زن جوان چهرهاش رنگپریده بود. مرد زمانی که متوجه شد او در صدد خودکشی است، از سراشیبی تند پایین رودخانه دواندوان خودش را به سمت پل رساند. چند لحظه مانده بود او خودش را به پایین پرت کند که سر بزنگاه رسید و او را نجات داد. زن جوان که نتوانسته بود خودکشی کند، مدام فریاد میزد بگذارید من بمیرم. من مادر بدی هستم و استحقاق من مرگ است. بگذارید من بمیرم. به پهنای صورت اشک میریخت و فریاد میزد من قاتلم باید بمیرم. جان دختر و پسر خردسالم را گرفتهام و نباید زنده بمانم. اهالی با شنیدن حرفهای این زن بشدت شوکه شده بودند. اول گمان کردند این زن در حال هذیانگویی است، اما وقتی او را آرامتر کردند او دوباره گفتههای پیشین خود را تکرار کرد. حتی نشانی خانهاش را داد. یکی از اهالی به پلیس زنگ زد. با این تماس بود که ماموران برای بررسی ماجرا به حاشیه رودخانه رفتند. زن با دیدن ماموران، دستانش را به سمت ماموران گرفت و فریاد زد من قاتل بچههایم هستم. حالا که نتوانستم بمیرم و نزد آنها بروم مرا بازداشت کنید. ماموران او را برای تحقیقات به اداره آگاهی استان البرز منتقل کردند. ماموران در اتاق بازجویی از او خواستند درباره ماجرایی که رخ داده حرف بزند که او در میان اشکهایی که میریخت، آرام آرام گفت: با شوهرم مدتی بود اختلاف پیدا کرده بودم. اعصابم به طور کلی به هم ریخته بود . شرایط خوبی نداشتم و نمیخواستم فرزندانم با این زندگی پر از تنش بزرگ شوند و آسیب ببینند؛ بنابراین اول پسرم و بعد دخترم را در خانهمان در روستا خفه کردم. بعد در نبود شوهرم اجساد را یکی پس از دیگری داخل رودخانه انداختم. بعد از آنکه دچار عذاب وجدان شده بودم، تصمیم گرفتم خودم را هم از میان ببرم. خودم کنار رودخانه آمدم تا دست به خودکشی بزنم که نشد و زنده ماندم. ای کاش اهالی کمی دیرتر میرسیدند و من اکنون زنده نبودم. عذاب وجدان رهایم نمیکند. ای کاش من میمردم. بچههایم کوچک بودند و بیگناه. نمیخواستم آنها عذاب بکشند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: