صحنه سرقت مسلحانه از صرافی ونیز بازسازی شد

سرقت در‌60 ثانیه!

«سارقان کلاه بافتنی روی سرشان کشیده بودند طوری که فقط چشم‌هایشان معلوم بود. یکی شان کلاشینکف داشت و دیگری قمه. به محض این که وارد صرافی شدند، فریاد زدند تکان نخورید ؛ اما سعید، یک قدم به سمتشان برداشت که آنها هم بی‌معطلی گلوله‌ای به سویش شلیک کردند.»
کد خبر: ۱۰۰۶۰۵۸

گلوله‌ای که ظهر 28 بهمن، سارقان مسلح صرافی ونیز در کوچه تقوی میدان فردوسی، شلیک کردند به سعید ـ صاحب صرافی ـ خورد و خون او را روی موزاییک‌های سفید کف مغازه جاری کرد. چند ثانیه بیشتر طول نکشید که صدای شلیک گلوله دوم نیز در فضا پیچید. شاگرد سعید، با دستش به سمت جای گلوله دوم، روی کمد صرافی اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «سعید، صاحب صرافی روی زمین افتاده بود و از پایش خون می‌رفت. همکارم هم روی زمین افتاده‌بود، خودم هم دستپاچه شده و دستم را گذاشته بودم روی سرم. یکی از سارقان می‌خواست دلارها و یوروهای روی میز را بردارد. آنها را با دست روی زمین انداختم و پایم را رویشان گذاشتم. سارقی که کلاشینکف داشت دوباره فریاد کشید «پایت را بردار وگرنه می‌زنم» دوباره تیراندازی کرد. گلوله خورد به کمد. ترسیدم. پایم را برداشتم و آن سارقی که قمه داشت، دلارها و یورها را جمع کرد و در کیسه ریخت. سپس هر دویشان از مغازه بیرون پریدند و با یک دستگاه پراید سفید رنگ فرار کردند.» سارقان سپس از تهران خارج و در یکی از شهرهای لرستان پنهان شدند، اما پس از 48 ساعت از سوی پلیس شناسایی و یک هفته بعد دستگیر شدند. آنها صبح دیروز، به محل سرقت آورده شدند تا در حضور فرمانده انتظامی تهران بزرگ، مالباخته و سایر اهالی محل، صحنه سرقت را بازسازی کنند.

ماموران، نرده‌های زرد رنگ آهنی دور صرافی کشیده بودند. سه دستگاه بنز و ون نیروی انتظامی نبش کوچه ایستاده بود و چند مامور سیاهپوش نیز در کوچه تقوی قدم می‌زدند. مردم از بالای خانه‌ها به مامور سیاهپوشی نگاه می‌کردند که با یک قبضه ژ3 جلوی در صرافی ایستاده بود و با دقت، اطراف را زیر نظر داشت. تعدادی از کسبه گوشی‌های تلفن همراه خود را بالا گرفته و عکس می‌گرفتند. بنرهای تشکر از نیروی انتظامی نیز از ساعت‌ها پیش روی کرکره مغازه‌ها چسبانده شده بود. بتدریج به تعداد مردم افزوده می‌شد که ناگهان یک ون پلیس، جمعیت را از وسط شکافت و جلوی صرافی توقف کرد. چند دقیقه طول کشید که تعدادی مامور پلیس که نقاب به صورت داشتند، در ون را باز کنند و متهمان را بیرون بیاورند. سارقان دو مرد جوان، یکی بلند قد و دیگری کوتاه قامت بودند که سرشان را پایین انداخته و درحالی که سعی می‌کردند چشمانشان را از لنز دوربین چند عکاس دور نگه دارند، بسختی وارد صرافی شدند. ماموران زیر بغل سارقان را سفت گرفته بودند. چهره‌شان در هم کشیده و عرق روی پیشانی‌شان نقش بسته بود. آنها هفته قبل با تهدید سلاح و فریادهای تهدیدآمیز وارد صرافی شده بودند اما حالا دستانشان با دستبند بسته شده، پاهایشان در اسارت زنجیر آهنی بود و مهر سکوت بر لب داشتند و مشغول بازسازی صحنه شدند.

«کلاشینکف و قمه را برداشتیم و وارد صرافی شدیم. دو گلوله شلیک کردیم. یکی به پای صاحب صرافی خورد. پول‌ها را دزدیدیم و بیرون آمدیم.»

تعدادی از اهالی، صورت خود را به شیشه‌های صرافی چسبانده و درون آن را نگاه می‌کردند که ناگهان، ماموران نقاب دار به تکاپو افتادند. بازوهای سارقان را سفت چسبیدند و آنها را از میان انبوه عکاسان، خبرنگاران و اهالی بیرون آوردند و دوباره سوار ون کردند. دو مامور بلافاصله وارد ون شدند و خودرو در کسری از ثانیه ناپدید شد.

فرمانده انتظامی تهران بزرگ در حاشیه بازسازی صحنه سرقت گفت: «سارقان، پنجشنبه 28 بهمن پس از سرقت مقداری دلار و یورو به ارزش 64 میلیون تومان و شلیک گلوله به پای صاحب صرافی، با یک دستگاه خودروی پراید سرقتی متواری شده بودند که هویتشان پس از 48 ساعت شناسایی شد. آنها به یکی از شهرهای لرستان گریخته بودند، اما روز جمعه دستگیر شدند.» سردار حسین ساجدی نیا با بیان این که دو سارق به عنوان عامل اصلی و یک نفر دیگر نیز که با آنها همکاری داشت دستگیر شدند، افزود: «آنها ارزهای سرقت‌شده را به ریال تبدیل کرده و در حسابشان ریخته بودند اما قبل از خرج آنها، حسابشان مسدود شد.» فرمانده انتظامی تهران بزرگ با اشاره به این که یکی از سارقان سابقه‌دار است، از دستگاه قضایی خواست اتهام آنها را «محاربه» اعلام کند و مجازات متناسب با آن را در نظر بگیرد. براساس قانون مجازات اسلامی، احراز محاربه در دادگاه به اعدام ختم می‌شود.

ساعت 11 و 30 دقیقه ظهر، تردد در کوچه تقوی به حالت عادی خود برگشت. مردم رفته بودند و سارقان به دادسرا منتقل شدند. شاگرد سعید، صاحب صرافی گفت: «سعید هنوز در بیمارستان بستری است اما حالش خوب است. وقتی فهمید سارقان دستگیر شده‌اند، خیلی خوشحال شد. امیدواریم پول‌های سرقتی هرچه سریع‌تر به ما برگردانده شود.»

رویای پولدار شدن

عباس 22 ساله و فرزاد که به صرافی ونیز مسلحانه دستبرد زده بودند دیروز به شعبه اول بازپرسی دادسرای ناحیه 34 تهران منتقل شدند و نزد قاضی نصرتی به تشریح ماجرای این دزدی پرداختند و بعد روانه بازداشتگاه پلیس شدند. عباس سعی می‌کرد نگاهش را از دیگران بدزدد و مدام سرش را به بهانه تاسف تکان می‌داد. او‌می‌گفت: حکم سنگینی در انتظارم است و بدبخت شدم.

چطور با فرزاد دوست شدی؟

من و او با هم همشهری هستیم. او مدتی پیش به تهران آمد و من هم دو هفته پیش از سرقت آمدم. با هم برای یک‌شبه پولدار شدن نقشه سرقت صرافی را طراحی کردیم.

چند بار به مغازه صرافی رفته بودید؟

چند بار تصمیم داشتیم دخل مغازه‌ها را بزنیم تا پولی نصیبمان شود که نشد. دو روز قبل از سرقت به طور اتفاقی از مقابل همین صرافی که در محله خلوتی قرار داشت، عبور کردیم که جرقه سرقت در ذهنمان نقش بست. دو نفری به عنوان مشتری وارد آنجا شدیم، همه جا را بررسی کردیم، نقاب خریدیم، اما سلاح نداشتیم. از اقوام و فامیل چهار میلیون قرض گرفته و سلاح خریدیم. یک شب قبل از سرقت به خانه دوست فرزاد رفته و آنجا نقشه دزدی‌مان را با هم مرور کردیم.

از روز سرقت بگو؟

صبح از خانه خارج شدیم. رفتیم دهکده المپیک. آنجا به محض این‌که مردی خودروی پرایدش را پارک کرد و رفت، ما آن را سرقت کردیم. ظهر پنجشنبه همه جا خلوت بود. صراف و شاگردش تنها بودند. نقاب‌ها را زدیم و سلاح به دست گرفتیم و وارد شدیم.کمتر از 60 ثانیه سرقت را انجام دادیم.صراف آمد مقابلمان مقاومت کند که دوستم به پای او شلیک کرد. 65 میلیون تومان دلار و پول را سرقت کردیم. خودرو را رها و بعد به شهرمان بازگشتیم.

می‌خواستیم از کشور خارج شویم

فرزاد یک هفته با استرس زندگی کرد و می‌دانست دیر یا زود بازداشت می‌شود. گمان می‌کرد با این سرقت یکشبه پولدار می‌شود و به آرزوهایش می‌رسد، اما این فقط یک خیال خام بود.

دلارهای دزدی را چه کار کردی؟

اولین روز دلارها را به خانه خودمان بردیم. صبح‌ها در خانه می‌ماندیم و شب‌ها برای یافتن مشتری برای فروش دلارها بیرون می‌زدیم. در سومین روز بود که توانستیم دلارهای سرقتی را 30 میلیون تومان به یک صراف بفروشیم. پول را میان هم تقسیم کردیم. در این یک هفته خواب و کار نداشتم و مدام استرس داشتم و با ترس شب را صبح می‌کردم. می‌دانستم کار خطایی که کردیم روزی برملا می‌شود. می‌خواستیم پیش از دستگیری از کشور خارج شویم که نشد. ماموران به خانه‌هایمان آمدند و ما دو نفر بازداشت شدیم.

پشیمانی؟

بله. اما دیگر دیر شده و می‌دانم مجازات سختی در انتظارمان است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها