زن در حالی که بیتاب بود به اهالی میگفت: خالهام بیرحمانه کشته شده و طلاهایش را سرقت کردهاند. دو نفر از ساکنان محل وارد خانه ویلایی شماره 18 شدند که سگ شروع به سروصدا کرد و حالت تهاجمی گرفت. زن جوان به سگ اشاره کرد و آرام شد. آنها پس از ورود به ساختمان با جسد پیرزن در حالی که غرق در خون بود روبهرو شدند.
یکی از آنها که تلفن همراهش در دستش بود با پلیس 110 تماس گرفت. دقایقی بعد گشت کلانتری محل خود را به ویلا رساند و با تائید گزارش قتل، موضوع را به مرکز گزارش داد. کارآگاه میری در حال استراحت بود که این جنایت به او گزارش شد. آدرس را گرفت و راهی آنجا شد. حدود یک ساعت بعد در محل قتل حاضر شد و تحقیقات برای کشف راز قتل را آغاز کرد. وقتی وارد حیاط شد سگ با دیدن او شروع به سروصدا کرد که سروان سریع خود را به داخل ساختمان رساند.
افسر کلانتری با مشاهده کارآگاه به سمت او آمد و گزارش خود را از قتل داد. مامور جوان نگاهی به برگهای که در دست داشت، انداخت و گفت: مقتول زن 65 سالهای به نام زهراست که با سه ضربه چاقو به قتل رسیده است.
وسایل خانه به هم ریخته و پیرزن قربانی سرقتی مرگبار شده است. او پس از فوت همسرش به تنهایی در این ویلا زندگی میکرد. او و همسرش صاحب فرزند نشده بودند. به گفته اهالی، زهرا زن آرامی بود، با کسی رفت و آمد نداشت و گاهی خواهرزادهاش به او سر میزد. امشب هم خواهرزادهاش لیلا، به دیدن او آمده و با جسد روبهرو شده و موضوع را به اهالی خبر داده بود. هیچ آثاری از درگیری و ورود به زور در خانه دیده نشده و به نظر میرسد قاتل و مقتول با هم آشنایی داشتهاند.
کارآگاه سپس به بررسی محل قتل پرداخت. جسد پیرزن روی مبل قرار داشت و لباسهایش غرق در خون بود. بریدگی عمیق روی گردنش دیده میشد. به نظر میرسید همین زخم باعث مرگ او شده بود. روی میز دو فنجان خالی قهوه بود. وسایل خانه به هم ریخته بود. نوع قتل نشان میداد مقتول غافلگیر شده است.
سروان سپس به تحقیق از همسایه مقتول پرداخت. مرد جوان که از دیدن جسد شوکه شده بود، گفت: زهرا خانم زن آرامی بود. امشب صداهایی از خانهاش به گوش میرسید اما چون صدای سگش نیامد به موضوع مشکوک نشدم. حدود ساعت 12 شب با صدای داد و فریاد از خانه بیرون آمدم و خواهرزاده زهرا خانم را دیدم که از قتل خالهاش خبر میداد. وارد ویلا شده و با جسد پیرزن بیچاره روبهرو شدم که به طرز هولناکی به قتل رسیده بود. سریع با پلیس تماس گرفتم.
امشب متوجه رفت و آمد مشکوکی نشدید؟
نه. همه چیز عادی بود.
کارآگاه، افسر کلانتری را صدا کرد و از او خواست خواهرزاده مقتول را برای بازجویی نزد او بیاورد. لحظهای بعد مامور جوان همراه زنی به سمت کارآگاه آمدند. زن بیتابی میکرد و اشک میریخت. سروان او را آرام کرد و خواست ماجرای کشف جسد را برای او توضیح دهد. زن جوان هم بعد از مکثی کوتاه گفت: هنوز در شوک هستم، نمیدانم چه کسی توانسته به این شکل خالهام را بکشد. او پیرزن مهربانی بود و آزارش به کسی نمیرسید. بعد از فوت شوهرخالهام از او خواستم ویلا را بفروشد و در تهران خانهای بخرد تا بتوانم بیشتر به او سرکشی کنم اما قبول نمیکرد. سعی میکردم هفتهای یک شب نزد او بیایم تا اگر کاری داشت برایش انجام دهم. امشب تولد یکی از دوستانم بود، خانه آنها هم لواسان است. بعد از تولد تصمیم گرفتم نزد خالهام بیایم. با او تماس گرفتم که گفت، بیدار است و منتظر میماند.
حدود ساعت 12 به اینجا رسیدم. در ویلا باز بود. به موضوع مشکوک شدم. او زن محتاطی بود. حتی شبها در را قفل میکرد. وارد ویلا شدم و پس از ورود به ساختمان در مقابل در با جسد روبهرو شدم. صحنه وحشتناکی بود، جرات نکردم وارد شوم. به خیابان آمدم و از همسایهها کمک خواستم.
به کسی مشکوک نیستید؟
نه. خالهام با کسی اختلاف و رفت و آمد نداشت.
سروان یکبار دیگر صحنه قتل را بررسی کرد و دستور بازداشت خواهرزاده مقتول را به اتهام قتل صادر کرد.
پاسخ معمای راز قتل نازگل
سروان میری با اشاره به 2 دلیل راز قتل را فاش کرد:
1ـ رد طناب روی گردن دایرهای بود که نشان میداد خفه شده است.
2ـ روز قتل تعطیل بود و ادارات دولتی فعالیت نمیکردند.
در مسابقه شماره گذشته 1149 نفر شرکت کرده بودند که 325 نفر پاسخ صحیح داده و از میان پاسخهای صحیح عباس گلیزاده از نطنز و حسین ساغر از مشکینشهر به قید قرعه برنده شدهاند.
وحید شکری
ضمیمه تپش جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگو با محسن بهرامی، گوینده کتاب «مسیح بازمصلوب»
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم: