رفتارهای نسنجیده شوهر 42 ساله سحر باعث شد تا زن جوان به جدایی به‌عنوان اولین و آخرین راه‌حل فکر کند. او به مشاور خانواده گفت: شش سال است ازدواج کرده‌ایم و در این مدت مثل هر زن و شوهر دیگری با مشکلاتی مواجه بودیم که سعی کردیم حل‌شان کنیم تا تاثیری روی زندگی مشترکمان نگذارد. اما اززمانی که خواهر کوچک‌ترم ازدواج کرد، یک روز خوش در زندگی‌ام ندیدم و مدام دعوا داریم.
کد خبر: ۱۰۲۵۴۵۸

حسام مدام به شوهر خواهرم حسادت می‌کند. با این‌که خانواده‌ام همیشه به او احترام گذاشته و هوایش را درهر شرایطی داشته‌اند، اما حسام بی‌اندازه به آرمان حساس شده و نسبت به هر رفتار و کاری که انجام می‌دهد، حسادت می‌کند. شوهر خواهرم در عین این‌که وضعیت مالی بسیار خوبی دارد، پسر مودبی است و همه دوستش دارند و با احترام با او برخورد می‌کنند، اما شوهرم تحمل این رفتار را ندارد.

احترام گذاشتن دیگران به شوهرخواهرم بهانه‌ای شده تا به آرمان زخم زبان بزند، اما شوهرخواهرم به جای تلافی، همیشه حرف‌های نیشدار حسام را نشنیده می‌گیرد. هر چه شوهرخواهرم مبادی آداب است، شوهرمن خجالتی و کم‌رو است. زورش می‌آید به کسی سلام کند.

خانواده من نیز به دلیل رفتار مودبانه آرمان به او احترام می‌گذارند. حالا حسام به تمام اعضای خانواده‌ام بدبین شده و می‌گوید خانواده‌ات او را بیشتر از من دوست دارند.

سحر ادامه می‌دهد: حسام دائم پشت سر شوهرخواهرم بدگویی می‌کند و می‌گوید آرمان به همه خط می‌دهد و می‌خواهد همه جا حرف حرف خودش باشد.

مثلا اگر قرار باشد به مسافرت برویم و آرمان جایی را پیشنهاد بدهد و همه قبول کنند، شوهرم ناراحت می‌شود که چرا باید حرف او را که کوچک‌تر از حسام است باید همه گوش کنند. اگر در مهمانی‌ها و جشن‌ها بگو و بخند کند، خیلی بد نگاهش می‌کند. همه هم متوجه می‌شوند و فکر می‌کنند با هم مشکلی دارند. بارها به خاطر رفتار زشت حسام از آرمان و خواهرم عذرخواهی کرده‌ و گفته‌ام شوهرم را به خاطر من ببخشند.

کوچک‌ترین محبت خانواده‌ام به آرمان باعث عصبانیت او می‌شود، تا حدی که یک‌بار شوهرم تهدیدم کرد که دیگر پایم را به خانه مادرت نمی‌گذارم و بهتر است با آرمان هرجایی دلشان می‌خواهد بروند.

قبل از این‌که شوهرخواهرت بیاید، همیشه و همه جا من دربست در اختیار پدر و مادرت بودم و هرکاری می‌خواستند برایشان انجام می‌دادم، اما از وقتی آرمان آمده مرا فراموش کرده‌اند و فقط به او محبت می‌کنند. حتی زمانی که خواهرم می‌خواست جهیزیه بخرد هم همین حسادت‌ها را داشت و زیرگوشم می‌گفت به خاطر پولدار بودن شوهرخواهرت، ببین پدر ومادرت چه کارها که برایش نمی‌کنند و چه جهیزیه‌ای برای او می‌خرند. به او گفتم مگر جهیزیه‌ای که من آوردم بد بود. در زمان خودش خیلی هم خوب بود و آبرومند. یعنی می‌گویی خواهرم جهیزیه هم نخرد.

زن جوان از این که شوهرش خوبی همه را ضربدر صفر می‌کند، ناراحت است. او توضیح می‌دهد: حسام بسیار بداخلاق شده و با همه تندی می‌کند.

وقتی به او تذکر می‌دهم، می‌گوید تو بیش از اندازه رفتار مرا بزرگ می‌کنی و هیچ مشکلی ندارم. پدر و مادرم نیز متوجه حساسیت‌های حسام شده‌اند و همیشه و زمانی که هر دو داماد در خانه‌شان حضور دارند، مراقب رفتارشان هستند تا بهانه‌ای دست شوهرم ندهند.

خواهرم به خاطر رفتارهای حسام رفت و آمدش را با من قطع کرده و اگر قرار باشد به خانه مادرم برویم، طوری می‌رویم که دو داماد یکجا حضور نداشته باشند. اگر خانواده‌ام حواس‌شان نباشد و توجه خاصی به شوهر‌خواهرم نشان دهند، حسام تلافی‌اش را سر من خالی می‌کند و حداقل به اندازه یک روز با من سرد رفتار می‌کند و بی‌توجه است.

در این مدت خیلی سعی کردم رفتار شوهرم را اصلاح یا طوری رفتار کنم که بهانه‌ای دست او ندهم، اما مگر می‌توان با این اوضاع زندگی کرد. تمام حرف شوهرم این است که بین او و آرمان عدالت برقرار شود و به یک اندازه به او و باجناقش توجه کنند. از رفتارهای او خسته شده‌ام و با این که هیچ مشکل دیگری با هم نداریم، اما هرشب و به بهانه‌های مختلف شوهرم دعوا راه می‌اندازد بشدت مستاصل شده‌ام. درونم مضطرب و پر از التهاب است. تحمل این زندگی و ادامه آن بسیار سخت است و اگر حسام رفتارش را تغییر ندهد، با وجود این که علاقه زیادی به او دارم، اما جدایی را به ماندن ترجیح می‌دهم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها