مهمترین انتقادی که به نقاشان، طراحان، کارتونیستها و مجسمهسازان در دهههای اخیر وارد بوده، به همان ضلعی مربوط است که مثلث هنرهای تجسمی را از ریخت انداخته است: مردم. با اینکه همواره مردمیکردن هنرهای تجسمی در ایران، به عنوان وعدههای مسئولانه و آرزوهای هنرمندانه مطرح شده است، اما بر کسی پوشیده نیست که این هنر، فاصله و شکاف عمیقی با آنچه میتوان هنر مردمی نام نهاد، دارد. یکی از مهمترین دلایل بروز این وضع، قیمت بالای آثار هنرهای تجسمی است. مردم به گالریها نمیروند، چون رقمی که کنار آثار روی دیوار میبینند فرسخها از آنچه آنها میتوانند برای پرکردن سبد هنر و فرهنگشان کنار بگذارند، دور است. در این میان اما چندسالی است تلاشهایی اقتصادی با هدف اضافهکردن هنرهای تجسمی به این سبد از سوی خود هنرمندان صورت گرفته است. مثلا گالری لاله در چند سال اخیر شش نمایشگاه فروش آثار با قیمتهای ترغیبی برگزار کرده و اخیرا هم کامبیز درمبخش، شوالیه کاریکاتور ایران، برای چندمین بار در نمایشگاهی با عنوان «آتیش زدم به مالم!»، آثارش را با قیمتهایی پایین و باورنکردنی فروخته است. اما با این تلاشها چقدر میتوان امیدوار بود که توجه به هنرهای تجسمی، عمومیت پیدا کند؟
هنر برای همه
مدتی است قیمتگذاری ترغیبی، یکی از راههای پیشنهادی برخی گالریها و هنرمندان برای رونقبخشی به اقتصاد هنر و تقویت بنیانهای آن بوده است. هماکنون «ششمین نمایشگاه آثار چند نسل هنرمندان معاصر ایران» با مشارکت 79 هنرمند از هشت دهه و با بیش از 200 اثر تجسمی در قالب نقاشی، طراحی، چاپ دستی و دیجیتالآرت با همین رویکرد در گالری «لاله» برپاست، به طوری که بالاترین قیمت آثار گرانبهای این نمایشگاه، تنها 700 هزار تومان است. از سوی دیگر نگارخانه «ترانه باران» هم با شعار ارج نهادن اقتصاد مقاومتی، نمایشگاهی از آثار خوشنویسان پیشکسوتی چون غلامحسین امیرخانی و یدالله کابلی و... برپا کرده و با اینکه این خوشنویسیها به اندازه آثار گالری «لاله» ارزان نیستند، ارائه «چک کارمندی» را به عنوان یکی از شرایط خرید عنوان کرده است.
اما اوج ارزانفروشی در هنرهای تجسمی، اخیرا با فروش آثار کامبیز درمبخش، کاریکاتوریست پیشکسوت اتفاق افتاد. او یک روز 500 اثر خود از میان آثار طراحی، کاریکاتور، نقاشی، تصویرسازی، مینیاتور و عکاسیاش را برداشت و به گالری آریانا رفت تا آنها را با قیمتهایی باورنکردنی به فروش برساند. البته این اولین باری نبود که درمبخش به قول خودش آتش به مالش میزد، اما اینبار، فروش برخی آثار او با قیمت صد هزار تومان بسیار خبرساز شد.
درمبخش را به عنوان یکی از هنرمندان پرکار هنرهای تجسمی میشناسیم؛ کاریکاتوریستی که چندین و چند جایزه معتبر خارجی و داخلی را تا کنون برای آثارش کسب کرده و اخیرا هم از دستاوردهای هنریاش در آیین پایانی جایزه ویستا قدردانی شد در حالی که استاد با عینک آفتابی در مراسم حاضر شده بود. وقتی هم که با او تماس میگیریم، هنوز از درد چشم به خاطر عمل جراحی اخیرش در رنج است اما پرسشهایمان را بیپاسخ نمیگذارد. صاحب کتابهای «بدون شرح» و «المپیک خنده» درباره باورش به ارزانفروشی آثار هنرهای تجسمی به جامجم میگوید: «دوست دارم آثارم صرفا به دست عدهای خاص نیافتد. اگر ادعا میکنیم هنرمندی هستیم که در خدمت مردم است، این را باید عملا نشان بدهیم. چطور میتوان به فکر کسانی نبود که علاقهمند به این آثار هستند، اما توانایی تهیهشان را ندارند؟ این، ظلم به مردم هنردوست است». او میگوید بارها با علاقهمندانی مواجه بوده که پرسیدهاند آیا میتوانند اثری را به صورت قسطی بخرند: «وقتی کسانی تا این حد پیگیر و علاقهمند هستند که حتی حاضرند به صورت قسطی اثری از من بخرند، نشاندهنده وجود چشمگیر تقاضا در این بازار است؛ بنابراین چرا باید با دستاندازی و ایجاد موانع اقتصادی، عرضه را دچار مشکل کنیم؟»
حرفهای این پیشکسوت هنر ناظر است بر اینکه مردم فینفسه از هنرهای تجسمی دور نیستند، بلکه قیمتهای نجومی برخی آثار باعث شده برخی عطای آن را به لقایش ببخشند. برآیند این حرفها را وقتی با جان و دل میتوانیم احساس کنیم که واکنشهای مردم به اخبار منتشرشده از حراجیهای بزرگ را رصد کنیم. آیا آنها وقتی میشنوند اثری از یک هنرمند به قیمت چند میلیوندلار در فلان حراجی به فروش رسیده است، آیا میتوانند برای هنرهای تجسمی، در سپهر علایق خود جایی بیابند؟ آیا خبر فروش این آثار با قیمتهایی کهکشانی، آنها را به این باور نمیرساند که «این هنر، هیچگاه نمیتواند کوچکترین ربطی به زندگی ما داشته باشد؟»
منتی سر مردم نیست!
اما از سویی هستند هنرمندانی که با اصل رونق بخشیدن به اقتصاد هنر با تأسی به ارزانفروشی مخالف باشند. آنها طبعا به این رویکرد جدید به عنوان «بازارخرابکن» مینگرند. شاید این گزاره کلیشه که «هنر، قیمت ندارد» هم ساخته و پرداخته این دسته از منتقدان باشد! پاسخ کامبیز درمبخش به نمایندگان این تفکر، چند سویه دارد؛ او با بیان اینکه «تجارت با هنر، بحثی جداگانه است»، میگوید: «آنها که با هنرهای تجسمی فعالیت اقتصادی میکنند، بحثشان جداست. اگر درباره مردم و اینکه چرا به هنرهای تجسمی روی چندان خوشی نشان نمیدهند صحبت میکنیم، باید متناسب با اقتصادی که آنها با آن تعریف میشوند، رفتار کنیم. قیمت برخی آثار چنان غیرعادی است که مشخص است صرفا با توجه به جیب کلکسیونرها و پولدارها، انتخاب شده است. مگر هنرمند باید فقط برای کلکسیونرها اثر تولید کند؟
از سویی درمبخش معتقد است هر کس در اینکه کدامیک از این سویهها را انتخاب کند، اختیار دارد. او در اینباره میافزاید: «هر کسی میتواند اثرش را گران بفروشد. هنرمندانی هستند که کمکارند و همان آثار اندکشان را سعی میکنند به قیمتهای بالاتری بفروشند. اما اینها تبدیل به اقلیت شدهاند؛ حساب کنید که چند هنرمند هنرهای تجسمی ما وضع مالی خارقالعادهای دارند؟ چند نفری هستند که در حراجیهای معروف و بیینالها، اثرشان با قیمت بالا به فروش میرسد اما مگر اینها چند درصد از کمیت هنرهای تجسمی ما را تشکیل میدهند؟» در واقع این پیشکسوت هنرهای تجسمی، به ضلع دیگری از موضوع اشاره میکند وقتی که از هنرمندانی میگوید که جزو طبقات متوسط و متوسط رو به پایین هستند. یعنی، علاوه بر مردم که میتوانند با قیمتگذاریهای منطقی و ترغیبی، روی خوش به هنرهای تجسمی نشان بدهند، ارزانفروشی میتواند به خود هنرمندان هم کمک کند؛ اینگونه میتوان گفت که منتی سر مردم نیست و رابطهای دوسویه شکل میگیرد.
کوچک و ارزان بکشید!
اما چگونه میتوان به نقاشان، طراحان، کارتونیستها، گرافیستها و... پیشنهاد داد به این موج جدید رونقبخشی به اقتصاد هنر بپیوندند؟ درمبخش برای اینکه در این باره توضیحی بدهد، خودش را مثال میزند. او میگوید: «من برای تولید اثر هنری، از ابزار گرانقیمتی استفاده نمیکنم. بوم و رنگ هم که اغلب در کار نیست. بنابراین وقتی هزینه چندانی برای اثرم نمیکنم، میتوانم آن را به قیمتی پایین هم بفروشم. از طرفی شاید همین متریال ساده، باعث شده هنرمند پرکاری هم باشم. بنابراین ترجیح میدهم به جای اینکه این همه اثر را در کشو نگه دارم، آنها را به خانههای مردم بفرستم».
او همچنین به اندازه کوچک آثاری که اخیرا به قیمتهای ارزان به فروش رسانده اشاره میکند و میگوید: «هنرمندان برای آشتیدادن مردم و علاقهمندان نهچندانمتمول هنردوست، میتوانند گاه به جای خلق اثری بزرگ، به آثار کوچکتر روی بیاورند که به همین فراخور بتوانند آنها را ارزانتر بفروشند».
به نظر میرسد، موج قیمتگذاریهای ترغیبی و ارزانفروشی آثار هنرهای تجسمی، به سمتی میرود که بتوان از آن به عنوان جریان یاد کرد. اگر همینطور پیش برود میتوان امیدوار بود، بخشی از این هنر، در یکی از همین سالهای آینده، به خریدهای نوروزی مردم اضافه شود.
صابر محمدی
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»:
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم: