به فردی در همان سن و سال برسد، یعنی یک جریان فکری، عقیم از زایش نیروهای جوان است و آنقدر دایره قدرت را تنگ گرفته که به هیچکس نمی‌تواند اعتماد کند، هیچ فکر تازه‌ای به کانون‌های تصمیم گیری راه پیدا نمی‌کند و هیچ تحولی رقم نخواهد خورد!

این همه را باید البته در بستری دیگر هم دید، در بستر مطالبات مردم و وعده‌های داده شده.

معمولا وعده‌ها برای پاسخ به مطالبات بیان می‌شود و مردم با اعتماد به وعده‌ها، رای می‌دهند. اما اینکه رئیس‌جمهور چند روز بعد از شروع دولت دوازدهم در گفت‌وگوی تلویزیونی با مردم به گونه‌ای سخن بگوید که حتی بی‌منطق‌ترین یارانش هم صدایش در بیاید و مثلا بنویسد :«بعد از سخنان امشب آقای روحانی دارم فکر می‌کنم نکنه ما دوتا ایران داریم ، یکی در عالم واقعیت یکی هم تو ذهن ایشون. اولی پر از مشکل ، دومی اصلا مشکلی نداره » خیلی معنای خاصی دارد!

در عرصه مناسبات بین‌المللی، اوج پرواز شاهین اندیشه اصلاح‌طلبان، خسارت محضی به نام «برجام»بود که هرروز از اطراف و اکناف عالم اخبار تازه‌ای حاکی از «کلاه گشاد‌» بودن آن بدست می‌آید! یک روز فرانسوی‌ها از «مذاکرات مکمل» می‌گویند و روزی دیگر، نیکی هیلی از اینکه «حتی اگر ایرانی‌ها به همه محدودیت‌ها برای غنی‌سازی و تعداد سانتریفیوژها عمل کنند، بازهم نمی‌شود گفت آنها به برجام پایبند بوده‌اند»! و در این بین، آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای، 8 بار تایید کرده که ایران به همه تعهداتش در برجام عمل کرده! یعنی اینکه ما همه چیز را یکطرفه داده‌ایم رفته و آنها هنوز می‌گویند کم است! البته بدون اینکه در مقابل، هیچ کاری- دقیقا هیچ کاری- کرده باشند! متن آنقدر دقیق بود که حتی مجلس کاملا همسو با دولت در گزارش خود تصریح کرد که عبارات دوپهلو در برجام آمده و ضمانت اجرایی برای مفاد تعهدات وجود ندارد!

در عرصه اقتصاد، اوضاع خراب‌تر از این حرف‌هاست! روزی با کلی هیاهو و به صف کردن روزنامه‌های زنجیره‌ای‌، خرید هواپیما‌های خارجی را به عنوان دستاوردی شکوهمند در تاریخ انقلاب معرفی کردند و به دروغ ادعا کردند دولت برای خرید آنها پولی نداده بلکه پول هواپیماها از محل فروش بلیت آنها تامین می‌شود! اما اندکی بعد وزیر اسبق راه در دولت اصلاحات‌، پشت پرده‌ها را لو داد و معلوم شد دولت محترم از جیب مردم‌‌، پول هواپیماهایی که نوعا به درد سفرهای خارجی می‌خورد را تمام کمال داده است!

هیاهو کردند که برجام درهای جهان را به روی ایران باز کرد و ایران را از انزوا(!) خارج کرد‌، صدها گروه و هیئت خارجی به ایران آمدند و هر روز در روزنامه‌هایشان، شرح و تفصیلات نوشتند، اما حتی یک قرار داد هم منعقد نشد‌! قراردادهایی عموما با فرانسوی‌ها منعقد شد که همگی محرمانه ماند! حتی قرار داد با شرکت رو به سقوط خودروسازی فرانسه! کافی است به یاد بیاورید فرانسه در واپسین روزهای مذاکرات، نقش پلیس بد را ایفا کرد و روند کارها را با هدف امتیازگیری بیشتر متوقف کرد! این یادآوری، شاید دلیل بستن قرار داد با آنها را بیشتر روشن کند!

سیستم بانکی جهانی از ترس آمریکا جرات همکاری با ایران را پیدا نکرد و هنوز هم پول نفت به کشور باز نمی‌گردد! دولت درباره میلیاردها دلار طلب از کره و هند و چین و... سیاست سکوت در پیش گرفته است. کار تا آنجا بالا گرفت که برخی سفرای کشورمان هم اذعان کردند که هزینه ناچیز سفارت را نمی‌توانند از طریق سیستم بانکی منتقل کنند و مجبور به حمل چمدانی دلار هستند!

اینها و دهها نمونه دیگر از این دست، نماد عقیم بودن جریانی است که با اغوا و جنجال زمام امور را در دست دارد، نماد دست‌های خالی و دهان‌های گشوده!

هر یک از این اقدامات و اقداماتی که در پیش است و از آن بوی تندباد اقتصادی به مشام می‌رسد، میخی بر تابوت اصلاحات است، حجتی بر ناامیدی زنان و مردان جوانی که آن شعار‌ها را باورکرده بودند‌، فکر می‌کردند راهی گشوده می‌شود و گرهی باز می‌شود. اما تنها گرهی که به جای همه گره‌ها هرروز بازتر می‌شود، گره روسری‌هاست! و تنها راهی که مدام در حال گشوده‌تر شدن است، راه کسب و کار نورچشمی‌ها و آقازاده‌ای است که فقط«ژن خوب» دارند و به اتکای آن، از همه گونه موهبتی برخوردارند!

میخ‌ها یکی یکی و در سکوت و صبوری مردم، بر این تابوت کوبیده می‌شوند، هرچند که مردم برای هریک از آنها، هزینه‌ای گزاف می‌دهند.

سیاست روز: مهم شدن مدیریت شهری با تاخیر چهارساله

«مهم شدن مدیریت شهری با تاخیر چهارساله» عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محسن رجبی است که در آن می‌خوانید:

دیروز بالاخره طلسم شانزده ساله شکست و شهردار پایتخت به جلسه هیئت دولت دعوت شد. اتفاقی که از سال ۸۲ (اگر حافظه‌مان درست کار کند) تنها یک‌بار و در دولت یازدهم رخ داد و شهردار وقت تهران یک مرتبه این فرصت را یافت تا در حضور کابینه یازدهم، از مشکلات و معضلات شهری و به خصوص پایتخت بگوید.

اما حالا ظاهرا قرار است شهردار جدید تهران به عنوان یک عضو ثابت در جلسات دولت حضور پیدا کند.

این اتفاق قطعا مبارک است و باید آن‌را به فال نیک گرفت. اینکه بالاخره دستگاه اجرایی کشور به این نتیجه رسیده که کلان‌شهرها با همه چالش‌های‌شان آنقدر مهم هستند که در مهم‌ترین دورهمی‌های دولت نماینده‌ای داشته باشند.

محمدعلی نجفی در حاشیه جلسه دیروز هیئت دولت درباره حضورش در جلسات هیئت‌ دولت، گفت: «در کشور ما ۷۶ درصد جمعیت شهرنشین هستند، بنابراین بسیار مهم است که برنامه‌‌های توسعه ملی که توسط دولت تنظیم می‌‌شود با برنامه‌های توسعه شهری که توسط شهرداری‌ها و به خصوص در کلانشهرها تنظیم می‌شود، هماهنگی وجود داشته باشد.

شروع هماهنگی‌ها بین دولت و شهرداری‌ها این است که شهردار در جلسات و کمیسیون‌های تخصصی دولت حضور داشته باشد تا در جریان تصمیمات دولت قرار بگیرد، بنابراین حضور بنده در جلسات دولت به عنوان نماینده‌ همه شهرداران و شهرنشینان کشور است که معتقدم فرصت مغتنمی برای بنده و شهر تهران و سایر شهرهای بزرگ کشور است.

شهرداری با تک‌تک دستگاه‌های اجرایی و خدماتی کشور ارتباط دارد و باید هماهنگی و هم‌افزایی بین شهرداری و دیگر دستگاه‌ها وجود داشته باشد، حضور بنده در جلسات هیئت دولت موجب می‌شود که این هماهنگی‌ها و هم‌افزایی‌ها خیلی سریع‌تر و بدون واسطه صورت بگیرد.»

سخنان شهردار جدید تهران کاملا درست و کارشناسی است. با این وجود سوالاتی در ذهن ما نقش می‌بندد که شاید لازم باشد (اگر دولت و شهرداری صلاح می‌دانند) درخصوص آن شفاف‌سازی صورت گیرد.

آقای نجفی به عنوان فردی که هم تجربه نشستن بر صندلی شورای شهر تهران را دارد و هم در طول دوران دولت یازدهم در انواع و اقسام سمت‌های دولتی حضور داشته و قطعا هم در جلسات کابینه حضور داشته و هم ارتباط خیلی نزدیکی با آقای روحانی داشته، این است که آیا این نظرات کارشناسی درخصوص مدیریت شهری را طی همین چند روزی که سمت شهرداری را پذیرفته به دست آورده یا پیش از این هم از مشکلات شهرنشینی و لزوم هماهنگی مدیران شهری و دولتی مطلع بوده است. با سابقه‌ای که از آقای نجفی سراغ داریم، قطعا این مسائل یک‌شبه در ذهن ایشان متبلور نشده است.

کاش شهردار تهران به این سوال پاسخ می‌داد که چطور در طی چهارسال قبل، این نکات مهم را به رئیس دولت یادآوری نکرده است؟ وقتی این‌همه مسائل ملی و شهری با هم در ارتباط و در هم تنیده‌اند، چرا باید دولتی که شعار خود را بر «تدبیر» و «اعتدال» استوار کرده، به این راحتی چنین تدابیری را نادیده بگیرد؟

اما موضوع اصلی به شخص رئیس‌جمهور برمی‌گردد. آقای روحانی ما فراموش نکردیم که شما چهار سال قبل و در مراسم تنفیذ به خدا پناه بردید از «تقدّم نفع شخصی و گروهی بر مصالح عمومی» اما متاسفانه برخی رفتارهای چهارساله اخیر شما دقیقا خلاف خواسته‌تان و پناه‌تان به حضرت باری‌تعالی بود.

به قبلی‌ها کاری نداریم. اما شما که شعار عقلانیت، اعتدال، تدبیر و راستگویی دادید، طی چهارسال گذشته براساس کدام معیار پایتخت کشور و به طور کلی مدیران شهری را از داشتن نماینده در دولت محروم کردید؟

راستی اگر به فرض محال، شورای شهر پنجم که همه از دوستان و ارادتمندان شما و حتما از نخبگان مدیریت شهری هستند، باز هم برای یک دوره دیگر به شهردار قبلی تهران فرصت خدمت می‌دادند، یا شخصی را انتخاب می‌کردند که از نزدیکان شما نبود، آیا باز هم ضرورت حضور شهردار تهران در جلسات هیئت دولت احساس می‌شد یا باز هم آنقدر صبر می‌کردید تا یکی پیدا شود که «حرف‌شنوی» داشته باشد؟

هم ما می‌دانیم و هم قطعا خود شما می‌دانید که آن عدم دعوت‌های شهردار پیشین و نه این حضور از ابتدای شهردار جدید، هیچ‌ربطی به مسائل ملی ندارد و تنها جا برای حضور یک «خودی» باز کرده‌اید. این برق تیزی تیغ تقدم مواضع سیاسی و جناحی و حزبی و قربانی شدن مصالح ملی را همه دیده‌اند.

وقتی در جلسه دفاع از وزرای دولت دوازدهم فاجعه حوزه مسکن و مشکلات این حوزه را به اختلاف شهرداری تهران (و نه شهرداری‌های سراسر کشور) دوختید و یکی از مشکلات جناب ژنرال حوزه راه و شهرسازی را «ناهماهنگی با شهرداری تهران» خواندید مشخص بود که نگاه دولت محترم شما به مسائل و مشکلات کشور چقدر دقیق و کارشناسی‌شده بوده است!

حالا ما نشسته‌ایم و تماشا می‌کنیم که آیا با حضور یک شهردار «خودی» آیا مشکلات شهری حل می‌شود؟ بدهی‌های دولت پس از سال‌ها به شهرداری پرداخت می‌شود؟ سهم دولت از افزایش حمل و نقل عمومی به حساب مدیریت شهری واریز می‌شود؟ و آیا آقای وزیر راه شما دست از بهانه‌جویی برمی‌دارد یا نه؟

شهردار فعلی تهران «سوگلی» شماست و با عرض شرمندگی دیگر جایی برای بهانه‌جویی و چوب لای چرخ مدیریت شهری فرو بردن وجود نخواهد داشت. دیگر نمی‌شود همه مشکلات بی‌ربط را به شهرداری و شورای شهر ربط داد و با حمله‌های «گازانبری» به جای پاسخگویی، سعی در «لوله» کردن سیاهه سوالات و ابهامات مردم داشت.

ابتکار: گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار

«گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار» عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم علی امینی است که در آن می‌خوانید:

پدر در برابر دیدگانِ کودک کتک می‌خورد؛ مادر توسط چند نیروی امنیتی برهنه می‌شود و مورد تجاوز قرار می‌گیرد و دست آخر، مرد با چند گلوله به خاک می‌افتد و کودک، پیشِ چشم مادرِ هتکِ حرمت شده‌اش، زنده‌زنده می‌سوزد!

هرچند برای عمومِ مردمِ جهان، روایت چنین جنایاتِ هولناکی باورکردنی نیست؛ ولی امروز فجایع این‌چنینی در خاطر مردم مظلوم میانمار، دیگر به اتفاقی تکراری تبدیل شده است.

به آتش کشیدن روستاهایشان آنچنان گسترده بود که در تصویربرداری‌های ماهواره‌ها بیرون از جو زمین واضح و مبرهن بود ولی اکثر رسانه‌ها آن را روایت نکردند و به یکی از وحشیانه‌ترین نسل‌کُشی‌های بشر واکنشی نشان نداند. آن‌چه بر مسلمانان میانمار می‌رود، به مراتب تلخ‌تر از هلوکاست است؛ اما اسپیلبرگ هرگز «فهرست شیندلر»ی برای آن نخواهد ساخت.

سکوت سردِ اکثر سیاستمدارن و رسانه‌های غربی، حاکی از آن است که حتی در عصر انفجار اطلاعات نیز می‌توان مردم جهان را از بحرانی به این شومی، بی‌خبر نگه داشت. تراژدی آن‌جا شروع می‌شود که اگر یک آمریکایی یا اروپایی، طبق قوانین پذیرفته شده در کشوری محکوم شود، فریاد وامصیبتای برخی از فعالان حقوق بشر به عرش می‌رسد؛ ولی‌ هیچ واکنش بازدارنده‌ای به یک دهه کشتار و تجاوزِ سازمان‌یافته علیه هزاران انسان در سطح جهانی داده نمی‌شود.

خشونت‌های خونین علیه مردم در میانمار در ادامه محروم‌کردنِ آنان از حقوق ابتدایی زندگی‌شان است. به آنان هرگز حق تحصیل، مالکیت و حتی هویت شهروندی داده نمی‌شود؛ از این رو، اجازه سفر در وطن‌شان را ندارند، مگر آن‌که مبلغی به عنوان مالیات پرداخت کنند. تحصیل در دانشگاه و کار در ادارات برای بیش از یک میلیون مسلمانِ میانمار ممنوع است و بدون کسب مجوز، حق ازدواج نیز ندارند.

افزون بر آموزش، خدمات بهداشتی نیز از آنان دریغ می‌شود. بیش از 20 سال است که مدرسه و مسجدی در سرزمین‌شان ساخته نشده است و80درصد مردم، بی‌سواد مانده‌اند.

کسب و کارشان نیز از آزارهای دولتی بی‌نصیب نمانده است، اگر مسلمانی قصد تاسیس مغازه‌ای داشته باشد، لاجرم باید در سودش با یک بودایی شریک باشد! بیش از شش ماه از گزارش منتشرشده سازمان ملل که در آن نیروهای امنیتی دولتی به کشتار و تجاوز علیه مسلمانان محکوم شده‌اند، می‌گذرد؛ اما همچنان گزارش‌های مکرر از تجاوز گسترده و فجایع هولناک علیه مسلمانان میانمار ثبت می‌شود. هنوز هم کودکان مسلمان را در آنجا برهنه می‌کنند تا برای تفریح به نقاط متفاوت بدن آنان شوک الکتریکی وارد کنند و شگفتا که فیلم شکنجه این کودکان معصوم را که میانِ قهقهه‌های شکنجه‌گران جان می‌دهند را منتشر می‌کنند.

فریادهایی که شنیده نمی‌شوند جزء لاینفک زندگی مردمانی است که سا‌لهاست سر بریدن، سوختن و مُثله شدن عزیزانشان را شاهدند.

«آنگ سان سو چی»، بعد از دریافت جایزه صلح نوبل و هزارن تایید و تحسین از سوی غرب، با این خشونت‌ها تلویحاً همراهی می‌کند؛ تا جایی که گزارشگر سازمان ملل، او را به عدم حمایت از مسلمانان محکوم کرد.

به تازگی، ژنرال «مین آئونگ هالینگ» فرمانده ارتش کشور، کشتار مسلمانان را انجام «کارِ ناتمام» دولت پس از جنگ جهانی دوم تلقی کرده است. قرن‌ها پیش، پیامبر اسلام با صدای بلند گفت: «هر که صبح کند و دغدغه آلامِ مسلمانان را نداشته باشد، مسلمان نیست» و امیرمومنان درباره ناامنیِ یکی از شهرهای دور اسلام و بازکردن ظالمانه خلخال از پای دخترکی یهودی فرمود: «اگر مردِ مسلمان بعد از شنیدن این خبر از غصه بمیرد، بر او ملامتی نیست». امروز امت اسلام آن‌چنان خفته، متفرق و منفعل است که نیاز نمی‌بیند نسبت به پاک‌سازی نژادی مسلمانان در میانمار اقدامی جدی انجام دهد.

سال‌هاست که قاطبه مسلمانان در مسخ فزاینده‌ای فرورفته‌اند و علی‌رغم همه تاکیدات پیشوایان‌شان، کوچک‌ترین حرکت منسجمی در قبال این همه کشتار نمی‌کنند.

اکنون در سویی، مسلمانانِ سوریه، یمن، لیبی و میانمار مورد ظلم بی پایان‌اند و در سمتِ دیگر، برخی دیگر از مسلمانان در شیخ‌نشین‌ها و حرمسراهای خلیج فارس، درگیرِ عیش و عشرت‌اند. و در این میان، مسئولیت حکومت و مردم ایران به عنوان قدرتی موثر، معتدل و مسلمان، بسیار سنگین است.

در این راستا، اعلام آمادگی رئیس‌جمهوری در جلسه هیات دولت برای ارائه هرگونه کمک سیاسی و انسانی و درخواست دستگاه دیپلماسی کشور از سازمان ملل متحد برای پیگیری جدی وضعیت مسلمانان میانمار نشانی از بیداری ایران است.

اکنون به شهادت سازمان ملل متحد، اقلیت میانمار از ستم‌دیده‌ترین اقلیت‌های جهان است و بیش از 20 هزار مسلمانِ آزاردیده، در مرزهای بنگلادش، بی‌خانمان، بدون آب کافی و هرگونه هویت حقوقی‌اند وسوال این است که آیا امتِ امروزیِ مصرفی مسلمان، برای دفاع از برادران مسلمانش - حتی در حد اعلام محکومیت- قیام می‌کند؟

شرق: تمجید از نگاه به اهل تسنن

«تمجید از نگاه به اهل تسنن» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم بایزید مردوخی است که در آن می‌خوانید:

پاسخ مقام معظم رهبری به نامه مولوی عبدالحمید، چهره شناخته‌شده و مورد اتفاق اهل سنت در ایران، اتفاقی ‌تأمل‌برانگیز است که جای خوش‌وقتی بسیار دارد. درباره نوع رفتار با پیروان مذاهب و ادیان دیگر در جمهوری اسلامی ایران، قانون اساسی تکلیف را کاملا روشن کرده است.

براساس اصل دوازدهم قانون اساسی، دین رسمی ایران اسلام و مذهب جعفری اثنی‌عشری است و این اصل الی‌الابد تغییر‌ناپذیر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل هستند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاه‌ها رسمیت دارند و در هر منطقه‌ای که پیروان هریک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب.

نگاه بنیان‌گذار فقید جمهوری اسلامی نیز با تأکید بر برابری و استفاده از ظرفیت‌های سایر مذاهب بوده و مقام معظم رهبری هم بارها در سفر به شهرهای سنی‌نشین، همگان را به همراهی در فعالیت‌های اجرائی و همدلی و برادری دعوت کرده‌اند.

رئیس‌جمهور نیز در ابتدای دولت یازدهم، دستیار ویژه‌ای در امور اقوام و مذاهب منصوب کرد تا در سازماندهی دولت، یک مقام مسئول در این حوزه، به فعالیت بپردازد. همچنین در رقابت‌های انتخاباتی دوره دوازدهم، منشوری در‌این‌باره از سوی دکتر روحانی ارائه شد.

به باور نگارنده، مشکل در استفاده از ظرفیت‌های اهل تسنن، در این سطوح کلان نیست. مشکل در برخی محافل است که وظیفه خود را احتمالا ترویج شیوه‌های دیگری می‌دانند. همان‌طور که درباره ادیان دیگر هم به لحاظ فرهنگی و سنتی، تعارضاتی در ذهن برخی ایرانیان بوده که منطق صحیح دینی و ملی ندارد. امروز روز ترویج شایسته‌سالاری و رفتارهای غیرتبعیض‌آمیز به بهانه‌های گوناگون است؛ بنابراین باید اشکالات فرهنگی را رفع کرد.

نگرانی‌ها درباره مسئولیت‌گرفتن اهل تسنن، بیشتر ناشی از فرهنگ نادرستی است که در برخی بخش‌ها رسوخ کرده و نه بحث امروز و دیروز که ریشه تاریخی دارد. زدودن این باورهای نادرست و رفع همه اشکال تبعیض، نیازمند پیشرفت‌های فرهنگی و مردم‌سالاری است و ما هنوز به این مرحله نرسیده‌ایم. اخیرا در یادداشتی در صفحه نخست روزنامه «شرق»، نویسنده‌ای به اظهار نظر درباره اهل تسنن ایران پرداخت که متأسفانه فاقد وجاهت لازم در این حوزه است.

او که معمولا در حوزه تاریخ کُردی، نکات انحرافی را مطرح می‌کند، این بار سراغ اهل تسنن رفته و اعلام کرده که یک فرد خاص، نماینده اهل تسنن نیست. اگرچه ایرانیان مشاهیر بسیاری فارغ از قوم و نژاد دارند؛ اما برخی چهره‌های مورد وثوق همگان، به طور طبیعی و با نظر خود مردم، چنین جایگاهی می‌یابند که جناب مولوی عبدالحمید، از آن جمله هستند؛ بنابراین برخی غفلت‌ها در انتشار مطالب و موضع‌گیری در‌این‌باره، رسانه اصولگرا و اصلاح‌طلب نمی‌شناسد.

امید می‌رود بعد از پاسخ مهم مقام معظم رهبری درباره استفاده از توانمندی‌های اهل تسنن ایران، در راستای تقویت وحدت ملی و هم‌افزایی، اصلاح فرهنگ نادرست در‌این‌باره از مدارس آغاز شود و آموزش‌وپرورش برای تحقق نظر رهبر انقلاب و رئیس‌جمهور، فعال شود.

ایران در دوران صفویه، در معرض تهاجم امپراتوری عثمانی بوده و به شکل طبیعی برای مقابله با تهاجم خارجی به ایران با دستمایه مذهبی فعال بوده است. ایران دربرگیرنده همه کردهای خاورمیانه است. خطوط مرزی نمی‌تواند اصلیت برادران کرد ترکیه، عراق و سوریه را از بین ببرد و می‌توان با دیپلماسی درست در عین احترام به تمامیت ارضی کشورها، از این پتانسیل تاریخی - ایرانی استفاده کرد.

می‌توان با تأکید بر لزوم ایجاد هم‌افزایی در توانمندی‌های داخلی ایران، رسوباتی را که برخی از آنها دارای ریشه‌های استعماری درباره مذاهب و ادیان است، برای همیشه از پیشانی ایران‌زمین پاک کرد.

جام جم: غدیر؛ پیوند بشریت با ولایت

«پیوند بشریت با ولایت» عنوان یادداشت روزنامه جام جم به قلم ابراهیم حسن‌بیگی است که در آن می‌خوانید:

تاریخ اسلام مملو از رویدادهای بزرگی است که برای مسلمانان و شیعیان اهمیت زیادی دارد؛ اتفاقاتی مانند غدیر خم و حادثه بزرگ عاشورا.

«غدیر» تحول و اتفاقی بسیار مهم برای شیعیان است، چون به نوعی ما را به حریم ولایت نزدیک کرده و ولایت‌پذیری را در همه ارکان زندگی ما جاری و ساری می‌کند.

عید غدیر، عید پیوند همه نسل‌ها ، با اتفاق بزرگی است که در این روز رخ داد. واقعه غدیر، شیعه 12 امامی را بنیان گذاشت. هر چند بیشتر نگاه‌ها به سمت اتفاقی است که در محل غدیر خم رخ داد و پیامبر اسلام (ص)، حضرت علی (ع) را به جانشینی خود انتخاب کرد؛ اما این واقعه تاریخی در همان روز تمام نشد بلکه استمرار پیدا کرد و همه ارکان زندگی ما شیعیان را تحت تاثیر قرار داد. همین استمرار است که اهمیت دارد، چون امت اسلامی را در مسیر آبراه و گذرگاه ولایت قرار داد و نسل به نسل پیش آمد و همچنان با قدرت راه خود را طی می‌کند و تبلور آن را می‌توان در ایران دید که محل بروز تفکر شیعه است.

نگاهم به واقعه غدیر فراتر از یک اتفاق مذهبی است؛ معتقدم اتفاقی که در غدیر خم رخ داد همه انسان‌ها را حتی آنهایی که شیعه نیستند، تحت‌تاثیر قرار داده و می‌دهد؛ چون بعد از غدیر بود که امام علی(ع) و خانواده ایشان در مرکز توجه قرار گرفتند؛ خانواده‌ای که تاثیر زیادی بر روند اسلام داشت.

به عنوان یک داستان‌نویس، زمانی که تصمیم گرفتم رمان «قدیس» را بنویسم از زوایای مختلف، زندگی حضرت علی(ع) و خانواده ایشان را مورد بررسی قرار دادم و آنها را در قالب داستان روایت کردم. معتقدم نویسنده‌هایی که تصمیم دارند درباره غدیر کتاب بنویسند، باید به این واقعه از زاویه جدید نگاه کرده و ناگفته‌‌های این رخداد مهم را بیان کنند. لازم است نسل جوان را با شخصیت بزرگ امام علی(ع) آشنا کنیم تا آنها بدرستی متوجه شوند که چرا پیامبر اسلام، ایشان را به عنوان جانشین خود معرفی کرد. برای چنین هدفی نمی‌توان جوان‌ها را به کتاب‌های پژوهشی صرف که مباحث پیچیده و سنگینی دارند، ارجاع داد بلکه باید اتفاقات مهم تاریخ اسلام را در قالب رمان و دیگر هنرها روایت کرد.

البته از شبکه‌های اجتماعی هم نباید غافل شد. واقعیت این است که ما برای ترویج اسلام و بازگو کردن اتفاقاتی مانند غدیر خم از این فضا غافل شده‌ایم. برخی می‌گویند باید شبکه‌های اجتماعی را محدود کرد یا کاملا بست، اما به نظرم باید فضای مجازی را مدیریت و از آن برای تبیین ارزش‌‌های اسلامی استفاده کرد. بیشترین مخاطبان شبکه‌های اجتماعی جوان‌ها هستند، بنابراین فرهیختگان و اندیشمندان باید راه و رسم ورود به فضای مجازی را بیاموزند و دست به کار شده و برای جوانان تولید محتوا کرده و آنها را با اندیشه‌‌های اسلامی آشنا کنند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها