برچسب ها - زن بلوچ
حاشیه‌های فائقه‌سادات میرصمدی، از تحقیق و نوشتن «مار و پله»
نشست نقد و بررسی کتاب «مار و پله» نوشته فائقه‌سادات میرصمدی از انتشارات شهید کاظمی در حوزه هنری استان گیلان برگزار شد.
کد خبر: ۱۳۹۳۹۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۰

روایت میدانی از زاهدان؛
«کسی مشکلات ما را نمی‌داند مگر آنکه اینجا زندگی کرده باشد. مظلوم‌تر از بلوچ‌ نیست. ما هم را دوست داریم، شیعه و سنی مثل خانواده با هم زندگی می‌کنیم؛ ولی بی‌پولی و خلاف بیچاره‌مان کرده است...»
کد خبر: ۱۳۸۷۰۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۵

یک نفر یک ۱۰هزار تومانی سمتم گرفت! دنیا ایستاد، ساعت ایستاد، صدای اذان ایستاد اما اسکناس در دست مرد مقابل صورتم تکان می‌خورد؛ سرم تیر کشید: «یعنی زنی اینجا نمی‌آید، مگر آنکه نیازمند باشد؟»
کد خبر: ۱۳۸۶۸۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۳

ما هنرهای بومی و محلی سرزمین‌مان را به‌روز کرده و زنده نگه می‌داریم
کمتر نرم‌افزار نوپایی را می‌توان پیدا کرد که جنبه نوع‌دوستی و کمک‌رسانی آنبر وجه تجاری و درآمدزایی‌اش غلبه کند.
کد خبر: ۱۳۰۴۳۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۲۷

رفتارهای اشتباه گردشگران باعث شده فرهنگ مردم روستانشین بلوچستان دچار تغییرات نامطلوب شود
کودکان در حال بازی در اطراف اقامتگاه نوبندیان بودند. اقامتگاه تازه تاسیس که به‌واسطه رسیدن مهمان ناخوانده‌ای به نام کرونا در کشور هنوز فرصت افتتاح پیدا نکرده است.
کد خبر: ۱۳۰۳۱۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۱۴

با بانوی بلوچستانی که توانسته فرهنگ کتابخوانی را در روستایشان گسترش دهد
احتمالا این جمله را زیاد در فضای مجازی خوانده یا شنیده‌اید که صدای آب به این خاطر زیباست که در مسیرش با سنگ‌های زیادی برخورد می‌کند، بعد وصلش می‌کنند به زندگی آدمیزاد که با عبور از سختی‌ها زیباتر می‌شود. اما چقدر این حرف در دنیای واقعی صحت دارد؟ چند درصد افراد می‌توانند وقتی با سنگ یا مانعی در زندگی‌شان برخورد می‌کنند، مانع را کنار بزنند و امیدوار به راهشان ادامه دهند؟ قبول داشته باشید یا نه، خیلی‌ها در همین پیچ و خم موانع از حرکت باز مانده‌اند و عطای رسیدن به هدف‌شان را به لقایش بخشیده‌اند. رحیمه پرویزپور، یکی از آن افرادی است که روحیه‌ای توقف ناپذیر چون آب روان دارد. رحیمه 28 ساله است و متولد روستای ابتر از توابع ایرانشهر استان سیستان و بلوچستان. مهندسی رایانه خوانده و از همان بچگی دل در گرو کتاب و کتابخوانی داشته است. داستان زندگی این زن بلوچ را از زبان خودش بخوانید.
کد خبر: ۱۲۳۵۸۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۳

با بانوی بلوچستانی که توانسته فرهنگ کتابخوانی را در روستایشان گسترش دهد
احتمالا این جمله را زیاد در فضای مجازی خوانده یا شنیده‌اید که صدای آب به این خاطر زیباست که در مسیرش با سنگ‌های زیادی برخورد می‌کند، بعد وصلش می‌کنند به زندگی آدمیزاد که با عبور از سختی‌ها زیباتر می‌شود. اما چقدر این حرف در دنیای واقعی صحت دارد؟ چند درصد افراد می‌توانند وقتی با سنگ یا مانعی در زندگی‌شان برخورد می‌کنند، مانع را کنار بزنند و امیدوار به راهشان ادامه دهند؟ قبول داشته باشید یا نه، خیلی‌ها در همین پیچ و خم موانع از حرکت باز مانده‌اند و عطای رسیدن به هدف‌شان را به لقایش بخشیده‌اند. رحیمه پرویزپور، یکی از آن افرادی است که روحیه‌ای توقف ناپذیر چون آب روان دارد. رحیمه 28 ساله است و متولد روستای ابتر از توابع ایرانشهر استان سیستان و بلوچستان. مهندسی رایانه خوانده و از همان بچگی دل در گرو کتاب و کتابخوانی داشته است. داستان زندگی این زن بلوچ را از زبان خودش بخوانید.
کد خبر: ۱۲۳۵۸۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۳

گفت‌وگو با فرشته صدر عرفایی، بازیگر نقش مادر عبدالمالک در فیلم «شبی که ماه کامل شد»
از سال 74 که فرشته صدرعرفایی را در فیلم بادکنک سفید دیدیم تا همین امروز در هر نقش، هر فیلم و هر تئاتری دیدیمش، دوستش داشته‌ایم، چهره‌اش حسی از زنانگی و مادرانگی دارد که به دلمان می‌نشیند. از آن زن‌هایی است که همیشه تحسین‌شان کرده‌ایم، صبور، موقر اما مقتدر و جدی. هنوز همه جزئیات بازیش در فیلم کافه‌ترانزیت را به یاد داریم. آن نگاه پرسان و آن سکوت‌های آزاردهنده در کنار استقلالی که بهای زیادی برایش داد.
کد خبر: ۱۱۹۳۵۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۰۴

رئیس کمیته امداد در سفر به منطقه بلوچستان، میهمان منزل محقر خانواده‌ای از اهل تسنن شد که ماجرای جالبی را به دنبال داشت.
کد خبر: ۱۰۶۹۱۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۲

روایتی از زندگی زینب نوروزی کارآفرینی که می‌خواهد سوزن‌دوزی بلوچ را زنده نگه دارد
قصه زینب و دخترانِ سوزن‌دوزش، حکایتِ پرغصه سوزن و چشم است. مشقتِ کار آنجاست که برای سوزن‌دوزی بلوچ، سوزن باید از پشت پارچه وارد شود؛ یعنی چشم‌ها فایده‌ای ندارند، این احساس است که باید با ریتم فرورفتن سوزن در دل پارچه، هدایت رنگ‌ها و طرح‌ها را قبول کند. اما چشم که باز است، می‌بیند. چشم که باز است و آن چه را دیده، به یاد می‌آورد. چشم که باز است و در نورِ کمِ کارگاه سوزن‌دوزی زنان بلوچ، دنبال آینده می‌گردد؛ آینده‌ای که گاه در غبار بی‌توجهی‌ها گم می‌شود و گاه در فلقِ همدلی ها، رنگِ صبح به خود می‌گیرد.
کد خبر: ۱۰۲۹۵۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۲۳

نیازمندی ها